گزارش تسنیم از حالوهوای این روزهای چهارراه مولوی تهران/ بازار شلوغ؛ مغازهها خلوت/ وفور نعمت است اما قیمتها عالی، جیبها خالی
این روزها وقتی به شلوغترین مرکز خرید کالاهای اساسی یعنی چهارراه مولوی تهران میروی، تردد در پیادهرو سخت است، ولی داخل مغازهها خلوت، وفور نعمت است، اما با این قیمتهای عالی و جیبهای خالی، خیلیها فقط عبور میکنند.
گزارش میدانی خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم ـ ابراهیم نژادرفیعی: اینجا ترافیک، سروصدای موتور و ماشین و حجم زیاد جمعیت در پیادهرو و خیابان در حال حرکت هستند، دستفروشی با صدای نسبتاً بلند میگوید «سیگارت، دلار چی میخوای؟!»، بچهای جوجهرنگی و بچهاردک در دست و مردی با سبیل از بناگوش در رفته و موهای فرفری بلند چند کفتر سفید و زیبا در دست دارد، جمعیت زیادی نیز در حال خریدن گوشت و مرغ و برنج و آجیل هستند؛ بله، اینجا، چهارراه مولوی تهران است.
شاید پیشانی عرضه کالاهای اساسی کشور نیز در همین چهارراه و خیابانهای اطراف باشد، تعداد زیادی مغازه پروتئینی نظیر مرغ و گوشت و آلایش دام، غلات و برنج، مواد شوینده و بهداشتی و دیگر کالاهای اساسی مانند روغن و شکر که هرکدام بهصورت تخصصی در یک فروشگاه به فروش میرسد.
میگویند قیمت مواد غذایی اینجا ارزانتر از مناطق دیگر تهران است اما از هرکسی که سؤال میشود، کیفیت اجناس در اینجا چگونه است، سری تکان میدهد و میگوید؛ «بله، قیمتها بهتر است اما اینکه کیفیت خوبی هم دارد یا نه، نمیدانم.»، یا میگویند؛ «موقع خرید باید دقت بیشتری داشته باشید تا کلاه گشادی سرتان نرود.»
گوشت گوسفندی ارزانتر از ترهبار؛ اما خیلیها فقط نگاه میکنند
جلوی قصابی نسبتاً کوچکی، چند نفر برای خرید صف کشیدهاند؛ روی تابلو نوشته؛ «هر کیلوگرم گوشت نر شقه گوسفندی 110 هزار تومان و در صورتی که نر نباشد 105 هزار تومان»، قیمت گوشت گوساله هم که عنوان ممتاز را یدک میکشد 135 هزار تومان نوشته است.
در ویترین داخلی مغازه نیز شقههایی از گوشت گوسفندی با اندازههای متفاوت آویزان شده است، برخی کوچک و بهاصطلاح بره هستند و برخی دیگر شقههای بزرگی هستند که بهنظر میرسد 13 تا 15 کیلوگرم وزن دارد.
مغازهای دیگر نیز هر کیلوگرم گوشت شقه گوسفندی را 107 هزار تومان و مغازهای دیگر 115 هزار تومان به فروش میرساند، بهنظر میرسد قیمت گوشت قرمز در این مغازهها از میادین میوه و ترهبار شهرداری تهران نیز پایینتر است؛ افراد زیادی در حال عبور از کنار قصابی هستند اما بسیاری حتی نیمنگاهی هم نمیکنند.
بازار مرغ آرامش پیش از طوفان؟
قیمت مرغ اما به قیمتهای مصوب در این مغازهها به فروش میرسد بهطوری که هرکیلوگرم مرغ کامل 31 هزار تومان و ران مرغ 27 هزار تومان است. تقریباً همه انواع کالاهای اساسی از جمله برنج، غلات و حبوبات را میتوان یافت و وفور نعمت است، اما قیمتها در ماههای گذشته رشد زیادی داشته است.
حبوبات در مسیر رشد و قیمتهای فضایی!
قیمت انواع حبوبات بسیار متفاوت است از مغازهای به مغازه دیگر توفیر دارد، مثلاً عدس 40 تا 58 هزار تومان، محصولات دیگر نیز بهطور متوسط بهقیمت؛ لپه 42 هزار تومان، لوبیاقرمز 32 هزار تومان، نخود 40 هزار تومان، لوبیاچیتی و لوبیای عروس 45 هزار تومان است.
قیمت عدس از تنوع بیشتری برخوردار است بهطوری که عدس کانادایی 42 هزار تومان، عدس ریز ایرانی 52 تا 53 هزار تومان و عدس درشت 58 هزار تومان به فروش میرسد. البته قیمتهای یادشده نرخ حبوبات فله است ولی قیمت بستهبندی این محصولات حتی 40 تا 50 درصد بالاتر است و تبدیل به کالایی لوکس شدهاند.
بازار راکد برنج و قیمتهای آنچنانی
آنطرفتر، بازار برنج و غلات فروشان نیز راکد است و تنها فروشگاهی که محصولات خود را با قیمت نسبتاً کمتری به فروش میرساند چند نفر مشتری دارد؛ هر کیلوگرم برنج فجر 60 هزار تومان، هاشمی 80 هزار تومان و در فروشگاه دیگری نیز طارم خوشپخت 48 هزار تومان و لاشه هاشمی 48 هزار تومان به فروش میرسد. قیمت برنج با عناوین شمشیری و جواهری نیز بهترتیب 80 تا 88 هزار تومان است.
بفرمایید چای صندوقی
چای فله و بهاصطلاح صندوقی را نیز میتوان از این مغازهها خرید که مشتریان خاص خود را دارد، اما بهدرستی مشخص نیست که چقدر بهداشتی هستند و بهصورت قانونی به کشور وارد شده است یا قاچاق.
بههرحال هرکیلوگرم انواع چای خارجی حدود 170 تا 190 هزار تومان به فروش میرسد و چای مورچه که چای با دانههای کوچک است 90 هزار تومان قیمت دارد. یکی از مشتریان بهدنبال چای خاص با برند خارجی میگردد که با وجود اینکه فله است میگوید حدود 300 هزار تومان قیمت دارد.
سالهاست رنگ گوشت را هم ندیدم
حین رفتن به چهارراه مولوی، در مسیر با راننده تاکسی صحبت میکنم، در کرج زندگی اما در تهران، در اسنپ کار میکند؛ در گذشته خیاط بوده است اما با توجه به دستمزد پایین، حالا مسافرکشی میکند و در مقایسه با خیاطی از این کار راضیتر است.
وقتی از قیمت کالاهای اساسی، گوشت و مرغ میپرسم آه کوچکی میکشد، دنده معکوس میکشد و میگوید: «آقا، گوشت کجا بود؟ خیلی وقت است که نخریدم، الآن فقط میتوانیم مرغ بخریم»، خبر احتمال حذف ارز 4200تومانی کالاهای اساسی را از رادیو شنیده است.
نمیدانم سال آینده میتوانم مرغ بخورم یا نه!
وی ادامه میدهد: نمیدانم سال آینده میتوانیم همین مرغ را هم بخریم یا نه. آخرین بار مرغ را 30 هزار و 500 تومان یا 31 هزار و 500 تومان خریدم فعلاً که قیمتها خوب است.
درباره قیمت هرشانه تخممرغ هم میگوید که 35 تا 48 هزار تومان است و هر مغازهای در کرج برای خود قیمتی دارد؛ البته حق کاملاً با اوست درحالی که قیمت مصوب هرشانه تخممرغ 34 هزار تومان است در بازار بهقیمتهای متفاوتی به فروش میرسد و این محصول تا 50 هزار تومان هم قیمت دارد.
راننده دنده عوض میکند و میگوید «آقای خبرنگار! عدس چرا اینقدر گران شده است؟! قیمت این محصول 6 تا 7 ماه گذشته 2 تا 3 برابر افزایش یافته است» و ادامه میدهد که «پارسال هرکیلو عدس را 17 هزار تومان خریدم اما امسال 35 هزار تومان و قیمت لوبیا 32 هزار تومان است؛ شکر مصرف نمیکنیم اما میدانم که حدود 15 هزار تومان است و اخیراً بهسراغ برنج هم نمیتوانم بروم.»
درباره برنج میگوید؛ «برنجهای خارجی را که قیمتهای ارزانتری نیز دارد دوست ندارم و تا به حال نخریدم اما سه ماه پیش هرکیلوگرم برنج هاشمی را از یکی از دوستان، 49 هزار تومان خریدم که الآن 80 هزار تومان شده است.»
آخر صحبت خود میگوید؛ «من که از خیاطی کنار کشیدم اما تو را به خدا، به داد خیاطهای مظلوم برسید که روزی 12 ساعت کار میکنند و اکثر کارفرماها نیز آنها را بیمه نمیکنند.»
برنج خارجی تابهحال نخریدم و نخواهم خرید
در حالی که مشغول پرسیدن قیمتها هستم، مرد سنوسالداری که فهمید خبرنگارم، بهسراغم آمد و پرسید؛ «چرا قیمتها اینطوری است؟! متر به متر که در خیابان راه میرویم هرکدام قیمت خاص خود را دارند، چرا نظارتی بر قیمتها نمیشود و مدام در حال افزایش هستند؟ مگر من چقدر حقوق میگیرم که بتوانم برنج 90هزارتومانی بخرم؟»
به او میگویم که «برنجهای خارجی قیمتهای مناسبتری دارند چرا از آن نمیخرید؟»، میگوید؛ «از اول برنج ایرانی خریدهایم حال چرا باید برج خارجی بخورم؟، 5 میلیون تومان حقوق بازنشستگی دارم نمیدانم آن را خرج چهچیزی بکنم.»
چرا اینهمه تفاوت قیمت؟
از شهروند دیگری درباره قیمت کالاهای اساسی میپرسم. وی نیز تقریباً حرفهای مشابهی دارد و از تفاوت قیمت کالاهای اساسی و گرانی آنها مینالد. به او میگویم؛ «چرا اینترنتی خرید نمیکنید؟» و پاسخ میشنوم که «مادرجان، من حوصله این کارها را ندارم اما همسرم و بچهها از این کارها میکنند.»
میگوید، اصفهانی است و اقتصادی عمل میکند و قیمت همه کالاهای اساسی را میداند و نرخها را از مغازههای مختلفی سؤال میکند، میگوید، قیمت هرکیلوگرم مرغ در شهریار 35 هزار تومان تا 40 هزار تومان است و تخممرغ را دانهای میخرد، هر عدد 1700 تومان تا 2 هزار تومان بسته به انصاف فروشنده.
درباره قیمت گوشت قرمز میگوید، این محصول را فقط شقهای میخرد، 130 تا 138 هزار تومان و برنج ایرانی را نیز 6 ماه پیش 55 هزار تومان خریده است اما میگوید؛ «میدانم که الآن گرانتر شده است.»
درباره حبوبات نیز میگوید که خیلی وقت است که نخریده است ولی وقتی سراغش برود متوجه تفاوت قیمتها خواهد شد!
هر روز قیمت کالاهای اساسی را میپرسم
هنگام برگشت به محل کار هم با راننده تاکسی همصحبت میشوم و نظر او را درباره قیمت کالاهای اساسی میپرسم. او نیز از تغییرات و تفاوت قیمتها گله دارد و میگوید؛ «من که تاکسی زیر پایم است میتوانم ارزانترین محصول را از مناطق مختلف تهران خریداری کنم و هرجا ارزانتر بفروشد میخرم.»
میگوید، هرشانه تخممرغ را 35 هزار تومان خریده اما اکنون 55 هزار تومان شده است، مگر چه اتفاقی افتاده است. گوشت گوسفندی را نیز از اراک بهصورت شقهای همسایهاش برای او کیلویی 115 هزار تومان میآورد.
از من میخواهد درباره وضعیت دریافت کمیسیون تاکسیهای اینترنتی هم گزارش بنویسم و میگوید «برای هر مسیر 15 تا 20 درصد کمیسیون دریافت میشود و یارانه بنزین هم بینظم به کارتهایمان ریخته میشود و بهدرستی مشخص نیست که چگونه محاسبه شده است.»
انتهای پیام/+