«روزهای پیام‌بری» یک موقعیت تازه در دل یک سوژه‌ تازه

«روزهای پیام‌بری» اثریست در ژانر تاریخ شفاهی دفاع مقدس که زندگی غلامحسن حدادزادگان؛ پیام‌رسان و راننده پیکر شهدا به خانواده‌هایشان را روایت می‌کند.

به‌گزارش خبرگزاری تسنیم، روایت خاطراتی که راوی توانسته تلخی‌هایش را بگیرد و آن‌ها را به نحوی شیرین و به‌یادماندنی برای خواننده تعریف کند. روایتی از انسان‌هایی که در دهه 60 طی دوران انقلاب و دفاع مقدس، از مال و جان‌شان گذشتند تا اسلام زنده بماند. این کتاب که تازه‌ترین اثر روح‌الله شریفی است در 4 فصل و 43 بخش توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار چاپ شده است.

خبرنگار تسنیم در خصوص این کتاب گفت‌وگویی با نویسنده اثر انجام داده که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

نویسنده‌های زیادی زندگی‌نامه و نحوه به شهادت رسیدن رزمندگان اسلام را روایت کردند چه شد که شما برای روایت جنایات صدام در جنگ ایران و عراق، خاطرات یک پیام‌رسان و راننده پیکر شهدا را موضوع کتاب خود قرار دادید؟

آقای حدادزادگان روزی به محل کار بنده آمدند. ما از قبل همدیگر را نمی‌شناختیم. احساس می‌کرد آن‌طور که بایدوشاید کسی خاطراتش را جمع‌آوری نکرده است. سوژه‌ ایشان از همان ابتدا خاص بود. دوخطی داستانش جذاب بود. یک نفر که خبر شهادت شهدا را به خانواده‌هایشان می‌رساند و در این کار خیلی موفق هم نیست. یک‌دفعه مجبور می‌شود خبر شهادت برادر خودش را به مادرش بدهد. یک موقعیت تازه در دل یک سوژه‌ تازه؛ بنابراین با همدیگر تفاهم کردیم که یک مسیری را با هم به پیش برویم و در قالب گفتگو کتابی را منتشر کنیم.

شما و روای اثر اصالتاً قزوینی و ساکن همین شهر هستید. آیا صرف به دلیل همشهری بودن به سراغ آقای حدادیان رفتید؟

بله. طبیعی است که دسترسی ما به سوژه‌های شهرهای دیگر محدود است.

در حین تهیه مصاحبه و جمع‌آوری با چه چالش‌هایی مواجهه بودید؟

کار ما چالش‌های فراوانی دارد. اصلی‌ترینش حافظه است. به یادآوردن گذشته که در بیشتر موارد همراه با تألم و درد است؛ اما مهم‌تر از هر چیز چالش دوم ما این است که از میان انبوه خاطرات طرف مقابل کدام را باید برای یک کتاب احضار و بازیابی کنیم. ما برای این مهم مجبوریم با راوی به تعامل برسیم و حتی در مواردی نحوه‌ رجوع به گذشته و به یاد آوردن خاطرات را آموزش بدهیم. این هم واقعاً کار راحتی نیست. قبل از ما کسانی با راوی گفتگو کرده‌اند و نوع نگاه راوی را نسبت به گذشته عوض کرده‌اند. چیزهایی را مهم جلوه داده‌اند که مهم نبوده و از مهم‌ترین فرازهای زندگی راوی گذر کرده‌اند. خوشبختانه تعامل ما با آقای حدادزادگان رفته‌رفته بهتر شد و ماحصلش شد همین کتابی که پیش روی شماست.

در جلسه نقدی که حوزه هنری برپا شد اشاره کردید که در خصوص این اثر با استاد مرتضی سرهنگی همکاری داشتید. این همکاری به چه صورت بوده است؟

وقتی‌که نگارش کتاب تمام شد به دنبال ناشر گشتم. دوست داشتم شانسم را امتحان کنم و ببینم که آقای سرهنگی چه نظری نسبت به کتاب دارند. ایشان بنده را نمی‌شناختند. این کتاب را برایشان فرستادم. نظرشان نسبت به کتاب مثبت بود. هم درباره اصل سوژه که بکر و تازه است و هم درباره نوشتن کتاب که به اینجا رسیده. مواردی را هم درباره کتاب گفته بودند که بیشتر به ویرایش کتاب مربوط بود و اصلاحات اساسی نبود...

تاکنون چه بازخوردهایی که از نگارش این اثر دریافت کردید؟ چه از طرف خانواده راوی چه از طرف خوانندگان اثر و چه از طرف مسئولین و کارگزاران حوزه جنگ و ادبیات دفاع مقدس؟

فکر می‌کنم آقای حدادزادگان به‌نوعی آرامش رسیده است. تا قبل از این بار حرف‌های نگفته بر دوشش سنگینی می‌کرد. هیچ‌کس نتوانسته بود به‌طور روشن زندگی او را روایت کند.

درباره بقیه هم شکر خدا واکنش‌ها مثبت بوده. دوستان زیادی تماس گرفتند و یا پیام دادند که از خواندن کتاب شگفت‌زده شده‌اند. برخی گفته‌اند که بهترین کتابی بوده که تا به‌حال خوانده‌اند. نقدهایی هم به کتاب بوده که آن‌ها را شنیده‌ام. تلاشم بر این بوده که با آن‌ها گفتگو کنم و این کار را کرده‌ام. گفتگوهایی سازنده که به باید به درک موقعیت من و راوی در فرآیند نگارش کتاب کمک کند و بدانند که چگونه کتاب این‌گونه سامان گرفته و منتشر شده است.

خاطرات زیادی از آقای حدادزادگان در کتاب شما روایت شده است، کدام خاطره برای شما جذاب‌تر و تأثیرگذارتر بود؟

ماجرای تشییع و تدفین شهید شاه‌محمدی در الموت را بیشتر از بقیه‌ کتاب دوست دارم. شهیدی را با مشقت فراوان در روستایی دورافتاده و صعب‌العبور دفن می‌کنند و متوجه می‌شوند که شهید را اشتباه به خاک سپرده‌اند. راوی کتاب در این فصل حرف‌های تکان‌دهنده‌ای می‌زند که البته با نوعی طنز همراه است و خودم در حین نگارش این بخش از کتاب خیلی متأثر بودم.

چرا این کتاب در خود دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری پیگیری و منتشر نشد؟

این کتاب با حمایت امور استان‌ها منتشر نشده است. کتاب را دفتر ادبیات مقاومت؛ آقای سرهنگی پسندیدند و وارد چرخه انتشار در سوره مهر شد.

جدیدترین اثری که در دست نگارش دارید؟ با کدام ناشر؟

کتابی است که به زندگی و زمانه شهید رضا حسن‌پور جانشین لشکر 17 علی بن ابیطالب می‌پردازد. این شهید از شهدای شاخص استان قزوین است و زندگی پرتلاطمی را در طول جنگ تجربه کرده است. روز اول کارش در سپاه با مکانیکی شروع می‌شود اما رفته‌رفته به بالاترین جایگاه ممکن، یعنی جانشینی مهدی زین‌الدین در لشکر 17 می‌رسد. حسن‌پور سه بار در جنگ به دست عراقی‌ها اسیر و هر سه بار موفق می‌شود از چنگ آن‌ها بیرون بیاید. دلاوری برای خودش بوده. این کتاب را خیلی دوست دارم و نزدیک به هفت سال برایش زحمت کشیده‌ام. از مصاحبه با نفرات مختلف تا خود نوشتن اثر. امیدوارم در اسفند سال جاری منتشر شود.

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط