نگاهی به استراتژی روسیه در مدیترانه شرقی برای مقابله با غرب
روسیه وارد مدیترانه شده تا برای همیشه در این منطقه بماند و اعمال فشار آن برای حضور بیشتر نیروهای دریایی، هوایی و زمینی و افزایش نفوذ سیاسی تا زمانی که در بن بستی تنش آفرین با ناتو در اروپا به سر می برد، ادامه خواهد داشت.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، مدیترانه شرقی از زمان جنگ سرد کانون رقابت ژئوپلتیکی میان دو بلوک شرق و غرب بوده است.
پس از فروپاشی شوروی، حضور آمریکا در این منطقه تقویت شد، اما از سال 2012 به بعد، با شروع دوره دوم ریاست جمهوری اوباما و تمرکز آمریکا بر شرق، عملاً محیط استراتژیک در مدیترانه شرقی همانند خاورمیانه در حال تغییر بوده و روسیه از این خلا قدرت آمریکا نهایت استفاده را کرد تا علائق ژوپلتیکی قدیمی خود را دنبال کند.
نقش روسیه در مدیترانه شرقی بخشی از استراتژی گسترده آن برای تضعیف انسجام سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپا (EU) و در نتیجه پیچیده کردن توانایی اتحاد غربی برای عملیات، برنامه ریزی و تدوین سیاست در این منطقه است.
منافع کرملین درمدیترانه شرقی در جهت افزایش وابستگی به گاز و جریان های مالی روسیه، پرورش نخبگان حکومتی و مهار توانایی ناتو و تا حدی اتحادیه اروپا تعریف شده است.
در حالی که تلاشهای مسکو در منطقه پس از مداخله در سال 2015 در سوریه اغلب به عنوان وسیلهای برای احراز مجدد موقعیت قدرت بزرگ روسیه توصیف میشود، رهبری روسیه به احتمال زیاد اقدامات خود را در آنجا بخشی از یک بنبست گسترده با غرب میداند که از اقیانوس اطلس تا غرب دریای سیاه و از شمال آفریقا تا قطب شمال امتداد دارد.
روسیه تا قبل از حمله آمریکا به عراق تلاش چندانی برای گسترش قدرت خود فراتر از مرزهای «خارج نزدیک» نمی دید. اما پس از حمله ناموجه آمریکا به عراق، کرملین انفعال در خاورمیانه یا شرق مدیترانه را به مثابه قبول گسترش مرزهای ناتو و غرب به ضرر منافع حیاتی خود ارزیابی می کند.
از سوی دیگر در حالی که حضور مستقیم آمریکا در مدیترانه شرقی کمرنگ می شود، واشنگتن به دنبال تقویت محور قبرس، مصر و رژیم صهونیستی در مدیترانه شرقی در برابر محور ترکیه و روسیه است؛ بنابر این محیط استراتژیک در مدیترانه شرقی به صورت آهسته و پیوسته درحال تبدیل به قطب بندیهای سیاسی و نظامی با محوریت روسیه و آمریکاست.
روسیه منافع حیاتی خود را در این منطقه جستجو می کند در حالیکه آمریکا با درک از خود به عنوان هژمون، به دنبال نگه داشتن جای پایی برای مواقع بحران و مهار روسیه است.
این استراتژی قطعاً در ترکیه، یونان و قبرس صدق می کند. 3 کشور آسیب پذیر در برابر عملیات نفوذ روسیه در منطقه به دلیل ترکیبی از نزدیکی نسبی جغرافیایی به روسیه، میراث فرهنگی و تاریخی مشترک میان آنها است. ناآرامی های اقتصادی، اختلافات مرزی و سرزمینی، جریان های مهاجرت و ناامیدی فزاینده از اتحادیه اروپا و ایالات متحده، شکاف های متعددی را در داخل و بین این 3 کشور ایجاد کرده و آنها را به اهدافی استراتژیک برای روسیه تبدیل کرده است.
آنها همچنین به شدت به هیدروکربن روسیه وابسته و مشتاق جذب سرمایه گذاری و گردشگران روسی هستند.
روسیه در جستجوی فرصت هایی برای تعامل با منطقه، پرورش تصمیم گیرندگان سیاسی، اقتصادی، مذهبی یا فرهنگی در هر 3 کشور ماهر و موفق بوده است. اکنون روسیه در شرق مدیترانه حضور آشکاری دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت.
روسیه توانسته است اختلافات خود با ترکیه را برای ایجاد یک محل اقامت کارآمد، هرچند اغلب ناراضی، در سوریه و قفقاز جنوبی تقسیم کند، حتی در شرایطی که این دو کشور عمدتاً به عنوان رقبا در لیبی و اوکراین عمل می کنند.
خرید سامانه موشکی اس-400 روسیه توسط آنکارا، اصطکاک با واشنگتن را تشدید و ناتو را وارد یک بحران داخلی کرده و منجر به اخراج ترکیه از برنامه جنگنده F-35 و موشکهای پاتریوت شده است.
برای روسیه، این فروش نه تنها یک برد نمادین برای صنعت تسلیحات این کشور است، بلکه موفق شده تا شکاف هایی را در اتحاد غربی ایجاد و برنامه های توسعه تسلیحات خود را پیچیده کند.
با این وجود، اگرچه روابط روسیه و ترکیه ممکن است قوی به نظر برسد، اما نه عمیق است و نه گسترده و تا حد زیادی به رهبران دو کشور و به سیاست عمل گرایانه آنها وابسته است.
تعامل روسیه با یونان کمتر موفق بوده است. آتن که زمانی به عنوان اسب تروای مسکو در اروپا توصیف میشد، پس از افشای تلاشهای روسیه در سال 2018 برای مداخله در سیاست یونان و بهبود نزدیکی خود با مقدونیه شمالی، به شدت به سمت شرکای اروپایی و ناتو خود برگشت. مسکو علیرغم وعده هایش برای کمک مالی، فاقد نفوذ اقتصادی برای کمک به مقابله با بحران مالی یک دهه یونان است.
یونان مصداق بارز نفوذ روسیه است، اما مسکو هنوز ابزارهایی چون هیدروکربن و پیوندهای فرهنگی دارد که در صورت به وجود آمدن فرصتهای آینده، میتواند در این کشور استفاده کند.
یونان و قبرس نیز نسبت به تقویت روابط امنیتی روسیه با ترکیه که راه را برای همکاری نظامی بیشتر با ایالات متحده، فرانسه و دیگر متحدان غربی باز کرده، محتاط است. به عنوان یک مرکز مالی فراساحلی، قبرس برای کمک به تقویت اقتصاد خود به جریان های مالی روسیه وابسته است، همه آنها قانونی را به مسکو می دهند که راه را برای همکاری امنیتی محدود، به ویژه در قالب تماس با بندر دریایی، هموار کرده است. روسیه گسترش فرهنگی خود را به این کشور افزایش داده است.
در مجموع، توانمندیهای روسیه در مدیترانه شرقی بسیار کم است و عمدتاً مبتنی بر دیپلماسی نمادین، انرژی، وعدههای مالی و توانایی پرورش نخبگان است که برخی از آنها کاملاً مشتاق تعامل با مسکو برای منافع شخصی یا سیاسی هستند؛ روابطی که همگی بیثبات هستند.
اما اگر اهداف اصلی روسیه ایجاد شکاف در غرب، تقویت آسیبپذیریها در مقابل ناتو در جناح جنوبی و دیده شدن به عنوان یک بازیگر منطقهای باشد، به ویژه با توجه به پتانسیل اقتصادی محدود و چالشهایی که با آن مواجه است، موفقیتهایی را در ایجاد تعادل بین منافع رقابتی ترکیه، یونان و قبرس کسب کرده است.
روسیه همچنین میخواهد به عنوان میانجی در مناقشات منطقهای بر سر میز بنشیند، اما این عمدتاً برای حفظ منافع خود به جای ارائه راهحلهای پایدار است. در واقع مسکو به احتمال بسیار از این چالش ها برای منافع اقتصادی یا ژئوپلیتیکی استفاده می کند تا تلاش برای رفع آنها.
کرملین شاید در آرزوی آن باشد که روزی بر مدیترانه تسلط یابد، اما دست کم در حال حاضر بیشتر به دنبال جلوگیری از تسلط ناتو و غرب بر این منطقه است.
روسیه وارد مدیترانه شده تا برای همیشه در این منطقه بماند و اعمال فشار آن برای حضور بیشتر نیروهای دریایی، هوایی و زمینی و افزایش نفوذ سیاسی تا زمانی که در بن بستی تنش آفرین با ناتو در اروپا به سر می برد، ادامه خواهد داشت.
این امر شاید تا اندازه ای برای غرب نگران کننده و هشدار دهنده باشد، اما بی شک روسیه برای تسلط بر این منطقه و سه کشور حساس مدیترانه شرقی باید به وسیله شرکای راهبردی منطقه ای چون ترکیه و حفظ منافع هر دو طرف به اهداف خویش دست یابد.
نویسنده: معصومه محمدی کارشناس مسائل اوراسیا
انتهای پیام/