حقیقتِ انقلاب و بصیرتی جهتیاب
حقیقت انقلاب با بصیرتِ جهتیاب، تقریبِ مفهومی و کارکردیِ نزدیکی دارد که اگر بصیرتجهتیاب به نحو مطلوبی در انسان استقرارِ معرفتی نداشته نباشد از حقیقت انقلاب دور و دورتر خواهد شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدجلیل آل امین، استاد فلسفه در دانشگاه و فعال رسانهای در یادداشتی برای تسنیم، به تبیین رابطه مفهومیِ حقیقت انقلاب و بصیرتِ جهتیاب، پرداخته است که متن کامل آن را در ادامه میخوانیم:
حقیقت، اساسا یک افق و غایت است که ضرورتا باید جهت و راهی برای رسیدن به آن وجود داشته باشد و جهات و راههای دیگر میتواند انحراف از جهتِ اصلیِ حقیقت باشد. بنابراین جهت، راه یا صراط در ادبیات کلامی و فلسفی یک رکنِ معرفتی در فهمِ بی نقص و تامِ حقیقت خواهد بود.
حقیقتِ انقلاب هم یک افق و غایت در نظامِ حقایقِ عالم است. افقی که سعادت کاملِ انسان در آن افق به کمال میرسد. سعادت انسان در به فعلیت رسیدنِ قوا و استعدادهایِ ذاتی اوست. اگر همهی استعدادهای انسان به کمال برسد، انسان کامل میشود. انسان کامل در ادبیاتِ دینی یا اَبَرانسان در ادبیات فلسفی، همان انسانی است که به سعادتِ کامل رسیده است.
استعدادهای انسانی، مجموعهای از قوا و استعدادهای جسمی و روحی انسان است که به قول فلاسفه انسان، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء هست که از جسمِ حادث تا روحِ حاصل، سیر تکاملی را با کمالِ استعدادهای ذاتی، طی میکند.
حقیقتِ انقلاب، برخاستن در مقابل موانعِ سعادتِ کاملِ انسان است. خیزش برای برداشتن ظلم، ستم، استکبار، استعمار، استثمار و مانند آن که حقِ رسیدن به سعادت را از انسان سلب میکند.
هر عاملی که استقلال، آزادی و حقِ ذاتی انسان برای سعادتمند شدن را از او سلب کند باید با انقلاب از میان برداشته شود تا به مسیر و جهتِ حقیقت که سعادتِ مقرر برای انسان است، بازگردانده شود.
جهتیابی درست برای انقلابی زیستن در وصول به سعادت، نیازمندِ بصیرت است. بصیرت یعنی داشتن معرفتِ کافی به خدا، خلقت، انسان، جهان و مناسباتِ عناصرِ خلقت.
مهمترین مناسب در مناسبات و روابطِ عناصرِ خلقت، مناسبات و روابط انسانی است چرا که حقوقِ انسانها در روابط با یکدیگر در معرض آسیب و ظلمِ جبرانناپذیر قرار میگیرد و مهمترین روابطِ انسانی، روابطِ سیاسی و حاکمیتی است که تمرکز قدرتها برای تنظیم یا بر هم زدن مناسبات به ارادهی حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت گره میخورد.
پس انقلابِ بنیادین برای برداشتنِ موانعِ سعادت و خوشبختی، انقلاب در برابر حاکمانِ ظالم و طواغیت است که بیشترین تعدی و تجاوزِ ممکن به حقوق ذاتیِ بشر در مانع شدن برای رسیدن به سعادت را رقم میزند و ملتی را از طاعتِ طواغیت ملول میکند.
بصیرتِ جهتیاب، یعنی داشتن احاطهی کامل به مناسباتی که بیان شد و ارادهی پولادین داشتن برای برخاستن علیه قدرتهای ظالم، متجاوز و دستانداز به حقوقِ ذاتی انسانها.
اگر جهتِ درستِ حقیقت با بصیرت و آگاهی برای انسان از وضوح و تمایز کافی برخوردار نباشد، حتما مِه و غباری در مسیرِ تجربهی زیستهی بشر قرار خواهد گرفت که در آنسوی مِه معاندان و متجاوزان ایستاده و آمادهی به یغما بردنِ داراییهای مادی و معنویِ انسانِ محو شده در غبارِ غفلت خواهند بود.
حقیقت انقلاب با بصیرتِ جهتیاب، تقریبِ مفهومی و کارکردیِ بسیار زیاد و نزدیکی دارد که اگر بصیرتجهتیاب به نحو مطلوبی در انسان استقرارِ معرفتی نداشته نباشد از حقیقت انقلاب دور و دورتر خواهد شد و دوری از حقیقت انقلاب، دوری از سعادتمندیِ غاییِ خلقت انسان خواهد بود که ضرورتا به گرفتاری، رنج و بیمقداریِ انسان منتج خواهد شد که برای جانشینی خدا در زمین، خلق شده است.
انتهای پیام/