این حادثه یک رخداد نیست؛ یادداشتی در نقد اظهارات محمدرضا تاجیک
"تاجیک هرچند ناخودآگاه اما به درستی میگوید که رخداد ۱۴۰۱ اتفاق نیفتاده است. آنچه روی داده، رخداد نیست، حادثه ای است که باید ساخته شود، چیزی که معنای رخداد اصیل را عوض کند."
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - جعفر علیاننژادی دانشآموخته علوم سیاسی در یادداشتی نوشت: پیشتر در یادداشتی مفصل که در شماره 29 نشریه عصراندیشه منتشر شد، معنای رخداد در دوره حاضر را مورد بررسی قرار دادهام. خلاصه اگر بخواهم بگویم آن بود که سرمایهداری، توان درک و فهم رخداد اصیل را از دست داده است.
هر آنچه روی میدهد، دیگر نه یک رخداد حقیقی، یک امر ساختگی و مصنوع است که نمیتواند به عنوان خرق عادتی نامانوس مورد اشاره قرار گیرد. از این رو هر آنچه که سرمایهداری علاقمند است نامش را "رخداد" بگذارد، در واقع یک رخداد نیست، حادثهای است که خود میسازد تا در موردش بگویند. بله در سرمایهداری هم میتوان، شگفتی خلق کرد.
اعتراف فوکو در سخنرانی آخر خود به اینکه انقلاب دیگر پروژهای سیاسی نیست، بلکه چیزی از نوع متفاوت زیستن است، حکایت از همین عدم امکان بوجود آمدن رخداد اصیل است. در پس این اعتراف البته، هراسی نمایان است که محمدرضا تاجیک میخواهد، به نحوی هنرمندانه از آن عبور کند. هراس از وقوع انقلاب اصیل.
حیرت فوکویی از وقوع انقلاب اسلامی 5 سال قبلتر از این سخنرانی نشانه همین هراس نهادینه است. هراس از زیر و روشدن نظام سرمایهداری، در تبدیل معنای انقلاب به سبک زندگی خود را نشان میدهد. به همین خاطر متفکرین نظام سرمایهداری و از جمله فوکو به نحو آشکار و ضمنی میگویند، اساسا امکان انقلاب اصیل منتفی است، اگر امکانی وجود داشته باشد، تغییر در شیوههای زیستن است که باید به نحوی انقلابی نمایانده شود.
در کنار هراس از بروز انقلاب، ناامیدی جریانات چپ از به ثمر نرسیدن جنبش می 1968، عامل مهم دیگری بود که معنای رخداد اصیل را برای نظام سرمایه داری نامفهوم کرد. همین موضوع موجب شد، ژیل دلوز و فلیکس گتاری نوشته کوتاهی به چاپ برسانند که نامش این بود: "مه 68 اتفاق نیفتاد".
دلیل این حکم آن بود که در انقلاب های عظیم، یک گسست واقعی رخ می دهد، بطوریکه برای هیچ تاریخ نویس و جامعه شناسی قابل تحلیل و تعلیل نیست. نمی توان آن را فقط یک انحراف بی قانون، تلقی کرد که صرفا امکان های جدیدی برای تغییر روش زندگی ایجاد می کند. در یک رخداد اصیل انقلابی، یک تغییر انقلابی رخ می دهد. همه چیز از نظام سیاسی -اقتصادی تا نظام فرهنگی و اجتماعی زیرورو می شد.
در واقع می 68 همان رخداد ساختگی ای بود که امکان انقلاب یا بروز رخداد اصیل را از جماعت ها و ملت های نظام سرمایه داری سلب کرد. از این تاریخ به بعد معنای ساختگی رخداد جای معنای اصیل آن را گرفت. می 68 اهمیت ساخت رخداد را بیشتر از همیشه گوشزد می کرد، این که باید به نحوی غیرخشن انرژی های انباشته شده مقاومت را، ذره ذره تخلیه و سپس خنثی کرد.
اما اکنون معنای رخداد چه بود؟ دلوز و گتاری به بهترین نحو توضیح می دهند. همان نقل قولی که تاجیک هم به آن اشاره کرده است: "رخداد میتواند پشت و رو شود، سرکوب شود، به درون کشیده شود، به آن خیانت شود، ولی همچنان باقی بماند، گویی زماناش نگذشته است. صرفاً خائنان ممکن است بگویند که دوراناش سرآمده. حتی رویداد باستانی هم کهنه نمیشود. گشایشی است به امر ممکن. همان اندازه به درون افراد راه مییابد که به اعماق جامعه."
اکنون سوال نگارنده از آقای تاجیک آن است که خائنان به رخداد یا انقلاب اصیل چه کسانی هستند؟ پاسخ معلوم است، کسانی که انقلاب را به یک رخداد ساختگی تبدیل کرده اند، همان کسانی که برای رخدادهای ساختگی و به سرانجام نرسیده ای مانند می 68، مرثیه سرایی می کنند. جلوتر که می رویم، معنای این رخداد ساختگی روشن تر می شود.
تاجیک از نگاه کانت، رخداد را همان "شدن انقلابی" می داند. وی می گوید، کانت، وقتی مساله انقلاب کبیر فرانسه را به عنوان یک رویداد اصلی، پیش کشید، "اندیشیدن به اکنون به مثابه "تفاوت" را ممکن ساخت." به بیان ساده تر می خواهد بگوید بعد از انقلاب فرانسه، انقلابی شدن به معنای متفاوت شدن در لحظه حال است. معنایی که از این جمله می توان دریافت آن است که اولا امکان انقلاب اصیل سلب شده، ثانیا به سبب سلب امکان انقلاب اصیل، رخدادهای ساختگی باید فسلفه انقلاب فرانسه را نوبه نو و از طریق شدن در زمان حال تعمیق کنند.
یعنی نگذارد غبار کهنگی روی آن بنشیند، یعنی نگذارد، انرژی های انباشته شده علیه سرمایه داری ایجاد شود، یعنی نگذارد انقلاب یا رخداد اصیلی شکل بگیرد، یعنی رخداد اصیل انقلاب را به حوادث ساختگی تبدیل کند. تاجیک مثال خوبی در این خصوص می زند. دانشجویان با تسخیر واقعی سالن های تئاتر پاریس در می 68، ناگهان به نحو ساختگی، خود در نقش بازیگران تئاتر فرورفته و همچون سپاهیان روم، دزدان دریایی و شاهزادگان لباس پوشیدند و به خیابان بازگشتند. همین حادثه به نحو استعاری نشان می دهد چگونه یک رخداد واقعی و اصیل به یک رخداد ساختگی و نمایشی تبدیل می شود.
محمدرضاتاجیک همه اینها را می گوید تا به حوادث ایران برسد. او می پرسد آیا ایران امروز با چهره دوم رخداد که معطوف به زندگی (شدن انقلابی) است، مواجه شده است؟ پاسخ روشن است، بله با یک رخداد ساختگی مواجه شده است که می خواهد معنای انقلاب یا رخداد اصیل را تغییر دهد و ابایی از این هم ندارد که برای این تغییر معنایی، حوادث را با خوانشی پست مدرن (برگرفته از دلوز و گتاری) روایت کند.
برای این کار باید رخداد ساختگی را "خیزش 1401" بنامد. حتی خود را نگران تحریف این رخداد ساختگی نشان دهد که مبادا نفی شود یا بر کسانی که به بی فایده بودن و بی معنا بودن این حادثه گواهی داده اند، بشورد. او حتی نمی تواند جلوی عصبانیت خود از این افراد را بگیرد. او با نقل قولی زننده از دلوز می گوید: "رقابتی در کار بود که ببینند، چه کسی می تواند بیش از بقیه روی می 68 بشاشد".
تاجیک هر چند ناخودآگاه اما به درستی می گوید "رخداد 1401 اتفاق نیفتاده است". آنچه روی داده، رخداد نیست، حادثه ای است که باید ساخته شود، چیزی که معنای رخداد اصیل را عوض کند. هراس و عصبانیت تاجیک از نادیده گرفته شدن این حادثه، اندک اندک تراژیک هم خواهد شد، کسانی که در رخداد ساختگی می 68 موفق نشدند، بعد از حادثه 1401، بایست مرثیه سرایی کنند. بله آقای تاجیک "تراژدی واقعی زندگی جایی اتفاق می افتد که آدمی از نور بهراسد". هراس از روشنایی روز، همان از دست دادن حقیقت است. برای فهم واقعیت، باید از غار تحلیلی خود خارج شد و سایهها و نقشهای منعکسشده بر دیوار غار را واقعی و حقیقی نپنداشت.
انتهای پیام/