"کمحجاب دختر من است"، نه لیبرال است و نه میخواهد حریم قدسی احکام الهی را نادیده بگیرد
حاج قاسم سلیمانی انسانی بهوسعت انسانیت همه انسانهاست، این جمله "کمحجاب دختر من است." یک چیز عجیبی است؛ نه لیبرال است و نه میخواهد حریم قدسی احکام الهی را نادیده بگیرد.
گروه اندیشه خبرگزاری تسنیم تسنیم ـ محمدجواد نجفی: سهشنبه، 13 دی ماه 1401، در سومین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، اصغر طاهرزاده استاد اندیشه و حکمت اسلامی، در محل گلزار شهدای کرمان سخنرانیای با موضوع قاسم سلیمانی «انسانی بهوسعت انسانیت همه انسانها» داشت، در ادامه گزارش تفصیلی تسنیم از این نشست را خواهید خواند.
قاسم سلیمانی؛ سِرّی تاریخی است
«یک زبان خواهم بهپهنای فلک / تا بگویم وصف آن رشک ملک». اصغر طاهرزاده بعد از بسمالله با این بیت سخنرانی خود در سومین سالگرد شهادت سردار بزرگ، قاسم سلیمانی را آغاز کرد. او معتقد است باید درمورد پدیده قاسم سلیمانی تفکر کنیم و با زبان ادبی خود برای مقدمه این تفکر چند سؤال مطرح میکند: ما از این مرد سؤال داریم؛ ای مردِ مردها، تو از کدام دیار تا اینجا آمدی؟ تبارنامه تو چیست؟ فرزند کدام میدان تاریخی هستی که اینهمه نزدیک و اینهمه دور از دسترسی؟ سرِّ عجیبی است.
خودتان میدانید همیشه حقایق اینگونه است. ما وظیفه داریم نسبت به رخدادهای تاریخی تفکر کنیم، نقل واقعه که ما را زمینگیر میکند، اینکه هست، این رخداد، این پدیده، چه پدیدهای است، فرزند کدام دیار است؟ از کجا آمده است؟ به کجا میرود و چهکسی را با خود میبرد؟ ما با او چهنسبتی داریم که اینهمه به ما نزدیک است و اینهمه دور و دورتر از دور؟ شما حتماً میدانید اصلاً صفت حقیقت این است. من نه آدم احساسی هستم و نهدنبال غلو، فرمایش اخیر حضرت آقا هم این بود که "ایشان را ماورایی نکنید."، ولی درست دیدن، رفقا، اگر این پدیده تاریخی درست دیده شود معنای ما که گم شده است، امید است که پیدا شود.
خیلی عجیب است. خوشا به حال آنها که از این صحنه حیرت میکنند. یکی از دعاهای پیامبر خدا(ص) این است که میفرمایند «ربّ زدنی فیک تحیّراً»؛ خدا، کمکم کن آن را که نمیشود فهمید، متوجه شوم. در مورد همه حقایق همین است، نه میتوان گفت نسبت به آن بیگانه هستیم و نه میتوان گفت نزد ماست.
اگر پدیده حاج قاسم سلیمانی را در حد یک شخص خلاصه کردید بدانید چیزی نیافتهاید
مارکس وبر معتقد بود حتی اگر رفتاری را ناآگاهانه عدهای از مردم انجام میدهند جامعهشناس باید نسبت به این رفتار هوشیار باشد و برای فهم دلیل این رفتار و تکرارش تلاش کند. اصغر طاهرزاده از جمعیت چند ده هزار نفری که روزانه از مزار شهید سلیمانی زیارت میکنند، متعجب است. او به مخاطبانش درمورد خواست این مردم و این زائران تذکر میدهد : «اگر پدیده حاج قاسم سلیمانی را در حد یک شخص خلاصه کردید بدانید چیزی نیافتهاید. از خودتان بپرسید پس این آدمها چه میخواهند؟ اگر یک شخص و یک بدن معمولی است این سرگشتگی و این حیرت (برای چیست)؟ ما گفتیم دیشب "خیلی شلوغ است و فردا برای زیارت میآییم."، (امروز) دیدیم اصلاً نمیشود. صبح نمیشود، بعدازظهر نمیشود، نگذارید مسئلهای به این پیچیدگی با یک تفکر سطحی انتزاعی بهسادگی تمام شودوگرنه خدا میداند تمام میشوید.
برویم سر مزار ایشان که از شلوغی هم نمیتوان رفت، بپرسیم؛ این پدیده چه پدیدهای است؟ فیلسوفها یک بحثی بهنام پدیدارشناسی دارند، میگویند؛ شما اگر خود پدیده را نبینید و با پیشفرضهایتان سراغش بروید، پدیده را ندیدهاید، خودتان را دیدهاید. اگر پدیده را در تاریخ نبینید، باز هم پدیده را ندیدهاید، من هم حرفم همین است، حاج قاسم را باید در تاریخی دید که هم حاج قاسم را، هم باکری و هم فردا را در آن ببینید.
با سلیمانی افقی در تاریخ گشوده شده است که امکان قاسم سلیمانی بودن را فراهم میکند
اصغر طاهرزاده قاسم سلیمانی را پدیدهای تاریخی معرفی میکند. او سلیمانی را «بسطدهنده گذشته و افقگشای آینده» میداند. طاهرزاده معتقد است با بروز قاسم سلیمانی در تاریخ افقی گشوده شده است که امکان قاسم سلیمانی بودن را فراهم میکند.
همچنین از نظر او امکان قاسم سلیمانی شدن مدیون تاریخی خاص است، تاریخی ویژه که با حرکت امام خمینی(ره) آغازی دوباره داشت: «خیلی مختصر، جز این است که این مرد، این مردِ مردها، فرزند یک تاریخی ذیل اسلام و تشیع است؟ پس این تاریخ یک خبرهایی داخلش هست، تاریخی که میتواند آدمی بسازد که، نمیدانم چه بگویم، (کسی) که در حضورش عقلها زمینگیر و در گل فرورفته هستند، این حضور چگونه حضوری است؟ این را قبول دارم که بگویید "فرزند انقلاب اسلامی است" اما زود نتیجه نگیرید و خود قاسم سلیمانی این انقلاب اسلامی یک دامنی است بسی گشوده و گشوده و گشوده که فردا بیش از امروز حاج قاسم دارد. ما زیر سایه حاج قاسم کجاییم که فردا در این تاریخ حاضر باشیم؟
زیر سایه این حضور حاج قاسمها در پیش است، شما تاریخ را پاسدارید. خدا میداند اگر بفهمیم چه شد، این آغازی که با حضرت امام(ره) آغاز شد چه آغازی است؟ چهارده خرداد آقا بدون هیچ غلوی فرمودند : «فاصله من با حضرت امام فاصله (بسیاری) است و قابل مقایسه نیست.»، برای اینکه یک آغاز است، عظمت آقا را که نمیخواهیم منکر شویم، یک آغازی است که اگر همراهش شوید در دل این آغاز هزاران مثل حاج قاسم را درون خود احساس میکنید. در چهلم حاج قاسم من عرض کردم در کرمان "این ملت حاجقاسمیِ خود را زیر تابوت ایشان جستوجو میکند."، خواهش میکنم دوباره روی این فکر کنید. این مردِ مردها ساکن وادی انقلاب اسلامی است که آغاز یک تاریخی است.»
تاریخ انقلاب اسلامی مانند یک خانه نیمهکاره است؛ خراب نیست!
اصغر طاهرزاده با نگاه به وقایع اخیر برای ایران امروز دو تاریخ میبیند و امروز و فردای این دو تاریخ را بیان میکند: «دو تاریخ بیشتر وجود ندارد؛ یکی تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد و حاجقاسمها دارد و ما را سرگشته این حضور کرده است. یک تاریخ هم مقابل این تاریخ است، تاریخی است که مریم رجوی را برای شما رییسجمهور میکند.
ببینید (در اتفاقات اخیر) مدعیان دموکراسی و مردمی (بودن) به چه روز افتادند، اینها انتخاب میکنند و مردم هم باید بپذیرند، پس این را ساده و سیاسی تمام نکنید، معلوم است دو تاریخ است؛ یکی در اوج حُرّیت و فرزانگی و نخبگی که حاجقاسمها دارد، یک تاریخ هم در اوج رذالت.
خودتان را معطل نکنید، دو تاریخ بیشتر نداریم. اگر در تاریخ انقلاب اسلامی هستید، این تاریخ مانند یک خانه نیمهکاره است، نیمهکاره است، خراب نیست، کارها خیلیاش مانده است. تاریخی که همواره بناست انسان، معنایی پیدا کند و از اشرافیت دنیای مدرن آزاد شود و انسان دیگری با معنای دیگری شود. از این آرزوهای رمانتیک اصلاً آزاد میشوید و خودتان را پیدا میکنید.»
طاهرزاده جهان امروز را گرفتار پوچی میداند و راه رهاییبخشی از این زندگی بیمعنا را جایابی خود در تاریخی معرفی میکند که سلیمانی را بهوجود آورده است: «امروز ملتهای جهان گرفتار پوچی شدهاند و طالب یک حیات معنابخش هستند. بشریت امروز از دست نهیلیسم و پوچی خسته شده است و دنبال یک چیزی است. این مردم (زائران حاج قاسم) که شما میبینید و بعضی بهظاهر رعایت بعضی چیزها را هم نمیکنند، سرگشته پوچی خودشان هستند و دنبال یک معنا میگردند.
اگر در تاریخ انقلاب اسلامی حاضر شدید، همه جا نشاط و گرمی اراده الهی را در خود حس میکنید و همه حاج قاسم هستید، همه شور و گرمای حاج قاسمی دارید.»
"کمحجاب دختر من است."، نه لیبرال است و نه میخواهد حریم قدسی احکام الهی را نادیده بگیرد
اصغر طاهرزاده با اشاره به سخنی از سردار شهید، حاج قاسم سلیمانی، که به همه توصیه میکند "با کسانی که باطن درستی دارند ارتباط مناسب برقرار کنید و بهروی آنها اثر بگذارید"، به وجه کمتر فهمیدهشده ایشان اشاره میکند: «حاج قاسم سلیمانی انسانی بهوسعت انسانیت همه انسانهاست. حاج قاسم سلیمانی، تو چرا اینگونه هستی که همه حس میکنند برای آنها هستی و عجیب است که همه را یک طور دیگری میبینی. این "کمحجاب دختر من است." یک چیز عجیبی است، نه لیبرال است و نه میخواهد حریم قدسی احکام الهی را نادیده بگیرد.
یوسفی میان این تاریخ درون این چاه است. این برادران نابرادر، این یوسف را، این خانم را، این برادر را در این چاه فرو کردند، ما میدانیم باید این یوسف را از چاه خارج کنیم، حاج قاسم این را میبیند، در سیاهیِ مکرِ لیل و نهارِ دوران ظلمات استکبار، اینها مظلوم هستند.»
او سلیمانی را انسانی معرفی میکند که در مرگ و زندگیاش، وجه الهی انسانها را خارج از قبیله و دستهبندیها میبیند: «با تجربه بیدارکردن "وجدان تاریخ توحیدی" انسانها توسط شهدا بهخصوص شهید سلیمانی، میتوان به الهام بهسوی تقوا که بهحکم «فَأَلْهَمها فُجُورَها وَ تَقْواها» نزد همه انسانها هست، فکر کرد و به خود آمد که چگونه شهید سلیمانی در حیات و شهادت خود متذکر وجه تقوایی انسانها بود، لذا از کودکان گرفته تا بزرگسالان همگی نسبت به او احساس یگانگی میکردند تا ما هر کدام متوجه وجه انسانی خود با انسانهای فرهیخته باشیم و در مواجهه با آنها به خود آییم. ما تا دیروز قبیله بودیم. ما یک قبیله، شما هم یک قبیله.»
اصغر طاهرزاده با اشاره به اتفاقات اخیر، انقلاب اسلامی را اقیانوس تمیزدهنده آب از گِل معرفی میکند و حاج قاسم را دارای نگاه انقلاب اسلامی میداند: «دیدیم همین خانمی که گمان میشد حجابش نصفه است، وقتی دشمن دعوت به بیحجابی کرد، معلوم شد چهتعداد فراوانی از اینها برای دشمن نیستند، این یک عادتی است، حالا حجاب کامل نبود ولی مشخص شد برای ما بودند و دعوت به بیحجابی را نپذیرفتند.»، حاج قاسم این را فهمید. حاج قاسم انسانیتِ انسانها را که بنا دارند به خود معنا ببخشند، فهمید و به همین جهت هم با همه با وجه انسانیشان روبهروست.
باید به هم اغماض کنیم و بدانیم چهمقدار به یکدیگر تعلق داریم
برای ادامه انقلاب اسلامی میتوان تولد جدیدی با حاج قاسم پیدا کنیم. الآن شما اقیانوس هستید، یک برکه با چهار رود گلآلود، گلآلود میشود، اما یک اقیانوس با صدها رود گلآلود هم گل را فرومینشاند و آب را از آن خود میکند و این آبها دیگر حس نمیکنند رود هستند و حس میکنند اقیانوس هستند. انقلاب اسلامی الآن اقیانوسی است که همه شما را در بر میگیرد و زشتیهایتان را میپوشاند. باید حاج قاسم میبود تا میفهمیدیم چهمقدار نیاز است نسبت به همدیگر اغماض کنیم. کجاها به خود تذکر میدهیم اگر حاجقاسمی بودیم فلان کار را نمیکردیم. در دل اقیانوس انقلاب اسلامی بودن یعنی بفهمیم نسبت به هم اغماض کنیم و بدانیم چهمقدار به یکدیگر تعلق داریم.»
انتهای پیام/+