خانمهای نویسنده زاویه دید ممتازی دارند/ باید سطح تحمل نویسندگان و خوانندگان بالا برود
عماد عبادی گفت: دلیل زیاد شدن خانمهای نویسنده این است که خانمها الان عرصه را باز میبینند و میتوانند دیده شوند. جزئیپردازی که در داستانهایشان اتفاق میافتد، مرهون این قدرت نگاه است. خانمها واقعاً زاویه دید ممتاز و متمایزی دارند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، عماد عبادی با کتاب «گورگم و داستانهای دیگر»، جزء نامزدهای بخش داستان کوتاه جایزه جلال امسال بود. این نویسنده چند کتاب دیگر در حوزه ادبیات داستانی با عنوانهای «آن دورها ابراهیم»، «ایستاده در مه و چهار نمایشنامه دیگر» و «همسایهای که بلند میخندید» دارد. عبادی مدرس دانشگاه و هم اکنون مسئول انجمن اهل قلم شاهرود است. با او گپ و گفتی داشتیم که در ادامه میخوانید:
تسنیم: آقای عبادی، شما هم عرصه رمان و هم در عرصه داستان کوتاه کار میکنید، درباره تفاوت این دو ساحت برایمان میگویید؟ در جامعه ما بیشتر از رمان استقبال میشود یا از داستان کوتاه؟
درود بر شما. هر دو اینها قالبهای روایت هستند. هم رمان و داستان بلند و هم داستان کوتاه و هر کدام اقتضائات خودشان را دارند؛ مثلاً داستان کوتاه برای اینکه تلنگری بزند یا بخشی از زندگی را منعکس و آن را پررنگ کند، نوشته میشود و اتفاقاً خوانندههای زیادی هم دارد. رمان قائدتا بخش بیشتر و عمیقتری از زندگی را منعکس میکند.
تسنیم: بعضیها دقیقاً نظر مخالف شما را دارند و میگویند داستان کوتاه خیلی هم از اقبال برخوردار نیست.
من خیلی موافق نیستم، اما به هر حال تب و تابهایی در جامعه هست و شما باید بازخورد بگیرید، ببینید تعداد کتابهای چاپ شده چقدر بوده و یک کار علمی پژوهشی در این مورد انجام شود. به نظر من در طول این سالها داستان کوتاه در ایران خیلی خوش درخشیده و نویسندگان بسیار جدیای در این عرصه فعالیت میکنند. اگر نهضت ترجمه به کمک بیاید و داستانهای کوتاه این سالها را ترجمه کند و آنها در معرض خوانش خوانندگان دیگر کشورها قرار گیرد، آنجا میتوانیم یک ارزیابی دقیقتری داشته باشیم. درباره رمان باید کمی با احتیاط صحبت کرد. به نسبت سایر کشورها معتقدم ایران هنوز به جایگاه اصلی یا جایگاهی که باید داشته باشد نرسیده است، چون ایرانیان تجربه خیلی عمیقی در رماننویسی ندارند و در خیلی از حوزهها در واقع امکاناتش را ندارند.
یک وجه پررنگ ادبیات، رویکرد انتقادی بوده و هست
تسنیم: منظورتان چیست؟ چه امکانات نویسندگی را ما نداریم؟
یکی از مهمترین لوازم نوشتن، سفرهای آفاقی و انفسی است. ما سفر انفسی را راحت انجام میدهیم، یعنی کافی است روزانه کمی به حالات و احوال خود توجه کنیم و آن وقت قلم روی کاغذ ببریم که البته در این مورد نسبتاً خوب عمل کردهایم اما در مورد سفر آفاقی قطعاً مجالی نمییابیم. مثلاً یک نویسنده خارجی دائم السفر است و دائماً محیطهای مختلف را تجربه میکند و امکانات مختلفی اعم از دیدن فضاهای جدید و لوازم زندگی، ارتباطات فراوان بین فرهنگی و غیره در اختیار او قرار میگیرد. به هر حال شما هر چقدر بیشتر ببینید و بشنوید طبیعتاً ذهنتان پربارتر میگردد و بهتر میتوانید بنویسید و تجربیاتتان را در اختیار خوانندهتان قرار بدهید. اما ما از اینها بیبهرهایم و در انتقال تجربهی زیسته هم طبیعتاً محدود عمل میکنیم. در کشورهای دیگر موضوعات مختلف زیادی هست که نویسندگان آنها را در داستانها و رمانهایشان مطرح میکنند اما ما با توجه به فرهنگمان نمیتوانیم وارد خیلی از موضوعات بشویم. بحث و گفتوگو و نگاه انتقادی به مسائل پیرامون زندگی نیز ذهن نویسنده را ورز میدهد و امکان کشف لایههای عمیقتر را فراهم میسازد که باز ما این رویکرد را نداریم.
به هر صنف یا شغل یا مدیریتی اشاره کنید، حساسیت ایجاد میکند. اینها دست نویسنده را میبندد. الان خیلی از نویسندهها بیشتر در حوزه اجتماعی آن هم درگیریهای فردی و خانوادگی مینویسند یا موضوع و بستر تاریخی انتخاب میکنند تا به کسی برنخورد. دائم هم بازخوردها را میسنجند تا ببینند داستانشان مثلاً کسی را نیازرده!
از قدیم یک وجه پررنگ ادبیات، رویکرد انتقادی بوده و هست. ادبیات در هر زمانهای نوعی روایت به دست میدهد تا نشان دهد چه نگرش و باور و رفتاری در جامعه وجود دارد. مثلاً در رمان «دخترک سیاه در جستوجوی خدا » نوشته برنارد شاو، دختر بچهای راجع به خدا سؤال میکند و آنجا انواع و اقسام سؤالات مطرح میشود یا راجع به مدیران و مسئولان و مقامات سیاسی، رمان نوشته شده است. نمونههایش فراواناند. اما اینجا نمیشود از این قبیل داستانها نوشت. به هر صنف یا شغل یا مدیریتی اشاره کنید، حساسیت ایجاد میکند. اینها دست نویسنده را میبندد. الان خیلی از نویسندهها بیشتر در حوزه اجتماعی آن هم درگیریهای فردی و خانوادگی مینویسند یا موضوع و بستر تاریخی انتخاب میکنند تا به کسی برنخورد. دائم هم بازخوردها را میسنجند تا ببینند داستانشان مثلاً کسی را نیازرده! اینجا است که اهمیت کتابخوانی خود را نشان میدهد. اگر همهی اقشار جامعه کتابخوان باشند کمتر به اسمها و ظواهر حساسیت نشان میدهند. اگر این اتفاق بیفتد یعنی ما دنبال مچگیری نباشیم، به مرور شاهد آگاهی جمعی خواهیم بود، بهعبارت دیگر نویسندهها صرفاً روایت میکنند و خوانندهها میخوانند و اثر را ارزیابی میکنند. با این مدل در بلند مدت میتوان انتظار داشت به نقطههای خوبی برسیم یعنی مثلث نویسنده-اثر-خواننده از حالت ایستایی و سکون به حرکت درآمده و پویایی در اندیشه کمکم رخ مینماید.
باید سطح تحمل نویسندگان و خوانندگان بالا برود
تسنیم: یعنی چه؟
یعنی نویسنده نباید دیدگاهش را تحمیل کند، مثلاً من باورهایی دارم اما نباید به خواننده تحمیل کنم بلکه دیدگاهم را مطرح میکنم و خواننده هم با وجود تنوع کتابها و بلوغی که دارد، کتابهای خوب را خودش انتخاب میکند. این سالها با آثاری مواجه میشویم که به علت گوناگونی موضوع یا زاویه دیدی متفاوت از عرف جامعه در داخل چاپ نشدهاند اما به راحتی در فضای مجازی و در قالب فایلهای پی دی اف قابل دسترسی هستند. گاهی برچسب ممنوعه (از هر نظر) یا نایاب و کمیاب هم میخورند و بازارگرمی میکنند. بعضاً محتوای جالب یا فرم قابل توجهی هم ندارند اما چون دست رد بر سینهشان خورده، مجذوب و معروف میشوند. آدمیزاد اینطوری است دیگر. من معتقدم باید گفتمانی وجود داشته باشد و نویسنده و خواننده و افراد صاحبنظر راجع به کتابها صحبت کنند و کمکم یاد بگیریم چطور بنویسیم و از چه باید بنویسیم یا چطور بخوانیم و به کدام وجوهات اثر میشود توجه داشت. ناگفته نماند با پیشداوری مخالف هستم. باید اثر را خواند و کارشناسی صحبت کرد. باید سطح تحمل نویسندگان و خوانندگان بالا برود. در همه موارد همینطور است، مثلاً در یک موضوع اگر دونفر بگیرید، زن و شوهر باهم اختلاف نظر داشته باشند، باید با هم صحبت کنند و امکان نقد و نظر به یکدیگر بدهند در غیر اینصورت قطعاً به مرور دچار مشکل میشوند و یک جور جدایی روحی –روانی یا همان طلاق عاطفی صورت میگیرد یعنی میبینیم زن و شوهر زیر یک سقف زندگی میکنند اما حرفی برای گفتن ندارند. حالا در سطح جامعه، همه ما یک خانواده بزرگ هستیم و بهعنوان اعضای یک خانواده با دیدگاههای متفاوت باید سعی کنیم با هم در تعامل و گفتوگو باشیم. کوچک و بزرگ ندارد این رفتار را همه باید تمرین کنیم.
تسنیم: در مجموع شما معتقدید که باید گفتوگویی بین نویسنده و حاکمیت و بهطور اخص ارشاد باشد که به کتابها مجوز میدهند؟
بنگاههای ادبی در خارج از کشور کارشان همین است، حلقه اتصال بین نویسندگان و خوانندگان هستند. ولی در کشور ما این طور نیست. نویسنده مینویسد ناشر آن را چاپ میکند بعد کتاب هم خوانده نمیشود.
تسنیم: مؤسسههای فرهنگی موجود نمیتوانند جای بنگاههای ادبی را بگیرند؟
نه اینها ماهیت کارشان با بنگاههای ادبی متفاوت است. بنگاههای ادبی دنبال ترویج و تبلیغ آثار هستند و هم نویسنده و هم خواننده را مدنظر دارند. برای رسیدن به بالندگی در این حوزه ما باید دائماً ارائهگری کتاب داشته باشید. مثلاً تلویزیون کتاب تأسیس کنیم. یعنی تمام وقت یک کانال تلویزیون برای کتاب و نویسندهها باشد. شما به عنوان مخاطب وقتی هر روز این قدر از کتاب ببینید و بشنوید چقدر علاقهمند میشوید؟ الان خوشبختانه این پادکستها و فایلهای صوتی خیلی خوب توانسته به معرفی و ارائهی نویسندگان و آثارشان بپردازد. عدهای ممکن است نتوانند کتاب بخوانند یا در کتاب خواندن ضعیف باشند یا وقتش را نداشته باشند. میگوییم نویسندگی خیلی سخت است اما کتاب خواندن برای بسیاری سختتر. اینجا فناوری به کمک ما آمده. این یک اتفاق قشنگ است که من و شما در خانه یا ماشین یا موقعیتهایی که امکان خواندن نداریم به پادکست یا فایل صوتی داستان گوش میدهیم و در عین حال از کارمان هم غافل نمیشویم. بسیاری از خانمهای علاقه مند به حوزه کتاب، پادکست گوش میدهند و بسیاری از علاقهمندان به داستان، داستان صوتی گوش میدهند؛ خیلی کار خوبی است منتهی باید دائماً این کار مستمر اتفاق بیفتد تا ما ثمراتش را در بچههایمان ببینیم.
من در داستانهایم روایتگر خود و دیگران هستم
تسنیم: یک نویسنده باید راوی موضوعاتی باشد که اطرافش هست و دغدغه مردم در قصههایش باشد. شما چقدر راوی دغدغههای مردم در قصههایتان هستید؟
من به این نتیجه رسیدم که انسان موجود بسیار متناقضی است و جامعه هم همینطور پر از تناقضات است. بنابراین اگر این اصل را بپذیریم، من در داستانهایم روایتگر خود و دیگران هستم. روایتگر تنهایی، موفقیتها، سوء تفاهمها، رنجها و بیماریها و حتی مرگ. در رمان "آن دورها ابراهیم" من روایتگر ابراهیم و دختر عمهاش ثریا هستم که باوجود مشکلات جانبازی ابراهیم، تا پایان رمان با او میماند؛ با تمام فراز و فرودهایی که این آقا یعنی ابراهیم با آن مواجه است. یک روایت عاشقانه و شاید تا کمی بشود گفت عارفانه.
تسنیم: الان شما به عنوان نویسنده چه برآوردی از زمانه خودتان دارید؟ مهمترین دغدغه مردم ما کدام است؟
به نظرم عنصر مهمی که داستان را به معنای کلیاش میسازد، روابط هستند. این چگونگی روابط بسیار مهم است. اگر کمی دقیق بشویم میبینیم ما بهطور دائم دغدغهی رابطه داریم. یعنی مشکلات و موانعی در روابطمان داریم. این روابط را هم باید تعریف کنیم. مثلاً میگویم رابطه من با خدا چگونه باید باشد یا رابطه من با دیگری یا دیگران، یا من با سازمانها، یا رابطهی من با خرده فرهنگها یا رابطهی من با طبیعت، یا رابطهی من با اشیاء و غیره. تعریف و ترسیم این روابط در واقع داستانها را به وجود میآورند.
داستان جایی برای بیان دغدغههای جامعه
تسنیم: ارتباط با اشیاء چه مفهومی دارد؟
در دنیای امروز بسیاری از افراد درگیری با اشیاء دارند. یعنی طرف درگیری با تلفن همراهش دارد و 24 ساعته به آن فکر میکند و معضل زندگیاش شده، یا درگیر ارتباطش با ماشین یا خانه یا فلان نوع لباس یا بهمان مدل کفش یا جواهرات. همه عمرش را صرف این میکند تا آن را بخرد و یا در مقام قیاس زدن خودش با دیگری دارد. ما وقتی میخواهیم راجع به این موضوعات بنویسیم، بهتر است درباره این درگیریها و تعارضات فکر کنیم. من با دانشجوهای زیادی سر و کار دارم و میبینم بسیاری از آنها در حوزههای باوری مشکل دارند. من توانایی این را ندارم به آنها پاسخ بدهم ولی میتوانم در داستانهایم مطرحشان کنم. نسل جدید در این باره سؤالات زیادی دارد و به نظرم قالب داستان میتواند این دغدغهها را مطرح کند.
تسنیم: حالا نمیشود این سؤالات جای دیگری مثل دانشگاه یا مسجد یا رسانه مطرح بشود و به آن پاسخ بدهند؟
میشود ولی کافی نیست، مثلاً میشود سر کلاس یک دوره برایشان گذاشت ولی این کافی نیست. چون این سؤالات درباره اعتقادات و باورها است و دائم سراغ بشر میآیند. «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم» این یکی از مهمترین سؤالات بشر است که بالاخره تکلفیمان در این دنیا چیست و چه کار کنیم؟ این سؤالات و مشکلات اگر در مدیومهای فرهنگی و هنری مثلاً کتاب و تئاتر و سینما بیاید ماندگاری بیشتری دارد. شاید یکی از کارکردهای هنر، انعکاس دغدغههای بشر باشد.
تسنیم: آقای عبادی! بعضی از نویسندههای ما خودشان هم سردرگم هستند، پاسخی برای برخی سؤالات ندارند. طرح این سوالها چه فایدهای دارد؟
هیچ پاسخ محکم و کاملی وجود ندارد. نویسنده مطرح کننده است. اصلاً خیلی نوشتهها اساسش شک و تردید است. شما تردید میکنید و مینویسید. خواننده متوجه میشود که این موضوع تنها دغدغه خودش نیست. بقیه هم مبتلا به این تردید هستند. اگر فکر کنم فقط من شک میکنم و بقیه ایمان دارند دیگر ببینید چه مصیبتی به وجود میآید.
یعنی اگر ما نشان بدهیم فراوانی (بسامد) بعضی فکرها چقدر زیاد است، اهمیت آن مشخص میشود. همه آدمها یک وقتهایی دچار دغدغهها و تردیدهای عجیبی میشوند و برخلاف اینکه تظاهرات بیرونی آنها خیلی خوب است مثلاً استاد دانشگاه، پزشک یا وکیل یا... هستند و خیلی هم موفق و موجه، باز میبینید طرف با خودش درگیر است و کمکم متوجه میشود این مشکل تنها او هم نیست. آنجا است که وارد بحث میشویم و صاحبنظران راه حل میدهند. مثلاً روانشناسان برای مشکلات همه راه حل تجویز میکنند اما این به آن معنا است که خودشان دچار مشکل روحی نمیشوند؟ یا پزشکان مریض نمیشوند؟ قطعاً همه همین هستیم. نویسنده هم قطعاً پاسخ بسیاری سؤالات را نمیداند اما موظف است سؤالاتی را مطرح کند که در لایههایی از اجتماع، مغفول مانده یا جامعه نسبت به بعضی امور و رفتارها، بیاعتنایی پیشه کرده است.
فرهنگ مثل هوا است؛ سیال و در عین حال حیاتی
تسنیم: این حرف تا حدی میتواند درست باشد. ممکن است یک نویسنده از نظر فکری مثلاً اعتقاد به خدا دچار انحرافهایی باشد و اینها را در قالب داستانی بسط میدهد و مطرحش میکند جوان یا نوجوانی این را میخواند. این شک و تردید قبل از خواندن کتاب در ذهن این جوان نبوده و این کتاب شبهه را درست کرده است. همیشه هم دسترسی به این فضای گفتمانی برای پاسخگویی به این شبههها وجود ندارد. نویسنده به جای اینکه درست کند، ذهن آن فرد را خراب کرده است.
کلاً نگرشها و باورها برای بشر مهم است. در کشورهای دیگر هم چنین حساسیتهایی وجود دارد. مثلاً دوستی تعریف میکرد یک بار میخواسته به دیدن خواهر و خواهرزادههایش در یک کشوری برود، چند کتاب کودک تهیه میکند اما در فرودگاه آن کشور جلوی او را میگیرند و اجازه نمیدهند کتابها را با خود ببرد. علت را میپرسد؟ میگویند اینها متعلق به فرهنگ شما است، به فرهنگ ما نمیخورد، اجازه ندارید کتابها را ببرید. با این همه در دنیای امروز کار سختتر و غیرقابل پیشبینیتر از این حرفها است. اگر جلوی انتشار محصولی گرفته شود، جای دیگری یا به شکل دیگری خودنمایی میکند. فرهنگ مثل هوا است؛ سیال و در عین حال حیاتی. نمیتوان تجویز کرد نبین، نشنو، نخوان. الان بعضیها کتاب نمیخوانند ولی در محیطهای دوستانه میروند و در آنجا بدون هیچ محدودیت و رودربایستی حرفهایی میزنند یا میشنوند. خوب، چه باید کرد؟ پاسخ من این است: نباید از طرح سؤال ترسید. بهاصطلاح در کنار غذای مضر، قطعاً خوراکهای مفیدی هم هستند که میتوان به معرفی و ارائهی آنها پرداخت. بعلاوه صاحبان اندیشه و خرد همواره در تلاش هستند تا مسیرهای درست را رهنمون شوند. اگر به نخبگان بها داده شود، میتوانند بر بسیاری از مسیرها نور بتابانند و هدایتگر باشند.
تسنیم: از دغدغههایتان میگفتید که مردم امروز ما بیشتر دغدغههای رابطهای دارند، به نظرم شما در داستانهایتان بیشتر به سمت موضوعات اجتماعی رفتهاید و این مهمترین دغدغه شما است. درست است؟
من به موضوعات اجتماعی خیلی اهمیت میدهم؛ به خصوص موضوعات خانوادگی و نقش خانواده در اجتماع برایم مهم است. چون هر سعادتی در جامعه به خانواده برمیگردد و ما نباید نقش آن را دست کم بگیریم. همه خوشبختیها از خانواده میآید، خیلی باید به آن بها بدهیم. امروزه ما با بازتعریف مفاهیم مواجه هستیم. مفهوم خانواده هم دچار تزلزل شده است. در داستانهایم سعی کردم این موارد را بیاورم و به نقش گفتوگو پرداختهام.گفتوگو در بسیاری موارد میتواند تسهیلکننده و بهبوددهندهی روابط باشد و در این میان گفتوگو در خانواده از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. ریشهی بسیاری از موفقیتها و سربلندیها را میتوان در خانوادههایی جستوجو کرد که اهل تعامل و گفتوگو بودهاند. به آمار محصولات فرهنگی در این مورد توجه بفرمایید. سهم قابل توجهی از تولیدات به خانواده اختصاص یافته، در همهی کشورها، در همهی ابعاد.
تسنیم: بسیاری از آسیبهای اجتماعی ما هم از همینجا است. چطور باید حلش کرد؟
بله. باید در داستانها بیشتر به خانواده پرداخت. اصلاً یک جشنواره با موضوع خانواده بگذارند، داستاننویسها فقط درباره خانوادهها بنویسند. یا جشنوارهای فقط موضوع و محورش زن باشد و اسمش را یکی از زنان داستاننویس بگذارند مثل سیمین دانشور. تازه دبیر و داور و دستاندرکارانش هم همگی از بانوان فرهیخته و اهل کتاب و نویسنده باشند. در این سالها زنان بسیاری وارد عرصههای فرهنگی هنری و بهویژه داستاننویسی شدهاند که خوشبختانه توانستهاند دغدغههایشان را مطرح کنند.
سعادتی است برای ادبیات و فرهنگ و هنر و داستان نویسی کشورمان که زنانش نویسنده و کارگردان و بازیگر و استاد دانشگاه هستند.
تسنیم: زن ستون یک خانواده است و همه را دور هم جمع میکند.
شک نداشته باشید. ولی باید این تفکر پررنگ و تکرارشونده باشد. چون این مهم خیلی تکرار و گفته یا به صورت تأثیرگذاری ارائه نمیشود، متأسفانه مسائل دیگری جایگزین آن میشود. برای این کمترین، بسیار جای خوشوقتی است میبینم خانمها با چه تلاش خستگیناپذیری در عرصههای اجتماعی فعال هستند. سعادتی است برای ادبیات و فرهنگ و هنر و داستاننویسی کشورمان که زنانش نویسنده و کارگردان و بازیگر و استاد دانشگاه هستند.
تسنیم: به نظرتان چرا تعداد خانمهای نویسنده زیاد شده است؟
اولاً به خاطر این حرکت و جریان، تبریک به شما و سایر بانوان گرامی سرزمینم. ثانیاً چون خانمها تواناییهای خودشان را بهتر از همیشه شناختهاند، بیش از گذشته وارد اجتماع میشوند تا ثابت کنند هستند و اهمیت دارند. شاید مهمتر از آن احساس نیازی است که آنها را وا میدارد فعالیت کنند. واقعاً سعادتی است که بانوان دارند اهمیت و حضور خودشان را در جامعه اعلام میکنند. قابلیتهایشان در ردههای مدیریتی، کسب و کار، امور فرهنگی و هنری. دست مریزاد به همگی. جالب است الان ما ناشران خانم داریم و اگر با ناشران خانم صحبت کنید متوجه دیدگاههای متفاوتشان در هر مقولهای میشوید. به نظرم بد نیست در قالب یک کار تحقیقاتی به ویژگیهای چاپ و نشر کتابها از دیدگاه ناشران زن و مرد پرداخته شود. لااقل در گام نخست میشود با چند تن از ناشران زن صحبت کرد و دیدگاههای آنان را در قالب یک ویژهنامه منتشر کرد.
هنوز در کشور ما شغلی به نام نویسندگی که از قِبَل آن بتوان کسب درآمد کرد (جز در موارد انگشت شمار) تعریف نشده است. ای کاش برای این امر مهم هم فکری جدی گرفته شود.
تسنیم: درباره افزایش تعداد نویسنگان خانم عدهای معتقدند نویسندگی به علت درآمد کمش نمیتواند شغل آقایان باشد برای همین خانمها چون به عنوان شغل به آن نگاه نمیکنند و حالا دغدغه درآمد و ... ندارند وارد عرصه نویسندگی شدهاند. نظر شما چیست؟
این نکته هم میتواند درست باشد، ولی به نظرم دلیل اصلیاش این است که خانمها الان عرصه را باز میبینند و میتوانند دیده شوند. فرهنگ و هنر فرصتی برای خانمها است که حرفهایشان را بزنند و تواناییهایشان را نشان بدهند. ضمناً هنوز در کشور ما شغلی به نام نویسندگی که از قِبَل آن بتوان کسب درآمد نمود (جز در موارد انگشت شمار) تعریف نشده. ای کاش برای این امر مهم هم فکری جدی گرفته شود.
تسنیم: پس به نظر شما حضور رو به تزاید زنان نشان دهنده رشد است و باید از آن حمایت کرد؟
100 در صد. الان هم شاید خیلی دیر شده ولی باید خانمهای نویسنده را حمایت کرد، اصلاً احترام و توجه به زنان جامعه باید بیش از پیش شود. احترامی واقعی و 365 روزه. به خانمها و به دختران جامعه احترام واقعی بگذاریم بعد ببینیم این جامعه چه تغییراتی میکند. تمام معلمهای دوران ابتدایی من تا کلاس پنجم همه خانم بودند. احساس میکنم اگر غیر از این بود حتماً در تربیت من تفاوت اساسی وجود داشت. این خانمها بودند که هم درس به ما یاد دادند و هم بذر مهر و محبت در دل ما نهادند. مادر خود من زاویه دید بسیار دقیق و نکته سنجانهای دارد. این جزئیپردازی که گاهی در داستانها اتفاق میافتد بخشیاش مرهون این قدرت نگاه است. گاهی اتفاقات روزمره و عادی را چنان جذاب و شنیدنی تعریف میکند که آدم از خودش خجالت میکشد بگوید نویسنده است. خانمها واقعاً زاویه دید ممتاز و متمایزی دارند.
و سخن پایانی
سعادت و بهروزی برای همهی مردم سرزمینم و موفقیت روز افزون برای همهی نویسندگان کشورم. با تشکر از شما
مصاحبه و تنظیم: مهناز سعیدحسینی
انتهای پیام/