نسلی را که هم شاه را بیرون کرد و هم خرمشهر را آزاد، چه کسی تربیت کرد؟
افرادِ به شدت وفادار به رژیم شاهنشاهی مثل ارتشبد اویسی، ارتشبد آریانا، سرلشکر پالیزبان، افسران فراری ارتش شاهنشاهی و ساواک، به دامان صدام حسین خبیثترین دشمن ایرانیان پناه بردند و یکی از عوامل اصلی تحریک صدام برای حمله به ایران همینها بودند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تقریبا هر سال با فرارسیدن سالگرد حماسه آزادسازی خرمشهر که به نماد غرور و عزت ملی ایرانیان تبدیل شده است، برخی رسانههای معاند با نظام جمهوری اسلامی که انتساب این حماسه غرورانگیز را به نظام اسلامی برنمیتابند، میکوشند القا کنند که این جوانانِ دست پروردهی رژیم شاهنشاهی بودند که خرمشهر و دیگر مناطق اشغالی را از لوث وجود قوای متجاوز بعثی آزاد کردند. اینگونه تحلیلها صرفاً تولد و بزرگ شدن در دوران حکومت پهلوی را مبنای چنین ادعایی قرار میدهند، بدون توجه به این امر که اگر صرفاً تولد و بزرگ شدن در دوران شاهنشاهی را ملاک قرار دهیم، به همین منوال میتوانیم استدلال کنیم که جوانانی که شاه تربیت کرده بود، حکومت خود وی و رژیم شاهنشاهی را سرنگون کردند که در واقع به نوعی نقض غرض خودِ آنان محسوب شده و چنین ادعا و استدلالی را در کل از مبنای نظری، ویران میسازد. با وجود این و به منظور پاسخگویی مبنایی و مستدلتر به این ادعا، در مطلب حاضر تلاش میشود با بررسی سیستم آموزشی، تربیتی و ارزشی حکومت شاهنشاهی و از سوی دیگر نظام اعتقادی رزمندگان ایرانی دوران دفاع مقدس (فاتحان خرمشهر) و نسبت سنجی میان این دو مقوله، بیپایگی این ادعا به طور منطقی و مستدل نشان داده شود.
سیستم تربیتی، فرهنگی و ارزشی حکومت شاهنشاهی
در حالی که رضاخان پهلوی در ابتدا و قبل از رسیدن به پادشاهی و نیز در سالهای نخست سلطنت، سعی داشت خود را با اعتقادات اسلامی قاطبه ملت ایران، همسو نشان دهد، پس از تثبیت جایگاه خود به مبارزه تمام عیار با مبانی ارزشی و احکام دین اسلام روی آورد و کشف حجاب بانوان و ممنوعیت عزاداری سالار شهیدان، مهمترین نمادهای این رویکرد دینستیزانه بود. در دوران پهلوی دوم، این خط سیرِ دینزدایی و باستانگرایی افراطی و غربگرایی، نظاممندتر و با جدیت بیشتری دنبال شد. تاسیس مراکزی همانند کاخ جوانان، برگزاری مراسمهایی مثل جشنهای فرهنگ و هنر، جشنهای دو هزار و پانصد ساله، تغییر تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی، گسترش عشرتکدهها و مراکز فحشا و عیاشی، کنسرتهای مبتذل شبانه و... که نمادهای عینی سیستم فرهنگی، آموزشی و تربیتی حکومت شاهنشاهی بودند، در عین حال درونمایه ارزشی این سیستم تربیتی یعنی دینستیزی، غربزدگی، مادیگرایی، لذتطلبی و به بیان دقیقتر دنیامحوری و دنیاپرستی را به طور آشکار نمایان میسازد.
نظام اعتقادی رزمندگان ایرانی
حتی یک نگاه کلی به اسامی فرماندهان شهید دوران دفاع مقدس (صیاد شیرازی، باکری، خرازی، همت، زینالدین و ...) و شرح زندگی و وصیتنامه شهیدان نشان میدهد که این فرماندهان جوان و همچنین اکثریت قریب به اتفاق رزمندگان دوران دفاع مقدس که دوران نوجوانی و گاه جوانی خود را در دوره حکومت شاهنشاهی سپری کرده بودند، نه تنها هیچگونه سنخیتی با برنامههای فرهنگی و سیستم آموزشی حکومت پهلوی از قبیل کاخ جوانان، جشن فرهنگ و هنر، عشرتکدهها و ... نداشتند، بلکه در همان دوران پهلوی نیز در خط مقدم مبارزه با این جریان فکری غربگرا و دنیامحور بودند. این نوجوانان و جوانان با فاصله گرفتن از مراکز فرهنگی و آموزههای تربیتی حکومت پهلوی؛ در مساجد، حسینیهها، هیئتهای مذهبی و تحت تاثیر و ارشاد روحانیون، کعبه آمال خود را در احکام و آموزههای دین مبین اسلام جستجو میکردند. بسیاری از فاتحان خرمشهر به ویژه فرماندهان جوان دوران دفاع مقدس، به دلیل انزجار از سیستم آموزشی و ارزشهای فرهنگی و تربیتی رژیم شاهنشاهی، با پیوستن به گروههای مبارز اسلامی، راه خود را از هر جهت به ویژه از منظر چارچوب فکری، عقیدتی، سبک زندگی و ارزشها، از حکومت وقت جدا کردند و با پیوستن به حلقههای روحانیت مبارز به نمایندگی از امام شهیدان خمینی کبیر(ره)، در جریان نهضت ضد شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی، نقش بیبدیلی ایفا کردند.
نکته مهمی که در این میان نباید از آن غافل شد، رهبری متعالی امام خمینی(ره) بود که به عنوان یک مرجع دینی و نیز رهبر سیاسی چه در دوران نهضت ضد شاهنشاهی و چه در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در دوران دشوار و حساس جنگ، با دَم مسیحایی خود تحول عمیق روحی و معنوی در نوجوانان و جوانان ایرانی ایجاد کردند و با بیان و گفتار و کردار خود، رزمندگان را بسیج کرده و به آنها معنا و هویت بخشیده و یک چشمانداز الهامبخش به آنان عرضه کردند که موجب به تحرک واداشتن و آمادهسازی رزمندگان برای فداکاری به منظور دفاع از اهداف عالی اسلامی و ملی میشد.
دستپروردگان حکومت شاهنشاهی
گفتنی است افرادی که تحت تاثیر سیستم آموزشی و تربیتی شاهنشاهی بودند، در قبال تجاوز ارتش بعثی به خاک میهن، به چند دسته تقسیم شدند؛ عدهای از آنها که با پیروزی انقلاب اسلامی، نظام عقیدتی جدیدی را حاکم بر کشور میدیدند، راه خروج از کشور را در پیش گرفته بودند و حتی با آغاز تهاجم ارتش بعث به ایران، بدون توجه به اشغال بخشی از خاک وطن و حضور قوای اشغالگر در وطن مادری، با سرعت بیشتری به سوی فرنگ شتافتند و در آنجا زندگی آرام و بیدغدغه خود را ادامه دادند. عدهای دیگر از این افراد هم که در کشور باقی ماندند، نه تنها هیچ حضوری در جبهههای جنگ علیه ارتش متجاوز نداشتند، بلکه حتی در پشت جبهه نیز، کوچکترین کمک و پشتیبانی مادی و معنوی را حتی با اعطای یک ریال، سرودن یک بیت شعر، نواختن یک قطعه موسیقی حماسی و ... از رزمندگان وطن دریغ کردند. تاریکترین وجه عملکرد دستپروردگان حکومت پهلوی و سرسختترین باورمندان به مبانی فکری و ارزشهای فرهنگی شاهنشاهی، خیانت برخی از آنان به میهن بود؛ در دوران قبل از آغاز جنگ، عدهای از این افرادِ به شدت وفادار به رژیم شاهنشاهی همانند ارتشبد اویسی، ارتشبد آریانا، سرلشکر پالیزبان، تعداد بسیار معدودی از افسران فراری ارتش شاهنشاهی و نیروهای ساواک، به دامان صدام حسین خبیثترین دشمن ایرانیان پناه بردند و یکی از عوامل اصلی تحریک صدام برای حمله به ایران همین افراد بودند که حتی اطلاعات نظامی کشور خود را نیز در اختیار خصمِ دون قرار دادند و بعدها نیز به شیوههای گوناگون از جمله جاسوسی، شنود اطلاعاتی و حتی بازجویی و شکنجه رزمندگان اسیر ایرانی، با خدمت به دشمن میهن، خیانت خود به وطن را به نهایت رساندند.
فاتحان خرمشهر؛ شیفتگان مکتب جهاد و شهادت
پژوهشهای متعدد[1] نشان میدهد که مبانی دین مبین اسلام به ویژه آموزههای قیام عاشورا درونمایه اصلی فکری و ارزشهای محوری رزمندگان دوران دفاع مقدس را تشکیل میدهد. رزمندگان در دوران دفاع مقدس، با باور راسخ به این مبانی عقیدتی و الهام گرفتن از ارزشهای عاشورای حسینی، سختیهای راهِ جنگی نابرابر را به جان خریدند و به دفاع از دین و خاک و کیان مملکت خویش پرداختند.
سیستم آموزشی و تربیتی حکومت پهلوی که مبتنی بر مادیگرایی، لذتطلبی، عیش و عشرت و دنیامحوری بود، در تضاد کامل با پذیرش سختیهای جنگ و جهاد و مبارزه قرار داشت؛ و فقط آموزههای دین اسلام و مکتب عاشورا میتوانست الهام بخش روحیه جهاد و شهادتطلبی در اذهان نوجوانان و جوانانی باشد که با حضور در مساجد، حسینیهها و هیئتهای دینی، این آموزهها را در خود درونی ساخته بودند.
بررسی مختصر و نسبت سنجی کلی بین سیستم آموزشی، فرهنگی و تربیتی حکومت شاهنشاهی با نظام عقیدتی و فکری رزمندگان ایرانی نشان میدهد که در دوران دفاع مقدس، رزمندگان ایرانی از اقوام و اقشار مختلف و حتی ادیان و مذاهب گوناگون (ادیان توحیدی اسلام، زرتشتی، مسیحی و کلیمی و مذاهب شیعه و سنی) با اعتقاد به آموزه محوری توحید و یکتاپرستی و زندگی اخروی، فریضه جهاد، شهادتطلبی و تأسی به حماسه عاشورا (که مورد احترام همه ایرانیان اعم از مسلمان و غیرمسلمان است)، به دفاع از تمامیت ارضی و آزادسازی و حفظ سرزمینهای ایران و صیانت از حیثیت و شرافت و عزت ملی پرداختند. در این بین، سیستم آموزشی و تربیتی حکومت شاهنشاهی به دلیل ویژگیهای خاص خود از جمله دنیامحوری و لذتطلبی، به هیچ وجه از ظرفیت لازم برای الهامبخشی به افراد برای تحمل سختیهای مبارزه و بذل جان و پذیرش شهادت و جانبازی و اسارت، برخوردار نبود و در عین حال، پرورش یافتگان آن سیستم تربیتی با ترکِ وطن، سکوت، کنارهگیری و بیتوجهی به تجاوز بیگانه و در مواردی خدمت به دشمنِ خبیث و در نتیجه خیانت به کشور خود، کارنامه سیاهی در قبال تجاوز ارتش بعثی به وطن مادری دارند.
در این میان تنها آموزههای اسلام شیعی که نظام معنایی رزمندگان ایرانی را تشکیل میداد، از این توان برخوردار بود که رزمندگان ایرانی را به پذیرش سختیهای جهاد و مبارزه و یک جنگِ دشوار و نابرابر آماده سازد؛ به بیانی دیگر، الگوی نبرد عاشورایی که نوجوانان و جوانان ایرانی در مساجد، حسینیهها و هیئتهای مذهبی از روحانیون مبارز و مجاهد آموختند و به آن خو گرفتند، موجب شد رزمندگان ایرانی تحت تاثیر تحول روحی و معنوی که دَم مسیحایی امام خمینی(ره) در آنها پدید آورده بود، با شجاعت و بیباکی و بدون ترس از خطرها و آسیبها و بدون هراس از مرگ، قدم در میدانهای مهیب، دشوار، طاقتفرسا و مخاطرهآمیز نبرد بگذارند و ضمن آزادسازی خاک میهن از لوث وجود اشغالگران، عزتی ماندگار و شکوهی جاودان برای خود و میهن اسلامیشان کسب کنند.
یادداشت از دکتر یعقوب نعمتی - پژوهشگر دفاع مقدس
[1] برای نمونه رجوع شود به کتاب "قدرت متعالی؛ الگوی قدرت جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس"، یعقوب نعمتی وروجنی، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1399، صص 358 تا 385.
انتهای پیام/