سنگینی اتهام «سرقت» روی کارنامه اصغر فرهادی
فرهادی بهدلیل اشکال شخصیتی که خودش به آن اعتراف میکند، در برزخ مانده است، در ایران پرونده قضایی دارد و با گزارش نیویورکر که دوستانش آن را پرتیتر کردهاند، اعتبارش در خارج خدشهدار شده و کارنامه سینمایی او در بوته «قضاوت» قرار گرفته است.
گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم: این روزها که گزارش مجله نیویورکر درباره پرونده شباهت فیلم «قهرمانِ» اصغر فرهادی با مستند «دوسر برد دوسر باخت» آزاده مسیحزاده منتشر شده است، این گمانه به ذهن متبادر میشود که گویا یکباره رویکرد محافل سینمایی آمریکایی با فرهادی تغییر کرده است. او که دو بار جایزه اسکار برده است و در گلدن گلوب نامزد و برنده بوده و در دیگر رویدادهای سینمایی و رسانهای ـ هالیوودی حضور چشمگیری داشته است چرا به چهره منفی آنها تبدیل شد؟ تیتر «آیا فرهادی کارگردان برنده اسکار، ایدهها را میدزدد؟» حتی با همین فرم پرسشگرایانهاش نیز برای زدن یک فیلمساز کافی است.
شاید بتوان نشانه این رفتار را از سال قبل دنبال کرد؛ جشن اسکار 2022 که فرهادی با فیلم «قهرمان»ش که در جشنواره کن توانست جایزه بزرگ هیئت داوران را بهدست آورد، حتی نامزد اسکار هم نشد و رسماً از حضور در این مراسم محروم ماند.
نمیتوان برای این موضوع دلیل قطعی از منظر غیرسینمایی بیان کرد اما همان موقع هم عدم حضور این فیلم در اسکار را بیربط با حواشی قهرمان و ادعای مسیحزاده مبنی بر سرقت ادبی ـ هنری فرهادی نمیدانستند، چیزی که شاید امروز، از نظر برخی افراد، دیگر بیراه و اشتباه دانسته نشود.
بهنظر میرسد که حتی اگر میان اعضای آکادمی اسکار خبری از روزنامهنگاران و اهالی مطبوعات نباشد بدون شک آنها در سینمای آمریکا تأثیر بسیار مهمی دارند. یکی از مصادیق روشن آن اتحادیه مطبوعات هالیوود است که جایزه سینمایی گلدن گلوب را برگزار میکند؛ به این اضافه کنید دهها رسانه مهم سینمایی که در حضور فیلمها در فهرست اولیه، نامزدی و پذیرش، اثر جدی دارند، مانند ورایتی، هالیوود ریپورتر، ددلاین و...
بنابراین رسانههای خارجی که از سال گذشته درباره این موضوع ورود کردهاند و حتی با شاگرد فرهادی دراینباره مصاحبه انجام دادند، در رد کردن نظر موافقان و سنگین کردن نظر مخالفان فیلم «قهرمان» برای نامزدی در اسکار بیتأثیر نبودهاند.
حالا از آن ایام کمتر از یک سال میگذرد؛ امروز با گزارشی روبهرو هستیم که هیچ هنرمند، فیلمساز یا حتی آدم معمولی دوست ندارد حتی کابوس آن را ببیند اما برای فرهادی در قالب یک گزارش واقعی منتشر شده است که در تمام دنیا و برای هر علاقهمند سینمایی قابل دسترسی است تا درباره او قضاوت کند.
چیزی که نیویورکر درباره او نوشته است بهدرستی وضعیت امروز او را تشریح میکند: "جایگاهی خطرناک"، چیزی که میتوانیم در ادبیات ساده ایرانی آن را به ایستادن روی لبه تیغ ترجمه کنیم. او خودش در این گزارش بهطور غیرمستقیم میگوید که چهکار کرده است؛ چیزی شبیه به همان فضایی که در فیلمهایش وجود دارد، آدمهایی که اشتباهی را پنهانی میکنند و مدام استرس این را دارند که فاش شود و آخر سر هم همین اتفاق میافتد و او آبرویش میرود، سوژهای که در فیلمهای چهارشنبهسوری، جدایی نادر از سیمین و قهرمان دیده میشود. او خودش دراینباره میگوید: «من قبول دارم که مشکلاتی در شخصیتم دارم. من سفید یا سیاه نیستم، بلکه یک انسان خاکستریام.»، چیزی که مانی حقیقی نیز به آن اشاره میکند و میگوید که «این (ماجرای فیلم قهرمان) فقط بهخاطر شخصیت او بوده که (در حقیقت) میخواسته کنترل کاملی روی مسئله مؤلف اثر داشته باشد، این یک ضعف شخصیتی در اوست.»
این همان نکتهای است که دوستان و همکاران او مانند مانی حقیقی، گلشیفته فراهانی و ترانه علیدوستی میدانستند، یعنی ضعفی که آخر سر باعث دردسر او شد. ترانه علیدوستی میگوید که با شناختی که از این موضوع درباره فرهادی داشته میدانسته است که او بهنوعی تلاش میکرده است همه چیز را به نام خودش بزند و حتی با او شوخی میکردند: «ما همیشه به این مسئله میخندیدیم که "باشه اصغر همه چیز مال توست! برو و ادامه بده". ما درباره این صحبت میکردیم که او واقعاً نابغه است اما بهطریقی در این هم نابغه است که ایدههای افراد اطراف خود را به درون خود میکشد!»
صحبتهای مانی حقیقی شاید از همه عجیبتر باشد بهگونهای که هوش از سر آدم میپرد. او در مصاحبهاش به خاطراتی اشاره میکند که در آنها فرهادی داستانی از زندگی حقیقی را از او شنیده و بعد هم آنها را بدون اینکه اسمش را بیاورد به فیلم تبدیل کرده است، اتفاقی که یکبار برای حقیقی در سر فیلم «گذشته» افتاده و حتی فرهادی به او وعده بازی در فیلم را داده و برای همین حقیقی 6 ماه زبان فرانسه یاد میگیرد اما سرش بیکلاه میماند.
او میگوید: «در آن موقع بود که گفتم "دیگر ولش کن!"، این مورد دیگر خیلی عجیب است؛ من او را نمیفهمم. فرهادی من را سردرگم میکند و در مورد موارد زیادی باعث عذاب من میشود.»
او که به خودش گفته است دیگر با فرهادی همکاری نکند از اشتباه دوبارهاش در فیلم «همه میدانند» صحبت میکند: «من به فرهادی گفتم "دیگر نمیدانم چطور با تو همکاری کنم، چون همیشه بعد از همکاری احساس بدی دارم با اینکه تنها چیزی که میخواهم این است که تو پیش من بیایی و بگویی؛ "این کار تو خیلی به من کمک کرد، ممنونم. من که قرارداد نمیخواهم، فقط این بار میخواهم بگویی که در این روز (این همکاری) اتفاق افتاده، برای همین ما عکسی جلوی تخته وایتبورد میگیریم که ما نوشتن فیلمنامه را شروع کردیم و اگر فیلم بیرون آمد و تو نامی از من نبردی و یادت رفت، این عکس را نشانت میدهم"». اما بعد از این، فرهادی که قرار بوده فیلمنامهای برای حقیقی بفرستد میرود و پشتسرش را هم نگاه نمیکند.
البته فرهادی تلاش کرده است با یک فرافکنی کل این ماجرا را بیاهمیت نشان دهد و بهخاطر شرایط امروز در جامعه بگوید که چیزهای مهمتری برای بررسی وجود دارد که باید به آنها پرداخت (نه موضوع پرونده فرهادی).
در هر حال این وضعیت صرفاً به موضوع فیلم ختم نشده است بلکه نیویورکر بهسراغ خود فرهادی هم رفته است، البته معلوم نیست که آنها به فرهادی گفتهاند که رویکردشان در این گزارش چیست و با همکارانش صحبت کردند و آنها دربارهاش چه گفتهاند یا نه.
آنها درباره فرهادی و مسئله فعالیتش در ایران صحبت کردهاند ـ که دور از انتظار هم از آنان نیست ـ او از سویی در ایران امروز پرونده قضایی و حقوقی بهخاطر ادعای سرقت ادبی ـ هنری دارد و از سوی دیگر عموماً بهعنوان کارگردان منتقد شناخته شده است. بخشی از گفتگوی نیویورکر با او هم از ابعاد ماجرای اصلی و سوژه گزارش نیویورکر فاصله گرفته است و بیشتر از اینکه در این گفتگو از فرهادی درباره پاسخگویی به ادعاهای طرحشده درباره چگونگی انتخاب و نگارش سوژه فیلمهایش شنیده شود، دامنه موضع تا حدی سیاسی شده است و با خلق تصویری از چگونگی مواجهه او با حکومت ایران، بحث جدیدی باز میشود و فرهادی دراینباره میگوید: «در یکی از سختترین لحظات احساسی زندگیاش است، چون نمیداند که آیا میتواند به ایران برگردد یا نه، آیا هرگز والدینش را دوباره خواهد دید و آیا همسر و فرزندانش میتوانند ایران را برای دیدار با او ترک کنند.»
این رویکرد در حالی برگزیده شده است که خبر رسمی از ممنوعکاری یا محدودیت در بازگشت او منتشر نشده است و اتفاقاً او بهتازگی در ایران بهدلیل لزوم شرکت در دادگاههای خود حضور داشته است و بعد هم برای کار روی فیلمنامه بعدیاش ـ اینطور که این مجله میگوید ـ به آمریکا رفته است، اما در هر حال او باز ترجیح داده است که بگوید گویا ممنوعکار است.
اما در هر حال فرهادی با فیلمهایی که در ایران ساخته، شناخته شده است. او خودش هم به این موضوع اشاره میکند: «حقیقت این است که من انگار در یک دوراهی تصمیمگیری درباره اینکه چه کنم گیر افتادهام؛ از یک طرف وقتی در ایران فیلم میسازم، آثارم بهشدت مؤثرتر، قدرتمندتر و بااهمیتتر برای مردمم در ایران است».
در هر حال باید دید آیا فرهادی با توجه به گزارش نیویورکر و بازتابهای آن در دنیا دیگر آن اعتبار و وجاهت قبلی را در آمریکا دارد و آنجا باقی میماند یا حتی با وجود فضایی که در ایران برای او وجود دارد، به بازگشت فکر میکند، کارنامه سینمایی او در بوته «قضاوت» قرار گرفته است، همه آنچه از خود ساخته، با گزاره «عاریتی بودن» و اتهام «سرقت» تهدید میشود.
انتهای پیام/+