سرنوشت حزب حاکم ترکیه چه خواهد شد؟ بخش سوم
اختلاف نظر در کنگره حزب فضیلت بین دو دسته از شاگردان سنتی و نوگرای نجم الدین اربکان، همان رویداد مهمی بود که نقطه عطف تاریخی شد و سیاستمدارانی همچون گل و اردوغان را به سمت انشعاب و تاسیس حزب سوق داد.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در بخش پیشین این گزارش، به این اشاره شد که علاوه بر سران حزب عدالت و توسعه، اغلب سیاستمدران اسلامگرای ترکیه، همگی از زیر شنل مرحوم نجم الدین اربکان بیرون آمده اند.
اربکان، دانشمند و پروفسور علم مکانیک، همان مرد دین باوری بود که در بازگرداندن اسلامگرایان به صحنه قدرت و سیاست به تمام معنی کلمه، یک نقش تاریخی بی مانند را ایفا کرد و اگر او نبود، زمینه های تاریخی و اجتماعی لازم برای تاسیس حزب عدالت و توسعه، به آسانی پدیدار نمی شد.
او به مدت سه دهه، با تاسیس احزاب سلامت ملی و بعدها رفاه ملی، کاری کرد که برای اولین بار، فعالان سیاسی اسلامگرا، در کسوت وزیر، نماینده پارلمان و نخست وزیر، مُهر خود را بر تحولات سیاسی ترکیه بزنند.
اربکان و دو کودتای بزرگ
سرنوشت نجم الدین اربکان و بسیاری دیگر از سیاستمداران ترکیه با کودتای ژنرال های تمامیت خواه و زورگو، پیوند خورده است.
پیش از ظهور اسلامگرایان، کودتای سال 1960 میلادی، با اعدام عدنان مندرس نخست وزیر وقت و بسیاری از رجال سیاسی و وزرای تیم او، دورانی از فترت و رکود را رقم زد. اما ترکیه به ثبات نرسید و کودتای سال 1980 میلادی به فرماندهی ژنرال کنعان اورن، موجب تعطیلی حزب سلامت ملی و محرومیت سیاسی اربکان شد. او از سال 1983 میلادی، با تاسیس حزب دیگری به نام رفاه، با تجربه ای بیشتر و شاگردانی توانمندتر به صحنه آمد. شاگردانی که بخشی از آنها دانش آموخته غرب بودند و رفته رفته اربکان را به این جمع بندی رساندند که می تواند با به کارگیری تکنوکرات های مسلمان، تحولی را در ترکیه رقم بزند.
در انتخابات سراسری سال 1995 میلادی٬ اربکان با اتخاذ استراتژی ارتباط خانه به خانه٬ شاگردان خود را وادار کرد تا با همه اقشار جامعه ارتباط برقرار کنند. این استراتژی جواب داد و حزب رفاه توانست بیشترین رای را به دست بیاورد و اربکان از طرف دمیرل رئیس جمهور٬ مامور تشکیل کابینه شود.
اما با این حال٬ میزان نمایندگان مجلس کمتر از آن بود که اربکان را نخست وزیر کند و به مدت چند ماه کوتاه٬ قدرت به دست مسعود ییلماز و تانسو چیللر افتاد. اما آنها نتوانستند با هم کار کنند و دمیرل٬ یک بار دیگر دست به دامان اربکان شد و او دولت ائتلافی خود را با شراکت تانسو چیللر تشکیل داد.
اربکان، آشکارا و به درستی اعلام کرد که اسلامگرایی و جریان سیاسی دین محور، به آلترناتیو و جایگزینی برای دیگر انواع جریانات فکری و سیاسی ترکیه تبدیل شده است. او با همین شعار، قدرت را در دست گرفت اما ناچار شد با تانسو چیللر ائتلاف کند.
اربکان و حیات سیاسی اردوغان
اربکان، بسیاری از شاگردان را در نهادهای مهم قدرت به کار گرفت و بر اساس شناختی که از رجب طیب اردوغان داشت، به این نتیجه رسید که این جوان قد بلند محله قاسم پاشا که به عنوان فوتبالیست آماتور توپ می زند و در میادین، با صدای بلند در حمایت از اربکان سخنرانی می کند و قلدرمآبانه همه را سازماندهی می کند، فرد مناسبی برای رسیدن به پست شهرداری استانبول است. چرا که این پست، همواره در اختیار شهرداران سکولار مورد حمایت حزب جمهوری خلق بود و به دست آوردن کلید قلعه استانبول، کار آسانی نبود.
پیروزی در انتخابات شهرداری استانبول، دست کمی از رسیدن به پست نخست وزیری نداشت و رسانه های قدرتمند متعلق به آیدین دوغان که اغلب شبکه های تلویزیونی و روزنامه های مهم ترکیه را در دست داشتند، با تمسخر و استهزا در مورد اردوغان مطلب می نوشتند و چنین ادعا می کردند که معرفی اردوغان به عنوان نامزد شهرداری بزرگترین و مهمترین شهر ترکیه، یک سوتی تمام عیار و یک خطای محاسباتی بوده که اربکان را برای همیشه شرمنده خواهد کرد.
روزنامه حریت در تقابل با اردوغان، در آن دوران تیتری زد که هنوز هم فراموش نشده است. تیتر چنین بود: اردوغان، حتی کدخدا هم نخواهد شد، چه برسد به شهرداری استانبول.
با این حال، پیش بینی اربکان درست از آب درآمد و اردوغان با خوی جنگجویانه و در عین حال، با سخنرانی های اثرگذار میدانی و خیابانی، توانست جاده قدرت را برای خود صاف کند. بنابراین اربکان نقش بی بدیلی در زندگی اردوغان دارد و در سایه او، به اعتبار، قدرت و شهرت دست پیدا کرد.
او به پاس حفظ حرمت استاد، نام نجم الدین بلال را برای پسر ارشد خود انتخاب کرد و همواره اربکان را با لفظ استاد و خواجه بزرگ مورد خطاب قرار می داد. اما از آنجایی که سیب سیاست، هزار بار در هوا می چرخد و معلوم نیست چگونه بر زمین فرود می آید، بعدها بین اربکان و اردوغان شکرآب شد.
همین جا باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که اردوغان در مقایسه با بسیاری از رجال سیاسی برجسته و شاگردان مهم اربکان، یک کادر درجه دوم محسوب می شد و چنین نبود که از سوی رهبر و استاد خود، به عنوان گل سر سبد حزب، انتخاب شده باشد.
در همان دوران، شخصیت هایی نظیر شوکت کازان، اوغوزخان اصیل ترک، رجایی کوتان، نوعمان کورتولموش (معاون کنونی اردوغان در حزب عدالت و توسعه) احترام و اعتبار بالایی داشتند و اردوغان در مقایسه با آنان، فقط یک پراکتیسین چالاک و دوست داشتنی بود! همین و نه بیشتر!
کودتای 1997 و سرنوشت اسلامگرایان
کودتای سال 1997 میلادی در ادبیات سیاسی ترکیه به نام کودتای پست مدرن شناخته می شود. چرا که شلیک و حرکتی در کار نبود و کل کودتا فقط در همین حد بود که ژنرال های ترکیه به اربکان پیام دادند: تانک ها در خیابان هستند، کنار می روید یا ما همه چیز را تمام کنیم؟
علاوه بر ژنرال ها، حتی تانسو چیللر شریک اربکان نیز حامی کودتا بودند و در نتیجه اربکان شخصاً کنار رفت.
در مورد دلایل خشم ژنرال ها برای کنار زدن اربکان، به این موارد مهم اشاره شده است: بها دادن اربکان به تفکر اسلام سیاسی و الهام گرفتن از تاریخ صدر اسلام در سیاست روز، انتقاد از آمریکا و ناتو، هجمه به رژیم صهیونیستی و حمایت از مبارزین فلسطینی، توجه به سبک زندگی دینی و تلاش برای تقویت تفکر زندگی اسلامی، تلاش برای فاصله گرفتن از غرب و نزدیک شدن به جهان شرق، تقویت گفتمان امت اسلامی و وحدت در جهان اسلام٬ تشکیل دی 8 و اندیشیدن به ایدهآل ارزشمندی همچون هدف مشترکی به نام قدس و تعریف واحد پول مشترک بین کشورهای اسلامی.
حیات سیاسی اربکان عملاً با کودتای پست مدرن 1997 میلادی به پایان رسید و ممنوعیت طولانی مدت فعالیت سیاسی نیز مزید بر علت شد. در نتیجه، شاگردان او حزب فضیلت را تاسیس کردند و در این حزب بود که جناح تجدد طلب به رهبری عبدالله گل در برابر جناح سنتی رجایی کوتان قرار گرفت و این رویارویی منجر به انشعاب شد و افرادی همچون گل، اردوغان، آرنچ، بن علی ییلدرم، حیاتی یازیجی، عبداللطیف شنر، علی باباجان و دیگران، حزب عدالت و توسعه را تاسیس کردند.
آیا تاریخ تکرار می شود؟
یکی از سوالات مهمی که این روزها در رسانه ها و محافل سیاسی ترکیه طرح می شود این است: آیا قرار است یک بار دیگر در ترکیه تاریخ تکرار شود و اسلامگرایان حزب عدالت و توسعه به سوی انشعاب روی بیاورند؟
سوال، مبتنی بر این فرضیه است که اردوغان در انتخابات آتی شکست می خورد و بخشی از بدنه آکپارتی به دلیل این شکست، مسیر دیگری را دنبال خواهند کرد. پاسخ چنین است: حزب عدالت و توسعه از منظر فکری و سیاسی، زمینه مساعدی برای انشعاب ندارد و اساساً انشعابات لازم، بدون سر و صدا روی داده و افراد مهمی همچون عبدالله گل، علی باباجان، احمد داود اوغلو و دیگران، خیلی وقت است که بیرون رفته اند و آنان که مانده اند، با رهبر حزب و شورای عالی سیاسی حزب، اختلاف نظر جدی ندارند.
در نتیجه سناریوی احتمال دوشاخه شدن آکپارتی پس از انتخابات سال آتی، بعید و دور از ذهن به نظر می رسد.
در بخش بعدی گزارش، به اصلی ترین دلایل پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات 2002 میلادی پرداخته و به این اشاره خواهیم کرد که چرا 10 سال نخست حکمرانی این حزب، از سوی ناظران سیاسی و تحلیلگران داخلی ترکیه، به عنوان دهه شکوفایی و اوج گیری نامیده می شود.
ادامه دارد...
انتهای پیام/