در تقبیح دوقطبیسازیهای نالازم و رادیکال کردن فضا؛ دودی که به چشم «ایران» میرود
اظهارات کلّی، غیرمنصفانه، غیرعقلانی و غلطِ فردی که خود را تحلیلگر ارشد مسائل حوزه امنیت میخواند اما مطالبی را به کلیت یک قشر نسبت میدهد، نسبتی با فضای منطقی ندارد و مقوم دوقطبیسازیهای انحرافی است.
خبرگزاری تسنیم - مهدی طوسی:
ماجرای تلخ درگذشت مهسا امینی به سمت یک مسیر رادیکال پیش رفت و بار دیگر باب گفتگوی درون جامعهای در ایران به انحراف کشیده شد. مسیری که در ابتدای این قصه تلخ با ورود به هنگام روسای قوا و دستگاههای مسئول با هدف شکلدهی کمیتههای تحقیق و تفحص، راهی منطقی و ساختاری قانونمند و مدنی جلوه میکرد و میشد به آن امید داشت تا بستری برای مفاهمه میان نگاههای مختلف به اصل ماجرای «امر اجتماعی حجاب» هم فراهم آورد و یک فتح باب گفتگو درباره مسائل اجتماعی نیز باشد با کشیده شدن فضا به کف خیابان و بالا گرفتن تنش، تشنج و خسارت به داراییها، جان و امنیت مردم، منحرف شد.
طبیعتاً طرفِ اصلی گسیل شدن به این بنبست، جریان کینهتوز خارجنشینِ اینترنشنال یا بازیگردانان برچسبداری مثل رجوی و علینژاد، چند کانال تلگرامی بیهویت یا فعالان فضای مجازی خانه سالمندان منافقین هستند که دست فرمانِ فروپاشی و قیام میدهند و بخشی هم فریب این بازی مبتذل، سطحی و کهنه را میخورند و تصور میکنند با چند روز زبالهسوزی و تخلیه هیجان، ستونهای این نظام را به لرزه درآوردهاند! جریانی که از درک یک فهم ابتدایی درباره ریشههای انقلاب ایران، بنیانهای ایدئولوژیک آن و 1400 سال قدمت جهانبینیِ در پس آن، عاجزند.
جریانی که نهایت نبرد تاکتیکی ایشان علیه ایران میشود هجوم به صفحات چند چهره مشهور، لابیگری و کامنتنویسی برای وادار کردن آنها به موضعگیری با هدف تقویت این انشقاق و قطبیسازی تا بلکه با یارگیری بتوانند این جنجال را ادامهدار کنند. در ادامه این رویه سوء، برخی تصور میکنند هر چه تندتر موضع بگیرند اثرگذارتر ظاهر شدهاند، غافل از اینکه گره این کلاف را کورتر میکنند و اگر سطحی از عقلانیت هم برای جامعه ایران متصور باشند، میدانند که مردم به این شیوه و عملکرد خوشبین نیستند و آن را کارآمد نمیدانند. افرادی که به جهت مشاغل خاص خود، طبیعتاً سررشته چندانی از موضوعات سیاسی و امنیتی ندارند و به جهت غلبه هیجانات احساسی، مواضعی نمادین اتخاذ میکنند که نهایتاً با تشویق چند روزه چند فالوور همراه میشود و دیگر هیچ. برخی از چهرههای فعال در حوزه سینما، تلویزیون، ورزش یا سرگرمی میتوانند مصداق این چند خط باشند البته که قاطبه این جامعه هم، سیاق مدنیت، قانونمندی و شیوههای دموکراتیک برای نیل به اصلاح رویهها را کارگشاتر میدانند.
هیچ چیز قطعیتر از این نیست که با آنها که به این آتش دمیدند و با نشستن در دوبی، ترکیه، لندن، ونکوور و واشنگتن، هزینه وندالیسم خود را از جیب جوانان این مردم میخواهند، بپردازند، باید برخورد شود و آنها باید با یک طرد عمومی و تقبیح قطعی مواجه شوند؛ اما ماجرای دوقطبیسازها و چندپارهکنندگان جامعه ایران یک طرف دیگر هم دارد. در این بین نباید افرادی در بازی آنها قرار گیرند و به شکل دیگری در آتشی بدمند که آن خارجنشینان برای سوزاندن همه مردم ایران، از مذهبی تا غیرمذهبی، از هنرمند تا غیرهنرمند، از ورزشکار تا غیرورزشکار، از جوان تا پیر و از زن تا مرد برافروختهاند. متاسفانه بعضی افراد که تعدادشان شاید به انگشتان دست هم نمیرسد، بعضاً با به کارگیری الفاظ تند و برچسبزنی به کلیت اقشار هنری، ورزشی یا هر فردی که سطحی از شهرت را در فضای مجازی پیدا کرده و بعضاً ممکن است به جهت غلبه احساسات، اظهارات ناپخته و نادقیقی بزنند، بر رد ایشان و دوقطبیسازی غیرلازم با عموم این اقشار اصرار دارند. افرادی که بدون زمانسنجی مناسب حکمی کلی درباره عموم ایشان صادر میکنند و بر مرزبندیهای غیرضرور میافزایند.
سخنان عجیب یک فرد با سابقه هنری که خود را چهرهای فرهیخته و اهل مطالعه نشان میداد و درآمد انبوهی از رسانه ملی داشته، اظهارات کلّی، غیرمنصفانه، غیرعقلانی و غلطِ فردی دیگر که خود را تحلیلگر ارشد مسائل حوزه امنیت میخواند اما مطالبی را به کلیت یک قشر نسبت میدهد، نسبتی با فضای منطقی ندارد و هر دو مقوم دوقطبیسازیهای انحرافی است.
بعید است کسی از غم درگذشت مهسا امینی سوگوار و دل آزرده نباشد، همچنین بعید است از آتش گرفتن یک نیروی پلیس که مانع آتشافروزی چند آشوبگر شده، یا از بریده شدن رگ گردن فرزند یک ملت با تیغ یک آشوبگر، کسی خشنود شود. با این اوصاف دلیل اتخاذ این مواضع بسیط از سوی برخی افراد دارای شهرت و صاحب تریبون چیست؟ این جنس موضعگیریهای غیرجامع، کمکی به حل ماجرا میکند؟
اظهار نظر احساسی و ناپخته، بدون کمترین فکر کردنی امکانپذیر است، حتی این مواضع با حقنه به یک اینفلوئنسر به راحتی محقق میشود؛ جدال بر چگونگی کم کردن این فاصلهها و دعوت به عقلانیت برای حل این وقایع تلخ است که عیار اقشار گوناگون اعم از هنرمند فرهیخته یا قهرمان ملی را مشخص میکند نه بازی در زمین یک رسانه کینهتوز.
این روزها، هم مانند همه 43 سال گذشته میگذرد. مردم ایران مواضع همه گروهها را رصد میکنند و قضاوتها درباره راستی و درستی اظهارات افراد در تاریخ ثبت میشود. وقت آن است که واقعی، خردمندانه و به دور از هیجانات تصمیم گرفته شود و همه به ایران و اسلام فکر کنند. بازیچه شدن در دست تریبونهای تروریستی مانند اینترنشنال و یا آتش زدن اماکن و افراد و در نقطه مقابل اینها، سخنان غیرمنطقی علیه کلیت یک قشر، کمکی به کشور نمیکند.
انتهای پیام/