وقتی از "جهاد تبیین" حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟! / عرضه اقدامات گذشته با بِرَند جدید ممنوع!
بسیار دیده شده که مقام معظّم رهبری گلایهکردهاند که به فلان توصیه، "عمل نشد" یا "فراموش شد" یا "جدّی گرفته نشد" یا "تداوم نیافت" و ...". جهاد تبیین" تنها آخرین نمونه از این سلسله مطالبات برزمین مانده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مقام معظم رهبری، به عنوان مرجع سیاسی کشور، واجد شئون چندگانه و متنوعی هستند که نمیتوان و نباید آن را به وجه سیاسی-مذهبی صرف فروکاست. در حقیقت شخصیت چندگانه و ذیاضلاع ایشان به گونهای است که شاید وجه نظری و اندیشگی ایشان، مقدّم بر بُعد سیاسی و رهبریشان باشد.
ایشان به سبب برخورداری از مطالعات اسلامیِ عمیق و همچنین شناخت دقیق از حوایج و تحوّلات زمانه معاصر، ذائقه و بضاعت معرفتیِ کمنظیری دارند که موجب میشود گفتارهای ایشان، غنی و پُرمایه باشد.
شاهد بارز این مدّعا، ابداع افزون بر 150 مفهوم جدید در حوزه ادبیّات سیاسی و فرهنگی از سوی مقام معظم رهبری است که دکتر محمدمهدی اسماعیلی در کتاب «اندیشه سیاسی حضرت آیت الله خامنهای (مدّظلّه العالی)» برخی از آنها را مورد اشاره قرار داده است.
مفاهیمی چون «مردمسالاری دینی»، «نظریهی مقاومت»، «شبیخون فرهنگی»، «آتش به اختیار فرهنگی»، «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ»، «جهاد تبیین» و... تنها مشتی از این خروار است که غور در ابعاد اجتماعی-فرهنگی و جوانب معنایی آنها، میتواند مخاطب را به سپهر اندیشگی آیتالله خامنهای نزدیکتر کند.
با این حال، متأسفانه باید اعتراف کرد که واکنش اصحاب معرفت و فرهنگ و رسانه به این گفتارها، در بسیاری از موارد، واکنش شایسته و درخوری نبوده است؛ چراکه مفاهیم و گزارههای سرنوشتساز این گفتارها، به سرعت به "فراموشی" سپرده میشود و در مسیر "جامعهپردازی" و "ایجاد تحوّل" قرار نمیگیرند.
بسیار دیده شده که مقام معظّم رهبری گلایهکردهاند که به فلان توصیه، "عمل نشد" یا "فراموش شد" یا "جدّی گرفته نشد" یا "تداوم نیافت" و یا "صحیح فهمیده نشد". بر ما فرض است که چارهای بیندیشیم تا این غفلتها و اهمالکاریها کاهش یابد و بستر برای شکلگیری جامعه حقیقتاً و ماهیتاً ولایی فراهم شود.
بر این اساس، اکنون ما با انبوهی از توقّعات و مطالبات رهبر معظّم انقلاب روبرو هستیم که با آنها برخورد "صوری" و "تشریفاتی" شده و تحقّق و تعیّن نیافتهاند. میتوان فهرست بلندی از این توقّعات و مطالبات را در اینجا گرد آورد: "تهاجم فرهنگی"، "عدالتخواهی"، "سکولاریسم پنهان"، "آزاداندیشی"، "سبک زندگی اسلامی"، "الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت"، "جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم"، "برپایی تمدّن اسلامی" و...که آخرین نمونه در این زمینه گزاره پرمغر "جهاد تبیین" بود که رهبر انقلاب در جریان دیدار اخیر خودشان با رئیس و اعضای مجلس خبرگان، به آن اشاره و مخالفت صریحشان را با رویکرد کلی مجلس و دولت ابراز کردند.
رهبر انقلاب در این دیدار، قبل از بیان چند نکته درباره الزامات جهاد تبیین، تصویب بودجهای سنگین در مجلس شورای اسلامی برای جهاد تبیین را غلط و بینتیجه خواندند و گفتند: من با این شیوه برخورد با مسائل موافق نیستم و تجربه گذشته نیز نشان میدهد این بودجهها غالباً هدر میرود.
ایشان افزودند: البته مسئولانی که این بودجهها در وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات به دست آنها میرسد افراد مؤمن، سالم و قابل اعتمادی هستند ولی طبیعت این کار غلط است و امیدواریم مسئولان به این موضوع توجه کنند.
حضرت آیتالله خامنهای سپس لازمه موفقیت در جهاد تبیین را «بهروزرسانی ابزارها در جنگ نرم» دانستند و خاطرنشان کردند: همچنان که دیگر نمیتوان در جنگهای سخت از ابزارهای قدیمی استفاده کرد، در جنگ نرم نیز باید ابزارهای خود را بهروز کنیم البته بعضی شیوههای قدیمی مانند منبر و مداحی همچنان اثرگذار و بدون جایگزین هستند.
آن چه در این مجال قصد داریم به آن بپردازیم و ابعاد و زوایای آن را از منظر تنی چند از اندیشمندان واکاوی کنیم، مسأله «جهاد تبیین» و ایضاح دایره مفهومی و دلالتهای اجتماعی آن است که به ویژه طیّ ماههای اخیر در بیانات آیتالله خامنهای بارها مورد تأکید و اشاره قرار گرفته است و رهبر انقلاب اسلامی ابعاد مختلف آن را توصیف کردهاند. ««جهاد تبیین» یک فریضه است. «جهاد تبیین» یک فریضهی قطعی و یک فریضهی فوری است و هر کسی که میتواند[باید اقدام کند].» 1400/11/19
جهاد تبیین به مثابه فرآیندی "دانشبنیان" و "دادهمحور"
با نشر بیانات مقام معظم رهبری در خصوص جهاد تبیین، افراد و نهادهای گوناگونی، به سیاق مستمر گذشته، تلاشی هیجانی را آغاز کردند و با تشکیل کارگروهها و اتاقهای فکر، درصدد تحقق سریع این مطالبه برآمدند و حال آن که تبیین، فقط احساس تکلیف نیست؛ بلکه فرایندی است "دانش بنیان" و "داده محور" که به شواهد ملموس نیاز دارد نه قرارگاه و پروژه و نمیشود آن را به شیوه فرمایشی و دستوری پیش برد.
هدف از این جهاد، تبیین است نه توجیه و از همین روست که افزون بر نیاز به اولویتشناسی، به مسألهشناسی نیز محتاج است و روشن است که نمیتوان کاری چنین عظیم را که به میزان تعامل نهادها و چهرههای علمی با جامعه مرتبط است، در 4 دقیقه یا حتی 4 ساعت تبیین کرد.
در همین راستا محمدرضا اخضریان کاشانی، استادیار دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران و عضو کمیته فرهنگی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، با انتشار مطلبی در کانال شخصیاش نوشت: "چنان که انتظار میرفت این دعوت و مطالبه (جهاد تبیین) نیز سرنوشت چندان متفاوتی با بسیاری از فراخوانهای فرهنگی و اجتماعی نداشت و بیش از آن که جهاد تبیین صورت گیرد یا همان اقدامات گذشته با بِرند جدید عرضه شد یا تنها در باب ضرورت لبیک به مطالبه رهبری سخن گفته شد...
آنچه در این مدت روشنتر شد مواجهه همیشگی با این مطالبه بود که یک «فریضه قطعی و فوری» نامیده شده است؛ اعلام آمادگی نهادها و افراد برای جهاد تبیین، انجام سخنرانی و نگارش یادداشت در باب ضرورت آن و برگزاری نشستهای همیشگی با پوسترهای جدید به نام جهاد تبیین.
این امر به ویژه در دانشگاهها ناپسند و نامبارک است و به تناسب فهم عمیقتر نخبگان دانشگاهی نیازمند رویکردی متفاوت با نهادهای تبلیغی سنتی است.
به نظر میرسد لازمه مواجهه نوین با این فریضه قطعی و فوری در دانشگاه، خروج از رویکرد پیوستنگارانه به فرهنگ است. سالهاست باور و عادت کردهایم که فرهنگ نه یک متن که یک پیوست است که باید در حاشیه اقدامات "مهم" مدنظر قرار گرفته و به عنوان فوق برنامه ضمیمه آنها شود".
ضرورت فهم منظومهوار از بیانات رهبر انقلاب
اخضریان کاشانی در ادامه از فراموش کردن مطالبه رهبری در خصوص کرسیهای آزاداندیشی و تقلیل آن به نشستهای ترویجی، انتقاد کرده و مینویسد:
"آمیختگی دروس هر رشته دانشگاهی با بازدیدهای علمی از دستاوردهای نظام در همان حوزه و برگزاری یک اردوی علمی نیم یا یک روزه با مشارکت شرکتها و نهادهای پیشرو و مشاهده توانمندیهای کشور از نزدیک تا مدتها فرد را از شنیدن سخنرانیهای تبلیغی و توصیفی بینیاز میکند.
بیتردید دانشجویی که یک بار مجتمع عسلویه یا دستاوردهای دفاعی کشور یا محصولات رویان یا توسعه نانو و... را ببیند همچون قبل فکر و عمل نخواهد کرد. شنیدن کی بود مانند دیدن؟
اینجاست که نقش واحدهای فرهنگی دانشگاه نیز به کمک آموزش و پژوهش آمده و موثر خواهند بود. در این زمینه راهاندازی اردوهای "راهیان نور علم و فناوری" و بازدید از دستاوردهای مختلف کشور میتواند ابرپروژه فرهنگی و تبیینی دانشگاهها باشد که به فراخور امکانات مالی و جلب مشارکت سازمانها و شرکتهای مختلف، امکان برگزاری تورهای مجازی با تولید نرمافزارها و برنامههای جذاب تصویری چندبعدی را نیز فراهم میسازد.
همچنین علاوه بر الگوی "هر درس، یک نکته تبیینی" که دانشجو را به شکل مستمر در یک فرایند پرورشی در کنار آموزش قرار میدهد میتوان و باید استادان را با انگیزشهای مناسب و در قالب اردوهای خانوادگی علم محور و دورههای هدفمند آموزشی مخاطبان هدف این برنامه قرار داد و با بهرهگیری از ظرفیت بالای کرسیهای آزاداندیشی هوشمند، امکان ارتقای بینش جمعی دانشگاه را فراهم ساخت".
الزامات جهاد تبیین در سنگر رسانه
متأسفانه اکنون پرداخت معرفتی و رسانهای به گفتارهای مقام معظّم رهبری (جز در موارد اندک و خاص) به انتشار مصاحبههای کلّی، یادداشتهای مختصر و کتابهای مشتمل بر موضوعبندی مقدّماتی، منحصر و محدود میشود، حال آنکه این قبیل فعالیّتهای نظری را باید گامهایی ابتدایی و خام قلمداد کرد.
در شرایط تاریخی و معرفتی کنونی، ما به شدّت نیازمند تولید متنهایِ نظریِ "فاخر"، "عمیق" و "تفصیلی" درباره مفاهیم و گزارههای مطرح شده در گفتارهای رهبر معظّم انقلاب هستیم و به هیچرو، نباید به کمتر از این سطح، قانع باشیم. البته این گفته به معنی نفی کردن سایر اقسام فعالیّتهای یادشده نیست؛ چراکه آن نوع فعالیّتها نیز به هر حال، از مخاطب خاص خود برخوردار است و پارهای از نیازها و خواستهها را برطرف میسازد، اما مسأله اصلی در اینجا «بهروزرسانی ابزارها در جنگ نرم» است که مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره کردهاند.
حمیدرضا مقدمفر، استاد دانشکده ارتباطات واحد تهران مرکزی در این زمینه دیدگاه جالبی دارد. او با انتشار یادداشتی در روزنامه فرهیختگان ضمن اعلام هشدار نسبت به «غفلت استراتژیک» رسانهها مینویسد: "متأسفانه از زمان اعلام این جهاد (مهرماه) تاکنون بیشتر رسانهها از جمله رسانه ملی در تبیین ادبیات، مفهومشناسی، چیستی و چرایی جهاد تبیین متوقف شدهاند...
از ضروریات جهاد در میدان و عرصههای مختلف کارزار تبیین این است که رسانههای انقلاب اسلامی باید بهجای رقابتهای رسانهای، اتحاد، همافزایی، هماهنگی، تقسیمکار و همپوشانی و عمل جبههای را وجهه همت کار خود قرار دهند. آنگونه که شاهدیم رسانههای دشمن کاملاً هماهنگ و بهاصطلاح «قرارگاهی» عمل میکنند؛ منظور از واژه «قرارگاهی» این است که فرماندهی دارند، برای میدانهای داخل و خارج تقسیمکار و تقسیموظایف دارند، خط حد و لجمن دارند، در اقدامات خود اولویتبندی، هدفگذاری استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی معین دارند و البته مهمتر از همه فرماندهان، افسران و سربازانی چشمبسته و گوشبهفرمان برای حمله شبانهروزی به اهداف انقلاب اسلامی دارند، پس در چنین شرایطی نمیتوان جزیرهای و ناهماهنگ عمل کرد.
در کارزار جهاد تبیین لازم است با آخرین تکنیکها و تاکتیکهای دشمن در جنگ شناختی (Cognitive Warfare) مدیریت ادراک (Perception management)، جنگ ترکیبی (Combined warfare) به شکل تخصصی آشنا شد و ابعاد، الزامات، گونهها و ابزار آن را شناخت.
این مهم برای اصحاب رسانه و نیز همه رزمندگان جبهه فرهنگی انقلاب و البته حافظان امنیت در حوزههای دفاعی و امنیتی یک ضرورت و تمهید لازم است".
مقدمفر با ردّ این دیدگاه رایج که آنچه تاکنون در همآوردی با دشمن در عرصههای فرهنگی و رسانهای داشتهایم، همان جهاد تبیین است و باید همان مسیر را ادامه بدهیم، مینویسد:
"بیتردید اعلام جهاد، مطالبه چیزی فراتر از رویههای جاری است. اولین انتظار در جهاد تبیین، اقدام و حرکت جهادی است؛ یعنی تلاش مخلصانه و ایثارگرانه کنار دشمنشناسی و داشتن حس جنگی و جهادی نسبت به دشمن و پیگیری اهداف با انگیزه، اراده و عزم جدی.
اولین جایی که قواره جهادی کارها خود را نشان میدهد؛ اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و روشنگری بهموقع، پیشدستانه با محتوای جذاب، هنرمندانه و تأثیرگذار در افکار عمومی است که فقط از یک حرکت جهادی و انقلابی قابل تحقق است".
«جهادِ تبیین»، منطقِ دیکتاتورها نیست
مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نویسندۀ کتاب «اندیشۀ فرهنگیِ آیتالله خامنهای»، طرح مسأله «جهاد تبیین» از سوی مقام معظم رهبری را از منظر معانی ضمنی مندرج در آن جالب توجه میداند و از آن برای دفع اتهام "دیکتاتوری" نسبت به نظام و رهبری بهره میبرد.
جمشیدی با انتشار مطلبی در کانال شخصی خودش، مینویسد:
"«جهادِ تبیین» چیست؟ جز این است که نباید بر «اهرمهای قهریِ حکومتی» تکیه کرد و در پی «قلعوقمعِ مخالفان» بود؟! اگر میتوان منتقدان را به «محکمه» فراخواند و با «داغ» و «درفش» آنها را به سکوت واداشت، دیگر چه نیازی است به «جهادِ تبیین»؟!
با همین ابزارهای فرهنگی و رسانهای، انقلاب کردیم و در متن غلبۀ تجدُّد، از دل تاریخ برآمدیم. چرا اکنون نتوانیم؟! نباید نشستن بر مسند قدرت، «منطقِ فرهنگیِ ما» را دگرگون کند و گمان کنیم که «قدرتنشینی» و «حکومتداری»، نیازی به «گفتمانسازی» و «منطقِ گفتمانی» ندارد و میتوان با «زور» و «قهر» و «جبر» و «قسر»، ارزشهای انقلابی را تثبیت کرد و تداوم داد.
آیتالله خامنهای را به «دیکتارتوری» متهم میکنند، امّا آیا دیکتاتور، فرمانِ شرعیِ «جهادِ تبیین» میدهد و از انقلابیها میخواهد که در فضای واقعی و مجازی، «بگویند» و «بنویسند»، یا فرمان «زندان» و «شکنجه» و «تبعید» و «ترور» میدهد و مخالفان و منتقدان را «حذف» و «سرکوب» میکند؟!
رسمِ دیکتاتوری، طرّاحیِ «حلقههای میانی» است یا «حلقههای بسته»؟! دیکتاتور، به «زنجیرۀ تواصی به حقّ و بصیرت» فرامیخواند یا به «زنجیر افکندن به قلم و زبانِ منتقدان»؟! دیکتاتور در پیِ «توجیهگری» و «لاپوشانی» است یا به دنبال «بازسازیِ انقلابی» و «تحوّلِ بنیادین» و «آرمانگرایی»؟! دیکتاتور به «چرخشِ مدیریّتی» و «جوانگراییِ حاکمیّتی» دعوت میکند یا به «محافظهکاری» و «مصلحتاندیشی»؟!"
خواص به مثابه "حلقهی واسطِ تببینگر" میان امام جامعه و مردم
حضرت آیتالله خامنهای از نخبگان و فرهیختگان اجتماعی میخواهند که مطالبات و خواستههایی را که ایشان با آنها در میان نهادهاند، در همین لایه محدود نماند و در قالب گفتگویی بسته و خصوصی صورتبندی نشود، بلکه این گفتهها و نکتهها به واسطة فاعلیّت "خواص" و "نخبگان"، به "ذهنیّت جمعی" راه یابند و "فراگیر" و "غالب" شوند.
ایشان معتقدند که راهکار وصول به چنین هدفی، ارائة "تبیینهای منطقی و عالمانه" از این گفتهها و نکتهها برای "تودههای مردم" است:
"این مطالبى که عرض کردیم، اینها فقط نصیحت و درددلِ بین ما نیست که شما بگویید بنده بشنوم، بنده بگویم شما بشنوید، [بلکه] باید اینها به صورت "گفتمان" در بیاید. گفتمان یعنى باور عمومى؛ یعنى آن چیزى که به صورت یک سخنِ مورد قبول عموم تلقى بشود، مردم به آن توجه داشته باشند. این [حالت] با گفتن حاصل میشود؛ با تبیینِ لازم - تبیین منطقى، تبیین عالمانه و دور از زیادهروىهاى گوناگون - حاصل میشود؛ با زبان صحیح، با زبان علمى و منطقى و با زبان خوش، بایستى این مطالب را منتقل کرد".
به این ترتیب، در تحلیل و توصیه ایشان، نه "خواص" از عرصه خارج میشوند و نه "عوام" به حاشیه رانده میشوند؛ بلکه خواص به مثابه یک "حلقهی واسطِ تببینگر" میان امام جامعه و مردم قرار دارند که مطالبات و دغدغههای او را با بیانی تفصیلیتر (جزئی) و استدلالیتر به تودههای مردم منتقل میکنند.
بنابراین، نه تنها لازمه نظام امام و امّت، حذف خواص و نخبگان نیست، بلکه این طبقه اجتماعی در این نظام، تکالیف عمدهای بر عهده دارند که قابل واگذاری به دیگران نیست.
دیگر اینکه باید "تکثیر بدنه اجتماعیِ انقلاب اسلامی" به واسطه تببین و روشنگری نخبگان، مدار و مسیر تحرّکات راهبردی ما باشد. نباید رویکردهای بخشنامهای و از بالا، جایگزین "اقناع" و "استدلال" شوند؛ بلکه باید درباره حقایق، با مردم و به واسطه خواص و نخبگان سخن گفت و در آنها درک و تحلیل صحیح و بصیرت ایجاد کرد.
انتهای پیام/