روایتهای جدیدی از زندگی شهید مهدی زینالدین
کتاب «تنها؛ زیر باران»؛ روایتی از زندگی شهید مهدی زینالدین با ارائه خاطراتی برای نخستینبار، با استقبال مردمی به ۲۰ هزار نسخه رسید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «تنها؛ زیر باران»؛ روایتی است جدید از زندگی شهید مهدی زینالدین، فرمانده لشکر 17 امام علی بن ابی طالب(ع). این کتاب که به قلم مهدی قربانی نوشته شده، با استقبال مردم به 20 هزار نسخه رسیده است.
شهید مهدی زینالدین از جمله شهدای شاخصی است که تاکنون آثار متعددی درباره زندگی و مجاهدتهای او در جبهه به رشته تحریر درآمده است، اما کتاب «تنها؛ زیر باران» تلاش دارد با در نظر گرفتن تجربیات گذشته، روایتهای جدیدی از زندگی این شهید ارائه دهد. توجه به بُعد فردی و خانوادگی شهید، از جمله وجوه متمایز کتاب با دیگر آثاری است که پیش از این منتشر شده است.
قربانی برای نگارش این اثر ضمن انجام پژوهش، به مصاحبه با دوستان، همراهان و اعضای خانواده شهید زینالدین نیز پرداخته است. کتاب، سیر زندگی این شهید را توانسته در مقاطع مختلف به خوبی به تصویر بکشد. در کنار این موضوع، نثر روان و دستهبندی شده اثر نیز بر اقبال بیشتر به کتاب تأثیرگذار بوده است.
با توجه به استقبال مخاطبان از کتاب «تنها؛ زیر باران» مسابقه کتابخوانی بر محوریت این اثر از سوی انتشارات حماسه یاران در حال برگزاری است. علاقهمندان تا سیام آبانماه میتوانند با مراجعه به پایگاه اطلاعرسانی ناشر به این نشانی، از جزئیات برگزاری و جوایز این مسابقه اطلاع کسب کنند.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: خودش گفته بود مجید بیاید. او هم از مقرشان با یک راننده میرود کرمانشاه پیش مهدی؛ میخواستند بروند سردشت. موقع حرکت، مهدی به رانندهاش میگوید: «لازم نیست تو بیایی. من با مجید میرم. یزدی هم میگوید: «اینطور که نمیشه. من هم محافظ تو هستم، هم رانندهت، باید بیام.» انگار که به مهدی الهام شده باشد این راه برگشتی ندارد، جواب میدهد: «اگه ما رفتیم و شهید شدیم، من جواب پدر خودم رو میتونم بدم، اما جواب پدر تو رو نمیتونم.» دوتایی با مجید راه میافتند.
ظهر میرسند سپاه بانه و آنجا نماز میخوانند؛ حتی برای ناهار نمیمانند که زودتر برسند سردشت و به کمین ضدانقلاب نیفتند. جاده بانه ـ سردشت ناامن بوده. هر روز نیروهای خودی تا ساعت خاصی امنیت جاده را تأمین میکردهاند. نرسیده به سردشت، باران میگیرد. نیروهای تأمین زودتر جمع میکنند و میروند. مهدی که پشت فرمان بوده، سر یک پیچ، سرعت ماشین را کم میکند. یکهو از پشت درختها و بوتههای کنار آن جاده خاکی و باریک، ماشین را به رگبار میبندند. پشتبند رگبار، یک آر.پی.جی بهسمت تویوتا شلیک میکنند. گلوله، سقف ماشین را میشکافد و از آن طرف بیرون میزند. ترکشهای آر.پی.جی چانه و گلوی مجید را میبَرد. مجید در دم شهید میشود. مهدی فوری از ماشین بیرون میآید و در جهت خلاف راهی که آمده بودند، میدود تا جانپناهی پیدا کند. هنوز خیلی از ماشین دور نشده بوده که او را هم به رگبار میبندند. ...
انتهای پیام/