روایت علی قمصری از عشق لیلی و مجنون / از نکاح تا سوگواری
علی قمصری اُپرت «تار مجنون موی لیلی» را ساخته تا در چند بخش ماجرای عاشقی مجنون نسبت به لیلی را روایت کند.
خبرگزاری تسنیم - یاسر یگانه
دوازدهمین شبِ اردیبهشت و هوا 16 درجهی سانتیگراد است. دیشب نَمنَمک بارانی میبارید. امشب اما آسمان گاهی ابری و گاهی هم صاف است. خُنُک نسیمی هم میوزد که گویی از کوی لیلی است؛ یعنی امیدواریم که باشد...
ساعت 15 دقیقه از 21 گذشته است. محوطهی مقابل تالار وحدت شلوغ است. مردان در یک سو و زنان در سویِ دیگری صف بستهاند. هنوز ورود تماشاگران آغاز نشده است. صف در حالِ طولانی شدن است. کسی اما عجلهای ندارد.
حلقههایی برای گپ و گفت در دلِ صف شکل گرفته است و هر کدام بحثی به راه انداختهاند. بحثها اما حولِ گرانی و سیاست و برجام و ماکارانی و قیمتِ اجاره خانه نیست. چند نفری که جلوتر از من در صف هستند از چهار سال پیش و آخرین اجرای علی قمصری میگویند؛ اجرایی که در نهایت با حاشیه همراه و موجب شد که قمصری چهار سال دوری از صحنه را تجربه کند. البته دو سال از این چهار سال مربوط به دوران شیوع ویروس کرونا بود.
چند نفری پشت سر من هستند. یکی از آنها مشغول تعریف کردنِ خاطرهاش از اجرای حسین علیزاده در همین تالار وحدت است. چند نفری جلوتر دارند درباره «تار ایرانی» صحبت میکنند؛ پروژهای که قمصری در سال 1400 آن را آغاز کرد و با تارش به شهرهای مختلف ایران سفر کرد و حاصل هر سفر و هر مقصد، ضبط و ثبت قطعهای موسیقی با محوریت تارنوازی بود.
ورود تماشاگران آغاز شده است. صف کوتاه و کوتاهتر میشود. همهی بلیتها چک میشود و اکنون در لابی تالار وحدت هستیم.
صدای زنگِ ورود به سالن شنیده میشود. تا تماشاگران سرجایشان بنشینند، کمی طول میکشد. تالار وحدت حدود 700 نفر ظرفیت دارد. دیگر صندلی خالی به چشم نمیخورد. همه چیز آماده است.
بیست دقیقه تاخیر برای شروعِ ماجرا عادی به نظر میرسد.
نورِ سالن گرفته میشود. پرده اما پایین است. در سیاهی مردی روی صحنه میآید. بی شک خودِ علی قمصری است. تماشاگران این موضوع را تشخیص میدهند. دست میزنند. صدای دستها بلند و بلندتر و ممتد میشود؛ تقریبا همه در آن تاریکی مطلق متوجه حضور قمصری و تارش روی صحنه شدهاند.
سکویی بینِ ابتدای صحنه و ردیف یکِ صندلیها تعبیه شده است؛ جایی که نزدیکترین نقطه به تماشاگران است. قمصری مستقیم روی این سکو میرود و مینشیند و شمعی روشن میکند. نورِ سالن همین نور شمع است.
زخمهها و پردهها ونغمهها در هم تنیده میشوند. تکنوازیِ تار و بداههای به روایتِ قمصری و چقدر در هم تنیده است این بداهه و این شمع و این همه آدمیزادِ عاشقِ ساکت در این تاریکِ مطلق...
تکنوازی تمام میشود. قمصری سازش را همانجا میگذارد. شمع را خاموش میکند و میرود.
پرده بالا میرود.
صحنه با پردههایی سفید پوشیده شده است. دری در انتهای صحنه به چشم میخورد. دو نوازنده در چپ و راست صحنه نشستهاند؛ یکی همایونِ نصیریِ معروف و دیگری حمیدرضا یوسفی نوازندهای جوان است. هر دو آمادهی نواختن سازهای کوبهای هستند. علی قمصری در وسط صحنه مینشیند. تار دیگری که از قبل آنجا گذاشته شده را برمیدارد.
حمیدرضا یوسفی - نوازنده سازهای کوبهای
قمصری سخن میگوید: «حال خوبی دارم. پس از سالها تونستم کنار شما باشم. چهار سال پیش اجرایی داشتم روی همین صحنه و دیگر به اجبار نتوانستم روی استیج بیایم. خوشحالم که شرایط تغییر کرده و الان روی استیج در کنار شما هستم.»
همایون نصیری - نوازنده سازهای کوبهای
تار و سازهای کوبهای گفتوگویی را آغاز میکنند. تار میگوید و کوبهایها پاسخ میدهند. ریتمها و نغمهها در هم تنیده میشود. گویی به سفری بر بال سازها رفتهایم؛ گاهی اوج و گاهی فرود است؛ مقصد مشخص نیست ولی مسیر به شدت زیبا و پر از لذت است.
سفرِ ما هفتصد نفرِ حاضر در تالار وحدت، بر بالِ سازهای آن سهنفر تمام میشود. در اوج هم تمام میشود.
تشویقها، موج موج انرژیِ مثبت به سمتِ هنرمندانِ روی صحنه روانه میکند.
آنچه شنیدیم «تار مجنون» نام داشت. بداههنوازی براساس قطعاتِ گل کوچیک، چهارمضراب ابوعطا، تار ایرانی سبزوار، حجاز(تصنیف نای و نی) و البرز؛ که همگی ساختهی علی قمصری است.
درِ تعبیه شده در انتهای صحنه باز میشود و چهار نوازنده دیگر به گروه اضافه میشوند؛ اشکان مرادی با کمانچه، علیرضا عقیقی با تار، پانیذ مجاهدنیا با بمتار و مهدی مرتضایی با سنتور. کوارتت کانتات هم پشت پرده صدایشان شنیده میشود؛ فرزاد امیدی، محمد حقیقی، شیوا سروش و ماهگل صفدری اعضای کانتات هستند.
موسیقی باز هم شروع میشود. باز هم درِ انتهای صحنه باز میشود و این بار اعضای کانتات هم روی صحنه میآیند.
همه جمع شدند تا از این پس لیلی و مجنون را روایت کنند. سهیل رجب و محمد رضازاده هم خوانندگان اصلی داستان هستند. این دو خواننده در ابتدا و دو طرفِ صحنه قرار میگیرند.
اکنون قرار است بخش دوم یعنی «اُپرت لیلی و مجنون» را بشنویم. آنچه شنیده میشود در دستگاه همایون، شور و نوا به آهنگسازی علی قمصری است.
گروه آوازی فضاسازی میکند، سازها در هم تنیده میشوند.
«نخست»:
در هر دلی از هواش میلی / گیسوش چو لیل و نام لیلی
آوازها و بیتها میخواهند کلیت ماجرا را برای مخاطب ترسیم کنند.
اکنون هنگامهی «مجنون» است:
مجنون چو ندید روی لیلی / از هر مژهای گشاد سیلی
او در غم یار و یار ازو دور / دل پر غم و غمگسار از او دور
بیتها حال مجنون را روایت میکنند.
نوبت به «فسانه عشق» میرسد.
لیلی به کرشمه زلف بر دوش / مجنون به وفاش حلقه در گوش
لیلی سر زلف شانه میکرد / مجنون در اشک دانه میکرد
لیلی می مشگبوی در دست / مجنون نه ز می ز بوی می مست
ماجرا به «نکاح» میرسد. آنجه که برای نکاح به خواستگاریِ لیلی برای مجنون میروند و با جوابِ ردِ پدرِ لیلی مواجه میشوند. در ادامه هم «درد و آه» روایت میشود و سپس نوبت به «باد مخالف» میرسد.
«سوگواری» و «برخاک» هم بخشهای پایانیِ اُپرت «تار مجنون موی لیلی» است.
روایت تمام و تشویقها آغاز میشود. بازارِ اهدای گُلها گرم است. دسته گلها هر کدام به صاحبش که روی صحنه است میرسد.
قمصری میکروفن را برمیدارد و میگوید:
«برای پایان این اجرا قطعهی «معبد شرقستان» را آماده کردهایم. ولی به دلایلی امکان اجرای شعرِ این قطعه را نداریم. پس به شکل دیگری آن را اجرا میکنیم.»
گروه به جایشان برگشتند. «معبد شرقستان» اجرا شد، اما شعرِ این قطعه خوانده نشد و فقط موسیقی و ملودی روایت شد.
روز بعد از اجرا گفته شد که مجوزِ شعرِ قطعهی ایران یا همان «معبد شرقستان» صادر نشده است. به همین دلیل قمصری و گروهش این قطعه را فقط با روایت ملودی و موسیقی اجرا کردند.
در ادامه متن شعرِ قطعهی «ایران» را میخوانید:
ایران ای ریشه در اندیشهی بیدارم تو
ایران از دیو و دد و دام نگهدارم تو
ایران تفسیر سه حرفست جهان در چشمت
پندارم و گفتارم و کردارم تو
در همهمهی خاموش جهان من شعلهی نافرمانم
شب جامه در از خورید تو شد ای معبد شرقستانم
ای نور ازل در دیدهی من ای خاک به خون خوابیده
از خوف بلا تا شوق رجا سرباز توام ایرانم
ایران ای ریشه در اندیشهی بیدارم تو
ایران از دیو و دد و دام نگهدارم تو
ایران تفسیر سه حرفست جهان در چشمت
پندارم و گفتارم و کردارم تو
شاعر: احسان افشاری
«تار مجنون موی لیلی» تمام و تماشاگران از سالن خارج میشوند. در میان همهمه، صدای رضایتِ مخاطبان شنیده میشود. دقایقی پس از اجرا بازارِ استوریها داغ است. هر کسی عکسی یا فیلمی از اجرا گرفته و استوری کرده و چیزی در مدحِ اجرا نوشته است.
نباید از رضا موسوی و پرفورمنس و طراحی صحنهاش به سادگی گذشت. او چند صباحی است که در هر کاری ورود میکند، تاثیرش را میگذارد.
اکنون که سطرهای پایانی این مطلب را مینویسم، اجرای روز دوازدهم و سیزدهم با ظرفیت تکمیلِ تماشاگران اجرا شده است. بلیتهای روز نوزدهم اردیبهشت تمام شده و بلیتفروشی برای بیست اردیبهشت شروع شده است.
انتهای پیام/