«خونبارش» و نقش مهم اما مغفول رسول صدرعاملی در یک فیلم انقلابی
اگر انقلاب اسلامی بخواهد سینما داشته باشد این سینما میتواند چه شکلی باشد؟ رسول صدرعاملی به همراه امیر قویدل به دنبال پیدا کردن این شکل میروند تا به فیلمی به نام «خونبارش» میرسند که باید آن را شکل درست سینمای انقلاب اسلامی دانست.
خبرگزاری تسنیم، محمدباقر صنیعی منش:
امروز زادروز رسول صدرعاملی کارگردان مهم و مطرح سینمای ایران است که بیشتر او را با فیلمهای «دختری با کفشهای کتانی» و «من ترانه 15 سال دارم» میشناسیم. در این یادداشت تلاش میکنیم تا به یکی از مهمترین کارهای او که کمتر دیده شده است یعنی «خونبارش» اشاره کنیم که در مقام تهیهکننده و به نوعی روایتگر آن است.
رسول صدرعاملی، فیلمساز اجتماعی است که عموماً روی مسائلی چون آسیبهای اجتماعی و معضلات جامعه دست میگذارد و آنها را از زاویه عواطف و احساسات انسانی نشان میدهد. البته او پیشتر از این فیلمها با «گلهای داوودی» در سینمای ایران مطرح شد که فیلمی ماندگار و برای بزرگترها و دهه پنجاهیها فوقالعاده نوستالژیک است.
او دو فیلم بسیار خوب و دیدنی درباره امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام دارد. با بازیهای ماندگار و چشمنوازی از بازیگرانی چون عزتالله انتظامی و خسرو شکیبایی که نامشان به نیکی باقی است در فیلم «شب» و لیلا حاتمی و حامد بهداد در «هر شب تنهایی»؛ البته از بازی خوب امین حیایی در «شب» به عنوان افسر نیروی انتظامی نباید غافل شد.
صدرعاملی در سالهای اخیر بیشتر در حال تهیهکنندگی است که فیلم «شنای پروانه» یکی از کارهای خوب و جوانپسند او است. صدرعاملی حالا یک فیلم دیگر هم با نام «جنگل پرتغال» دارد که اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست اما او نشان داده که در حال تربیت نسل جوان برای فیلمسازی است.
البته او فیلمسازی را رها نکرد و با فیلم «سال دوم دانشکده من» یک فیلم جوانگرا با موضوع دانشجویان ساخت که در میان فیلمهای گیشهای زمان اکرانش نتوانست به خوبی دیده شود.
حضور او در جشنواره فیلم کوتاه تهران امسال نیز نشان داد انسان مستقلی است که خودش برای خودش تصمیم میگیرد و با اینکه جنس فیلمهای اصلی او اعتراضاتی به مسائل و معضلات اجتماعی است اما مسیری که از قبل انقلاب و با همراهی امام خمینی در نوفل لوشاتو شروع کرده را فراموش نمیکند.
اما یک سکانس از زندگی حرفهای و سینمایی این کارگردان مطرح سینمای ایران مغفول مانده و کمتر به آن توجه میشود و آن هم همکاری با کارگردان بزرگی چون امیر قویدل است. رسول صدرعاملی که قبل از فیلمسازی یک روزنامهنگار بوده است، حالا در روزهای شیرین پیروزی بعد از انقلاب با همراهی امیر قویدل فیلمی متفاوت میسازند به نام «خونبارش». فیلمی که از نظر قواعد سینمایی کاری استاندارد و به معنای واقعی کلمه سینمایی و فرمیک است. داستانی که در مواقفی شکل مستندگونه دارد تا واقعیت تظاهرات و انقلاب مردم را بهتر به تصویر بکشد.
او را یکبار در سکانسهای نزدیک به میانه فیلم در حالی که در حال صحنهگردانی و هدایت مردم در کف خیابان است میبینیم. با موهای پرپشت در حالی که دستانش در حال شعار دادن است اما دارد مردم را جلوی دوربین و در خیابانهای تهران، تهییج میکند هرچند که مردم آنقدر شور انقلاب دارند که خود با تمام وجود در حال میدانداری هستند.
خود صدرعاملی درباره این فیلم خاطرات و نکات مهمی دارد. او درباره نحوهی شکل گرفتن ایدهی ساخت فیلم سینمایی «خونبارش» میگوید: "من و امیر قویدل قبل از انقلاب با هم دوست بودیم و بیشتر وقتهای آزادمان را با یکدیگر میگذراندیم. او دستیاری کارگردان زیاد کرده بود، اما فرصتی فراهم نمیشد تا بتواند فیلم بسازد. به محض اینکه انقلاب شد ما با پرواز انقلاب به تهران آمدیم و سه روز بعد یعنی در 15 بهمن 57 امیر پیش من آمد و گفت میخواهم فیلم بسازم! آن روزها من در بخش اجتماعی روزنامهی اطلاعات فعالیت میکردم و گزارشی دستم آمد که داستان سه سرباز بود. آنها از تیراندازی به مردم در روز 17 شهریور در میدان ژاله امتناع کرده بودند و پس از آن برایشان مشکلاتی ایجاد شده بود. من این گزارش را به امیر قویدل دادم و او نیز خوشش آمد و قرار شد کار را انجام دهیم. شهید قاسم دهقان یکی از همان سه سرباز آن گزارش بود و ما با ایشان دربارهی ساخت این فیلم صحبت کردیم و شرطمان این بود که همه شخصیتها واقعی باشند و حتی جالب است بدانید که قاسم، خواهر، مادر و همسایهاش را هم به پروژه آورد. در هر صورت فیلم را با یک قرون و دوزاری که داشتیم ساختیم اما چند وقت بعد که برای تحصیل به فرانسه رفته بودم تلویزیون با مناعت طبع دو هزار نسخه از آن کپی کرد و به مساجد فرستاد".
یاد مرحوم حاج نادر طالبزاده بخیر؛ او که روز گذشته مراسم نکوداشتی برایش در جشنواره مستند حقیقت برگزار کردند، در مراسمی که صدرعاملی سخنان فوق را گفته بود، به او میگوید که "چرا چنین خطی در سینمای انقلاب را ادامه نداد"، رسول هم در جواب به حاج نادر میگوید: "من بلافاصله پس از شروع جنگ، «رهایی» را درباره دفاع مقدس ساختم اما متأسفانه برخوردهایی که میشد ما را پس زد". بهنظر میرسد که منظور او احتمالاً از برخورد همان رفتارهایی باشد که باعث شد تا خیلی دیگر از فیلمسازان انقلاب و دفاع مقدس راهشان را به سمت دیگر ببرند.
او یادآور میشود که "باید بگویم فیلمی مانند «خونبارش» از سوی هیچ مسئولی توصیه نشده بود بلکه علاقه شخصی من و امیر قویدل بود و خودمان پیگیرش بودیم. در واقع نکته مهم همین جاست. ما آن زمان فکر میکردیم اگر انقلاب بخواهد سینما داشته باشد این سینما میتواند چه شکلی باشد و در این افکار نوع «خونبارش» آن به ذهنمان رسید.
او میگوید از ساخت چنین فیلمی در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی راضی است: "من و امیر حتی برای این پروژه یک ریال دستمزد نگرفتیم و پس از آن هم هیچ بازگشته مالیای از آن داشتیم اما از ساخت این فیلم راضی بودیم چون برآمده از علاقه خودمان بود. واقعا برای من اتفاق خیلی مهمی است که پس از 34 سال از ساخت این فیلم گروهی آمدهاند و میگویند میخواهیم «خونبارش» را ببینیم که چه میگوید؛ این مساله برای یک فیلم میتواند خیلی ارزشمند باشد. سینمای ایران و به خصوص سینمای انقلاب به شدت به امیر قویدل مدیون است و کارنامهی او چنین مدعایی را نشان میدهد. به نظرم امیرقویدل مظلومانه از میان ما رفت".
رسول صدرعاملی حالا، 68 سال سن دارد و در مسیر فیلمسازی در سینمای ایران کولهباری از تجربه و دانش دارد. او بارها در جشنوارههای سینمایی گوناگون داور بوده و در زمینههای مختلف سینما از کارگردانی و نویسندگی تا عکاسی و نقد سینما فعالیت داشته است. تلاش و اثرگذاری او در «خونبارش» به عنوان اولین کارش از نظر محتوا و فضای سینمایی با آنچه او در سالهای دهه 70 و 80 ساخته است فاصله دارد اما بازخوانی آن نشان میدهد که رسول صدرعاملی نقش مهمی در سینمای انقلاب داشته که میتواند امروز به عنوان تجربه در اختیار فیلمسازان جوان انقلابی قرار بگیرد.
انتهای پیام/