شعرخوانی شاعر افغانستانی برای محمدرضا شفیعی کدکنی/ درود ای همزبان من هم از ایرانم+ فیلم


شعرخوانی شاعر افغانستانی برای محمدرضا شفیعی کدکنی/ درود ای همزبان من هم از ایرانم+ فیلم

قطعه «درود ای همزبان» غفران بدخشانی، شاعر افغانستانی، بیش از هر چیز یادآور «وطن فارسی» و تأکید بر پیوندهای عمیق میان فارسی‌زبانان است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «وطن فارسی» آرمانی است که اگرچه در یک دهه گذشته پررنگ‌تر و با قوت بیشتری مطرح شده، اما نشان از پیوندی عمیق به لحاظ فرهنگی، زبانی و تاریخی میان فارسی‌زبانان دارد. تاریخ روابط فرهنگی میان دو کشور ایران و افغانستان گرچه در مقاطعی به دلایل مختلف دچار فراز و فرودهایی شده، اما این پیوند، پیوندی تاریخی و ناگسستنی است. نگاهی به تاریخ این روابط و از سوی دیگر، تأمل در ارتباط میان فارسی‌زبانان دو کشور طی چند دهه گذشته، مؤید این نکته است. 

ایده «وطن فارسی» هرچند در ابتدا در میان اهالی فکر و فرهنگ فارسی‌زبانان مطرح شد، اما امروزه در سطح جامعه نیز نمود یافته است؛ نمونه‌ای از این امر را می‌توان در همدلی میان دو ملت ایران و افغانستان در پی حوادث مختلف دید. غفران بدخشانی، از شاعران افغانستانی، به خوبی توانسته تصویری کامل از این پیوند را ارائه دهد. او در سروده‌ای به این اشتراکات اشاره کرده و تأکید می‌کند که «بنی آدم گر از یک جوهراند/ ما را یکی‌تر باشد آن گوهر». 

شعرخوانی بدخشانی برای هوشنگ ابتهاج در سال‌های پایانی دهه 90 و پس از آن برای محمدرضا شفیعی کدکنی، تحسین این شاعران و اساتید زبان فارسی را به همراه داشت. فیلم منتشر شده از این شعرخوانی خیلی زود میان علاقه‌مندان به زبان فارسی دست به دست شد و مورد استقبال قرار گرفت. فیلم این شعرخوانی را که به مناسبت روز زبان فارسی بازنشر شده است، می‌توانید در ادامه ببینید:

درود ای همزبان
من از بدخشانم 
همان مازندران داستان‌های کهن
آن زادگاه این زبان ناب اجداد و نیاکانت

تو از تهران 
من از کابل
من از سیستان، من از زابل 
تو از مشهد 
ز غزنی و هریوایم
تو از شیراز و 
من از بلخ می‌آیم 

اگر دست حوادث در سر من تیغ می‌کارد
و گر بیداد و استبداد می‌بارد 
نوایم را اگر دزدیده‌اند از من
سکوت تیره‌ای در خانه خورشید گُستَرده است گر دامن
سیه‌پوشان نیک‌اندیش و
فوج سر به داری "در رگانم رخش" می‌رانند

مرا بشناس
من آنم که دِماغم بوی جوی مولیان دارد 
و آمویی میان سینه‌ام پیوسته در فریاد و جریان است
و در چین جبین مادرم روح فَرانک می‌تپد 
از روی و از مویش
فُروهر می‌تراود 
مهر می‌بارد 
و سام و زال سام و رستم و سهراب و آرش را 
من و این پاک‌کیشان کمانکش را 
به قول رازهای سینه تاریخ پیوندی است دیرینه!

نگاهم کن
نه!
نه با توهین و با تحقیر و با تصغیر 
نگاهم کن
نگاهت گر پذیرد 
برگ سیمایم 
ز بومسلم و سِیس و بو مقنع
صورتی دارد 

درست امروز شرح داستان و داستان با توست
و اما استخوان قهرمان داستان با من 
تو گر نامی
نشانم من
تنت را روح و جانم من 
من ایرانم!
خراسان در تن من می‌تپد
پیوسته در رگ‌های من جاری‌ست
بشناسم 

بنی آدم گر از یک جوهراند
ما را یکی‌تر باشد آن گوهر
درود ای همزبان
من هم از ایرانم!

 

شعر , زبان فارسی ,

سروده بدخشانی یادآور شعری است از محمدرضا شفیعی کدکنی که او نیز در آن قصیده بشکوه، تاریخ زبان و شعر فارسی را از رودکی تا به امروز شرح داده است. بخش‌هایی از ابیات این قصیده را می‌توانید در ادامه بخوانید:

ای سرود نغز کامشب آتش اندر من زدی
خانه‌ات روشن که برقَم باز در خرمن زدی

از تو بال و پر گرفتم بَر شدم، دیگر شدم
تا تو اندر پرده زینسان را هم از مَکمَن زدی

خود ندانستم چه‌ها بود، این قدر دانم که تو
ناگهان شعله در جان و تن و گفتن زدی

نام تو باد و شکوه! ای شور شعر پارسی!
کاتش اندر بُنگه سودای مرد و زن زدی

... شستشو دادی وطن در رود شعر رودکی
وان پلشتی‌ها به یک‌سوی از رخ میهن زدی

وز زلال شعر او وان بوی جوی مولیان
راست چون کبک دری راه گل و سوسن زدی

رام شد لفظ دری در پنجه استاد طوس
کز کفش تازانه بر آن باره توسن زدی

وز خروش بانگ طوفان‌خیز رویین‌مرد شعر
در مصاف خصم ایران بانگ «لا تأمن» زدی

در چنان دریای بی‌پایان و خیزاخیز موج
پنجه اندر پنجه توفان به توفیدن زدی

وز طنین واژگانش آن چکاچاک نبرد
تیغ بران در صف مردان شیراوژن زدی

بر مدار نقطه رای جهان آرای او
گردش پرگار نقش‌آرایی میهن زدی

وز لب زندانی یمگان حکیم شاعران
نعره‌ای شیرانه در این نیلگون گلشن زدی

چون سگ کهدانی بیگانه لا ییدن گرفت
تکیه بر «تقوی و دانش» کردی آنجا تن زدی:

وز دم گرم و کلام بوسعید میهنی
آتشی در خرمن دعویِّ ما و من زدی

وز خُم خیام در زیر سپهر کوزه‌گر
جام خود بر ساغر ناهید بربط زن زدی

زان گل سرخ نشابوری در آفاق جهان
نکهت جان بر مشام هر چه مرد و زن زدی

از حکیم غزنوی و از سنای شعر او
خوش سنابرقی سزای وادی ایمن زدی...

متن کامل این قصیده را می‌توانید در اینجا بخوانید.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon