۲ پیشنهاد برای حذف محتوای زائد کتابهای درسی/ الگوی آموزش ـ اشتغال باید طراحی شود
کتاب درسی با توان دانشآموزان و نیاز آینده آنها و نیازهای جامعه آینده تناسب ندارد؛ اینکه کدام بخش از محتوای کتابهای درسی حذف شود و چگونه این کار انجام شود، دو دسته اقدام به فوریت باید مدنظر قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ حذف محتوای سنگین و غیرکاربردی کتابهای درسی که در طول 12 سال به دانشآموزان تحمیل میشود، سالهاست بهعنوان یک مطالبه آن هم نهفقط از سوی کارشناسان بلکه از سوی والدینی که فارغالتحصیل سالهای دور مدارس هستند، مطرح میشود.
محتوای غیرکاربردی کتابهای درسی در دیدار روز چهارشنبه 21 اردیبهشت رهبر انقلاب با جمعی از فرهنگیان با عنوان ضرورت ارائه علم نافع در مدارس مورد اشاره قرار گرفت.
در میزگردی که با هدف بررسی حجم کتابهای درسی و ضرورت تعدیل محتوا به منظور آزاد شدن فضا برای آموزش مهارت در مدارس برگزار شد، میزبان دکتر فرهاد کریمی؛ رئیس سابق پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، دکتر حیدر تورانی عضو پژوهشگاه و پروانه کسایی دبیر نمونه شهر تهران در درس ریاضی بودیم.
سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی به عنوان متولی اصلی کاهش حجم کتابهای درسی و تعیین معیارهای علم نافع از معرفی نماینده برای حضور در این میزگرد امتناع کرد.
بخش دوم گفتوگوی دکتر فرهاد کریمی رئیس سابق پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش تقدیم مخاطبان تسنیم میشود:
تسنیم: براساس نتایج پژوهشها اثبات شده است که حجم کتابهای درسی ایران نسبت به سایر کشورها بیشتر است از سوی دیگر بارها مسئولان کشور بر کم کردن حجم کتب تأکید کردهاند چرا به سمت اجرای این موضوع حرکت نشده است؟
سوابق موضوع را که بررسی میکردم یکی از معلمان در سال 1387 گفته بود، سازمان پژوهش ما را دعوت کرد تا نظرات خود را درباره کتابهای درسی طرح کنیم که در این جلسه اعلام کردیم حجم کتابهای درسی بالاست و قول دادند روند اصلاح شود اما اتفاقی نیفتاد.
عزم سازمان پژوهش جزم نیست
متاسفانه تاکنون، عزم جدی در سازمان پژوهش برای حل مشکل حجم کتابهای درسی وجود نداشته است و علیرغم اینکه در پژوهشهای مختلف هم به این موضوع اشاره شده ولی سازمان پژوهش، اقدام موثری انجام نداده یا اگر خواسته انجام دهد با توفیق همراه نبوده است. دلایل را میتوانید از سازمان پژوهش سوال کنید از سوی دیگر، شورای عالی آموزش و پرورش به عنوان شورای بالادستی همه بخشهای آموزش و پرورش که باید نقش تنظیمکنندگی، پایش و نظارت عالیه را داشته باشد و با ریاست رئیس جمهور تشکیل میشود به این حوزه اساساً ورود نکرده و از طریق مصوبات خود، سازمان پژوهش را ملزم به اصلاح حجم کتابهای درسی نکرده است.
هرچند در سند تحول، راهکار 1-1 به این امر اختصاص یافته ولی کافی نبوده و منجر به نتیجه نشده و گزارشی از اجرای آن وجود ندارد، به خصوص پس از اینکه سازمان پژوهش در اواخر سال 1396 از تالیف کتابهای درسی نونگاشت فراغت یافت و فرصت داشت تا به موضوعات حساسی نظیر حجم کتابهای درسی بپردازد.
تدوین سند تحول بنیادین و تأکید آن بر اصلاح محتوای کتابهای درسی، مبتنی بر پژوهشهای متعدد است و متخصصان برنامهریزی درسی نیز به حجم سنگین کتب درسی اذعان دارند اما اینکه چرا اقدامی برای حل آن انجام نمیشود ناشی از دلایل مختلف است. سیستم نظارت و ارزیابی، پایش فرایندها و بازخورد و اصلاح امور فراموش شده یا اینکه کلیشهای عمل میکند.
قرار بود طبق راهکار 1-1 سند تحول بنیادین اتفاقات مهمی در حوزه برنامه درسی حداقل از نظر حجم محتوا بیفتد اما چرا محتوای سند تحول اجرا نشده و چرا کسی به جز رهبر معظم انقلاب نگران اجرا نشدن سند تحول نیست؟
به جز موارد فوق مشکلات دیگری هم داریم، درچارچوب اجرای سند تحول و در حالی که هنوز برنامههای زیر نظامهای سند تحول و نیز زیر نظام برنامه درسی تهیه و تصویب نشده بود، آموزش و پرورش در اوایل دهه 90 تصمیم گرفت کتابهای درسی 12 پایه تحصیلی را در مدت 6 سال و در چارچوب سیاست همسوسازی، بازنویسی کند.
تالیف کتابهای درسی دو پایه تحصیلی در یک سال در حالی صورت گرفت که کتابهای تولید شده بدون عبور از فرایند نیازسنجی و طی کردن مسیر اعتبارسنجی علمی، اجرای آزمایشی و دریافت بازخورد معلمان صورت گرفت که از نظر علم روانشناسی تربیتی و برنامهریزی درسی، درست نبود. واکنش شوراهای بالا دستی وزارت آموزش و پرورش نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش به این تصمیم چه بود؟
معلم طبق آموزههای سند تحول، در مقام مربی و الگو از نقش عاملیت در فرایند تربیت برخوردار است و باید طراح برنامه درسی و آموزشی در کلاس درس باشد نه اینکه عامل مسلوبالاختیاری باشد که موظف است مجری محتوای کتاب درسی و تعلیمات دیکته شده وزارت و اداره کل و امر بر دفاتر ستادی باشد.
فرآیند تربیت معلم در دانشگاه فرهنگیان از بیخ و بن اصلاح شود
ما برای تحقق اصل عاملیت معلم و دخالت دادن معلم در فرایند برنامهریزی درسی و آموزشی و تحقق چرخشهای سند تحول در حوزه معلمان و ارتقاء صلاحیتهای آنها تا تراز سند تحول چکار کردهایم؟ اگر به اصل عاملیت معلم در فرایند آموزش معتقدیم باید فرایند انتخاب، جذب و تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان از بیخ و بن و در چارچوب سند تحول اصلاح شود.
اگر برای سند تحول اهمیت قائل هستیم باید اهمیت سند تحول توسط شوراهای بالادستی آموزش و پرورش (شورای عالی انقلاب فرهنگی)، دولت (سازمان برنامه و سازمان اداری و استخدامی) و سایر قوا (به خصوص مجلس شورای اسلامی) به رسمیت شناخته شود. در حال حاضر، سند تحول برای بخشهایی که باید به آموزش و پرورش توجه و مشکلات آن را رفع کنند مرجعیت ندارد، برنامه ششم توسعه را نگاه کنید و ببینید که مفاد برنامه، چقدر از اجرایی شدن سند تحول حمایت کرده و ظرفیت اجرایی برای آن فراهم کرده است. مسئولان سازمان برنامه، شأن نهاد آموزش و پرورش را رعایت نمیکنند و تصور بر آن است آموزش و پرورش در همین وضعیت موجود، بیش از اندازه از دولت بودجه میگیرد و نحوه اداره کردن آن را بهرهورانه نمیدانند.
تالیف کتاب درسی در انحصار
بدنه کارشناسی وزارت آموزش و پرورش به خصوص دفاتری که باید کار تخصصی انجام دهند، نظیر دفتر تالیف کتابهای درسی، لازم است از نظر تخصص و توانمندی و اشراف به کار علمی، تقویت شوند، دورههای آموزشی قوی ببینند، خبره و کاربلد باشند، به تحکیم فرایندها و روش علم برنامهریزی درسی در تالیف کمک کنند، تألیف را امر انحصاری ندانند و زمینه مشارکت جدی معلمان و گروههای آموزشی زبده در تالیف را فراهم کنند. در حال حاضر برنامه جدی برای استفاده از ظرفیت گروههای آموزشی نداریم.
یکی از مشکلات این است که تصور میکنیم نیازی به تربیت کارشناس برای بخشهای مختلف ستاد آموزش و پرورش نداریم و البته برنامهای هم در وزارت آموزش و پرورش برای تربیت کارشناس حوزه ستادی وجود ندارد و نیاز بخشها به نیرو در بیشتر موارد به شیوه غیر علمی تأمین میشود و فرایند آمادهسازی نیروها نیز اغلب به صورت آزمون - خطا صورت میگیرد. قصه پر غصه این است که در حال حاضر، فرایند جذب نیروی کارشناس و مدیر ارشد در آموزش و پرورش در برخی بخشها، غیر علمیتر بدون رعایت ملاحظات فنی و با توصیه، سفارش و سلیقهای صورت میگیرد.
علیرغم زحمات بسیار زیاد و تلاشهای خارقالعاده در برخی از بخشهای آموزش و پرورش برخی مدارس، معلمان و مدیران، مشکلاتی که بیشتر در سطح کلان سیاستگذاری، اجرای سیاستها، نظارت موثر بر اجرای سیاستها و پشتیبانی از اجرای سیاستها نهفتهاند باعث شده آموزش و پرورش به اولویتهای اصلی خود نپردازد و مثلاً برای مهمترین کارکرد خود که یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان باشد، جدیت لازم را نداشته باشد و انگار کاملاً آن را فراموش کرده و به چیزهای دیگری سرگرم شده است.
منظور من از آموزش و پرورش فقط وزارت آموزش و پرورش نیست بلکه مجموعه دولت و نهادهای موثر سیاستی و پشتیبانی است. در طول سالهای دهه 90 که آموزش و پرورش بخش قابل توجهی از ظرفیت خود و همت خود را مصروف اجرای سند تحول کرده آیا مجلس یا سازمان برنامه، بودجه خاص به آموزش و پرورش برای اجرای سند تحول اختصاص دادهاند؟ آیا کمکهای مستشاری لازم برای تحقق هدفهای سند تحول را به آموزش و پرورش ارائه کردهاند؟
مسائل پیش پا افتاده که در آموزش و پرورش مزمن شدند
به نظر میرسد آموزش و پرورش برای پاسخ به مسئلههای خود و حل مسئلهها، برنامه منسجمی ندارد بنابراین تا به امروز نتوانسته مسئلهای پیش پا افتاده و مزمن همچون حجم زیاد کتابهای درسی را مدیریت و حل کند و در کنار آن مشکلات جدیدتری هم تولید شده همچون بدفهمی، عدم شکلگیری مفاهیم، ارتباط برقرار نکردن دانشآموزان و معلمان با کتابهای درسی و بیگانگی معلمان و دانشآموزان با فضای فوقالعاده رسمی کتابهای درسی و مدارس.
البته همان گونه که ابتدای عرایضم گفتم، حجم کتاب درسی اولاً یک عارضه است و ثانیاً اگر بخواهیم اولویت آن را در میان انبوه مسئلههای مبتلا به آموزش و پرورش تعیین کنیم لازم است مسئله حجم کتاب درسی را در چارچوب تصویر بزرگتر آموزش و پرورش کشور و در بطن موضوع کلان برنامه درسی، نحوه مواجهه سند تحول با برنامه درسی، رویکرد آشفته مدیریت برنامه درسی و نیز حل و فصل تعارضات سند تحول با سند برنامه درسی ملی و نابسامانی جدی در اجرایی شدن سند تحول تحلیل کنیم،که نقطه کانونی اینجاست.
تسنیم: چرا کتابهای درسی به گونهای تدوین میشود که نیازهای دانشآموزان و جامعه در آن وجود ندارد و دانشآموز و معلم نمیتواند با آن ارتباط برقرارکند؟
اگر بخواهیم مسئله کتابهای درسی را حل کنیم به کار جدی و بنیادی نیاز است نه اقدامات وصله و پینهای؛ متاسفانه شاهد بی عملی در حوزه برنامه درسی هستیم، برنامه درسی با چند مشکل اساسی مواجه است:
تعارض اسناد در حوزه برنامه درسی
نخست؛ حوزه برنامه درسی با تعدد و تعارض اسناد بالا دستی مواجه است و با این وضعیت، اجرای سند تحول امکانپذیر نیست. سند تحول بنیادین و سند برنامه درسی ملی در سالهای 1385 تا 1390 به موازات هم ولی با مبانی و روش متفاوت و البته متعارض تهیه و ابلاغ شدند. اما این پرسش مطرح است که بالاخره در حوزه برنامه درسی، راهکارهای سند تحول بنیادین باید اجرایی شود یا مفاد برنامه درسی ملی؟ به گفته صاحبنظران، این دو سند تعارض مبنایی دارند، تعارض و تناقض بین دو سند را چگونه باید حل کرد؟ و چه مرجعی باید حل کند؟ از سوی دیگر زیر نظام برنامه درسی سند تحول بنیادین، پس از سالها تاخیر در سال گذشته تدوین و تصویب شد.
محتوای این سند که برگرفته از سند تحول است و راهکارهای سند تحول در حوزه برنامه درسی را پوشش میدهد با سند برنامه درسی ملی که اجرای بخشهایی از آن از 11 سال قبل آغاز شده متفاوت است. حل مشکل برنامه درسی در گام اول، مستلزم رفع تعارضات دو سند مذکور است. بهتر است گروهی از خبرگان این حوزه و تدوینکنندگان سند تحول و سند برنامه درسی ملی با میدانداری شورای عالی آموزش و پرورش به حل این مشکل بپردازند.
دوم؛ در حوزه برنامه درسی، هنوز فاقد ضروریات هستیم و استانداردهای برنامه درسی تدوین و تصویب نشده و هنوز راهنمای برنامههای درسی هم تدوین و تصویب نشده است.
سوم؛ شاید مهمتر از دو نقص قبلی اینکه کتابهای درسی بیشتر بر بعد آموزش و بعد شناختی آن هم قرائت تقلیل یافته از حیطه شناختی متمرکز هستند و بیشتر به پرورش هدفهای حیطه شناختی دانش و حداکثر فهمیدن توجه دارند و حوزه تربیت و پرورش و فعالیتهای پرورشی، مهارتهای اجتماعی و آداب زندگی، تندرستی و بهداشت در برنامه درسی مغفول واقع شده یا کم رنگ است.
فاصله نجومی بین تربیت و آموزش
اساساً در آموزش و پرورش یک فاصله نجومی بین تربیت و آموزش ایجاد شده که وحدت و یکپارچگی امر تربیت را زائل ساخته و مدارس را با بحران هویت مواجه کرده است. مهمترین ماموریتهای آموزش و پرورش یعنی تربیت و ایجاد اخلاق حسنه و شایستگیهای ارتباطی و مهارتهای زندگی را فراموش کردهایم.
چهارم؛ در حوزه برنامه درسی باید بین نیاز حال و آینده دانشآموزان، نیازهای جامعه و مبانی دانش رشتهای ارتباط برقرار کرد اما در تدوین کتابهای درسی، به گواه نتایج تحقیقات و نظرات صاحبنظران، بیشتر به حوزه دانش بشری آن هم تلقی ناشایست و معوج از دانش دیسیپلینی بخصوص رفع نیاز کنکور و متاسفانه حفظ و توسعه بازار کتابهای کمک درسی توجه میشود از نیازسنجیها و انطباق محتوای برنامه درسی با ذهن و زبان دانشآموز و رعایت ادبیات کودک و نوجوان در نگارش کتاب درسی و توجه به جامعه پیرامون خبری نیست، کتاب درسی با توان دانشآموزان و نیاز آینده آنها و نیازهای جامعه آینده تناسب ندارد.
برخی از اشکالات کلان که به حوزه برنامه درسی و آموزشی مربوط میشوند به این شرح هستند:
1. هماکنون بخش قابل توجهی از معلمان جدیدالورود از دورههای تربیت معلم فارغالتحصیل نشدهاند و با مصوبات مجلس شورای اسلامی جذب شدهاند و آن چنان که باید به مهارتهای معلمی و تدریس محتوای آموزشی مجهز نیستند و تلاشی هم از سوی وزارت آموزش و پرورش برای ارائه آموزشهای لازم به آنها نشده است؛ گرچه در مورد کیفیت دورههای تربیت معلم و آموزشهای دانشگاه فرهنگیان هم تردیدهای جدی وجود دارد که باید در جای خود بررسی شود.
برخی معلمان نیز آمادگی حضور در کلاس درس را ندارند و باید حتماً آموزش ببینند چون بخشی از معلمان ماده 28 و معلمانی که با مصوبه مجلس جذب شدهاند، مخصوصاً معلمانی که رشته تحصیلی آنها با رشتهای که قرار است تدریس کنند هماهنگ نیست با دو یا سه ماه آموزش که بیشتر هم مجازی و برخط بوده به کلاسهای درس اعزام شدهاند، لازم است در پروتکلهای آماده سازی نومعلمان برای کلاس درس، تجدید نظر اساسی کنیم.
تدریس 70 درصد معلمان دوره متوسطه بیارتباط با رشته تحصیلی
2. در دوره ابتدایی، حدود 38 درصد و در دوره متوسطه و در برخی رشتهها بیش از 70 درصد معلمان، رشته تحصیلیشان با رشتهای که تدریس میکنند هماهنگ نیست، آیا با این وضعیت باید به دنبال ارتقاء کیفیت در مدارس به ویژه مدارس دولتی بود؟
بیان موجز کتابهای درسی برای توسعه کمک درسیها
3. گرانبار کردن کتابهای درسی و افزایش غلظت آن در غیاب استانداردهای برنامه درسی شکل گرفته و بیان موجز مباحث کتاب درسی، ظاهراً با هدف توسعه ظرفیت خلاقیت معلم و دانشآموز در کشف مفاهیم کتاب درسی و توسعه تفکر واگرا صورت گرفته ولی متاسفانه کارکرد پنهان این است که کتابهای کمک درسی توسط فلان موسسه خصوصی توسعه یافتهاند و شاهد تقویت بازار مکاره و پر جاذبه ناشران خصوصی هستیم که با تدوین کتابهای حل المسائل، تست و ... با نگاه به کنکور، حتی مدارس ابتدایی را هم تصرف کرده است.
متاسفانه ادارات آموزش و پرورش هم به فرایند اجرای آزمون چند گزینهای منظم موسسات پیوستهاند و کتاب درسی را رها کرده و فقط کتابهای فلان موسسه در برخی مدارس و کلاسها تدریس میشود.
متناسب بودن کتاب درسی به این معنا نیست که تعداد صفحات کم شود بلکه بدین معناست که کتاب استاندارد باشد، اقتضائات و استلزامات یک متن آموزشی خوش خوان و خوش فهم را داشته باشد، مفهومی که باید آموزش داده شود پیش نیاز آن قبلا ارائه شده باشد، مفهوم جدید به صورت کامل ارائه شود، زبان متن استاندارد باشد، فضا و فرصت کافی به دانشآموز بدهد تا آموختههای خود را تمرین کند و مفهوم را بیاموزد و معلم نیز فرصت تعامل مستقیم با تک تک دانشآموزان و ارائه بازخورد به آنها را داشته باشد و کتاب اجرای آزمایشی هم شده باشد.
4. از طرف دیگر مدارس خاص و غیر دولتی به جای ایفای نقش مثبت در حرکت دادن قطار مدارس دولتی، باعث بد آموزی شده و آموزش و پرورش را به بیراهه میبرند و باید در مورد آنها فکر اساسی کرد. این تصمیمات سخت را باید در آموزش و پرورش گرفت، تربیت محور نبودن مدارس و برنامه درسی، آموزش طبقاتی و توسعه توانمندیهای معلمان سه موضع مهمی است که باید بر روی آن متمرکز شد.
تسنیم: سازمان فنی و حرفهای اعلام کرده است عدم تطابق دانشهای یاد گرفته با کارهایی که دانشآموزان بعد از فارغالتحصیلی از مدارس به آن روی میآورند باعث شده است، 70 درصد فارغالتحصیلان مدارس به دورههای فنی و حرفهای مراجعه کنند. آیا میتوان دلیل مهارت محور نبودن مدارس را محتوای کتابهای درسی و تاکید بر حافظه محوری دانست؟
دوره متوسطه عمومی در بسیاری از کشورها
تکلیف آموزش و پرورش در حوزه مهارتآموزی مشخص نیست. اکنون در دوره متوسطه دوم رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی وجود دارد در حالیکه بسیاری از کشورها اینگونه نیست و دوره متوسطه دوم، عمومی است.دانشآموزان در دوره دبیرستان، مفاهیم علمی متعددی را فرا میگیرند که اغلب این محتواها با این توجیه در کتابهای درسی جای گرفته اند که اگر دانشآموز به دانشگاه وارد شد به دردش خواهد خورد.
پس از فارغالتحصیلی برخی از این مفاهیم هیچ دردی از دانشآموز درمان نمیکند.در مدارس، دانشآموزان را برای زندگی آماده نمیکنیم و دانشآموزان دائم برای یادگیری مطالب درسی تحت فشار هستند. در سالهای 1385 و 1386 آموزش و پرورش به دنبال طراحی مدرسه زندگی بود. تکلیف آن فعالیتها چه شد؟
تردید درباره اثربخشی آموزش هنرستانها
هنرستانهای فنی و حرفهای و کاردانش نیاز به تحول جدی دارند، بسیاری از هنرستانها کارگاه مناسب ندارند و آموزشها به صورت نظری است.از طرف دیگر اثربخشی آموزشهای هنرستانها و کار دانش هم مورد تردید است.
طراحی الگوی آموزش- اشتغال
لازم است دو شاخه فنی و حرفهای و کاردانش ادغام شوند بسیاری از هنرستانهای کاردانش، همان آموزشهایی را ارائه میدهند که هنرستان فنی حرفهای ارائه میدهد. همچنین سازمان آموزشهای فنی و حرفهای باید تعاملات جدیتری با آموزش و پرورش داشته باشد و با همراهی آموزش و پرورش، الگوی آموزش - اشتغال طراحی و اجرایی کند. به نظر میرسد سازمان آموزش فنی حرفهای و بخش فنی حرفهای آموزش و پرورش، مانند دو جزیره دور افتاده عمل میکنند و تعامل خاص و چشمگیری ندارند.
تسنیم: اینکه آموزش و پرورش نادیده گرفته میشود میتواند ناشی از جدا شدن جریان آموزش فرزندان مسئولان کشور از طبقات عامه جامعه باشد؟ و طبیعی است در این شرایط مسائل و مشکلات مدارس عادی دولتی مورد توجه نباشد.
نادیده گرفتن آموزش و پرورش به این امر برمیگردد که مجلس و دولت، نگاه کلان به مسائل آموزش و پرورش ندارند و تصور نمیکنند که مسیر توسعه کشور از آموزش و پرورش و مدرسه میگذرد و آموزش و پرورش را در شمار کارهای روزمره کشور تلقی میکنند و حاضر نیستند برای شکوفایی استعداد فرزندان این سرزمین، سرمایهگذاری کافی کنند.
کافیست تجربه برخی از مربیان و استاد معلمان کشورمان و حتی تجربه کشورهایی چون سنگاپور و قطر را بررسی کنند تا دریابند توجه واقعی به آموزش و پرورش دانش آموزان و وقت گذاشتن برای تربیت آنها، قادر است چه معجزههایی را صورت دهد.
مسئولین ارشد برای آموزش و پرورش، نسخههای حداکثر 6 ماهه میپیچند. پول خرج کردن در آموزش و پرورش و مدارس، به فرمایش رهبر انقلاب، هزینه کردن نیست بلکه سرمایهگذاری است.
برنامهای برای ارتقای کیفیت مدارس دولتی نداریم
البته در خود آموزش و پرورش هم اشکالات مهمی وجود دارد که سبب میشود به مسائل آن نگاه روزمره داشت، یکی از همین اشکالات این است که مدارس دولتی عادی را فراموش کردهایم و برنامهای برای ارتقای کیفیت آنها نداریم و کار در آموزش و پرورش را جدی نگرفته ایم.
بخشی از مسئولان، نیازهای آموزشی فرزندان خود را از طریق مدارس غیردولتی و خاص تامین میکنند و این باعث شده خود را از شمول خدمات مدارس دولتی خارج ببینند و لذا مدارس دولتی به حاشیه بروند اگر به دنبال اجرای سند تحول هستیم باید مدارس دولتی را تقویت کنیم.
تجربه مدارس غیردولتی، تجربه مناسبی نبود و به طبقاتی شدن آموزش و پرورش، لوث شدن مفهوم عدالت آموزشی، انحراف از مسیر اصلی، توسعه سود آوریهای مسئلهدار، تعارض منافع جدی و رانتخواری منجر شد.
تسنیم: گام اول برای این تغییراتی که میگویید چه باید باشد؟
لازم است به اصول مترقی قانون اساسی در زمینه آموزش رایگان رجوع کنیم. قانون مدارس غیردولتی و خاص مورد تجدید نظر جدی قرار بگیرد. متاسفانه در این موارد فساد وجود دارد و مراکز نظارتی به این حوزهها ورود جدی نمیکنند.
تسنیم: معتقدید در بحث کم کردن حجم کتابهای درسی اگر کار غلط پیش برود ممکن است دچار مشکل شویم، چطور میتوان تشخیص داد که کدام محتوا باید حذف شود و کدام محتوا به عنوان علم نافع باید باقی بماند.
اگر برنامهریزی درسی را یک علم بدانیم و افراد متخصص برنامه درسی، در چارچوب استانداردهای کتاب درسی،کتاب تالیف کنند طبیعتا به این موارد توجه میشود تا محتوای کتاب درسی متناسب با نیاز حال و آینده دانشآموزان، نیاز جامعه و منطبق با دانش رشتههای علمی باشد. اما اکنون نمیدانیم نیاز جامعه چیست؟ به عنوان مثال آموزش و پرورش یا سازمان آموزشهای فنی و حرفهای نمیدانند نیاز جامعه در حوزه اشتغال برای 10 سال آینده چیست. فرایند کار در برنامهریزی درسی باید به افراد متخصص سپرده شود و آنها تشخیص میدهند علم نافع چیست. علم نافع بر اساس موارد زیر تعیین میشود:
نیازهای جامعه که قاعدتا نیازهای امروز و آینده جامعه است، بخشی از نیازهای امروز و اکنون جامعه از طریق نیازسنجی و برنامهریزی کوتاهمدت و میانمدت و اخذ نظرات سیاستگذاران و ذینفعان (اربابان حرف و مشاغل، صاحبان صنایع و بنگاههای خدماتی و ...) تعیین میشود و بخش دیگر که نیازهای آینده است، بر اساس نیازهای توسعهای کشور، توصیههای اندیشکدهها و پژوهشگاهها، آرمانهای اجتماعی که در انتظارات اسناد بالادستی نظیر سند تحول بنیادین و سند چشم انداز، نقشه جامع علمی کشور، الگوی کلان و نقشه راه اشتغال کشور متجلی میشود تعیین خواهد شد.
2. نیازهای حال و آینده دانش آموز و رغبتهای کنونی فرد، موضوع نیاز و رغبت فرد هم در چارچوب مفاهیم فلسفه تربیت و روان شناسی تربیتی قابل بحث جدی است این که نیاز چیست و رغبت متربی کدام است و چگونه باید سنجیده شود و چه کسی باید این کار را انجام دهد، جزو مباحث فلسفه تربیت است که در سند مبانی نظری تحول بنیادین به حد کافی به چارچوب نظری آن پرداخته شده و تعیین مصادیق در حوزهها باید بر عهده مراکز پژوهشی گذاشته شود.
در بخشی از فرایند نیازسنجی از اطلاعات اخذ شده از دانشآموز در حوزه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی،اخلاقی، اعتقادی، نگرشها، گرایشها، رغبتها، میزان اطلاعات و دانش در حوزههای خاص و ... استفاده میشود و در بخش دیگر از مفاد برنامههای توسعه، اسناد بالادستی، سناریوهای آینده پژوهی و ...
در رابطه با اینکه کدام بخش از محتوای کتابهای درسی حذف شود و چگونه این کار انجام شود، پیشنهاد میکنم دو دسته اقدام به فوریت مد نظر قرار گیرد:
اقدامات کوتاهمدت و اقدامات بلندمدت؛ لازم است برای اجرایی کردن هر کدام از این دو اقدام، گروه کاری متمایز با مشارکت و حضور جدی و معنیدار متخصصان کاردان و صاحبنظر، پژوهشگران موضوعی و روشی و معلمان زبده و سرگروههای آموزشی شکل گیرد.
در چارچوب اقدامات بلندمدت لازم است نقشه راه برنامهریزی درسی کشور، به فوریت طراحی شود و استاندارد برنامه درسی تدوین و پس از تصویب در شورای عالی آموزش و پرورش، بر اساس آن تالیف کتابهای جدید صورت گیرد که احتمالاً از سال آینده فرایند تالیف شکل خواهد گرفت.
در این چارچوب باید به سند تحول بنیادین، اهداف دورههای تحصیلی، استانداردهای برنامه درسی، راهنمای برنامههای درسی، نتایج پژوهشهای پیشین، نظرات معلمان خبره وگروههای آموزشی توجه داشت (گرچه اهداف مصوب دورههای تحصیلی از نظر روش و محتوی مورد نقد است و نیاز به بازنگری جدی دارد).
در حوزه اقدامات کوتاهمدت، لازم است کارگروه شایسته، خاص هر رشته تحصیلی ماموریت یابد با توجه به نتایج تحقیقات و بازخوردهای دریافت شده از معلمان و صاحبنظران،کتابهای دورههای تحصیلی را از نظر مفاهیم مطرح شده در هر درس و هر کتاب به صورت طولی و عرضی بررسی کرده و در چارچوب روش استاندارد، مفاهیمی که سبب سوء تفاهم و بدفهمی میشوند یا رابطه پیشنیاز و پسنیاز آنها رعایت نشده و ... را شناسایی و در مورد حذف یا اصلاح آنها تصمیمگیری کند. کارگروه اقدامات کوتاهمدت از همین امروز میتواند کار خود را شروع کند.
باید توجه داشت که کتابهای درسی سال 1401 چاپ شده، کتابهای درسی سال 1402 هم به احتمال قوی زیر چاپ است و اقدامات کارگروه کوتاه مدت برای اصلاح و کاهش حجم کتابها و منطقیتر کردن محتوا با این شرایط در سریعترین زمان و خوشبینانهترین حالت در مهر 1403 به ثمر خواهد نشست.
انتهای پیام/