نگاهی به فیلم "هایپاور"| ماجرای تکراری هدف درست و مسیر غلط
چرا باید ساخت اثری که در فیلمنامه، مشکلات فراوان و عدیدهای دارد را آغاز کرد و بدون داشتن پلن سینمایی دقیق و درست، در فکر و توهم امکان رقابت این فیلم با آثار مهم دفاع مقدس سینمای ایران بود؟
خبرگزاری تسنیم-پارسا آتش پر
شکی در این نیست که ساخت فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس علاوه بر اینکه میتواند به افزایش روحیه وطنپرستی و ملیگرایی کمک کند، پاسداشت مقام و جایگاه مردان و زنانی است که چه به عنوان نیروهای داوطلب و چه به عنوان نیروهای نظامی در جنگ و جبهه حضور داشتند و از جان و مال خود برای حراست از کیان کشور گذشتند.
یکی از مهمترین این رویکردها توجه به فیلمهای شخصیتمحور و پرتره، چه در قالب مستند و چه در قالب فیلم بلند و کوتاه است. شخصیتهایی که با توجه به جایگاه اجتماعی و نظامی که در میان مردم و نظام داشتند، بیشتر مورد توجه بودهاند از این رو تصمیمات و شیوه زندگی آنها تأثیر بسزاتری در پیشبرد جنگ و هدایت نیروهای زیرمجموعه داشت. البته که غافل ماندن از رویکرد توجه به افرادی که گمنام و بهصورت داوطلبانه در جنگ شرکت داشتند و در موقعیتهای حساس واکنشهای مهم و تأثیرگذاری از خود نشان دادند نیز به نوعی کمکاری و بیتوجهی به چنین افرادی است و باید بدان توجه ویژه شود.
در سالهای اخیر فیلمها و سریالهای بسیاری در مورد شخصیتهای مهم نظامی ایران در دوره جنگ تحمیلی ساخته شده است که میتوان به فیلمهای به کبودی یاس (به کارگردانی جواد اردکانی و با محوریت زندگی شهید برونسی)، زیباتر از زندگی (به کارگردانی انسیه شاهحسینی و با محوریت زندگی شهید علمالهدی)، ایستاده در غبار (به کارگردانی محمدحسین مهدویان و با محوریت زندگی شهید متوسلیان)، چ (به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و با محوریت زندگی شهید چمران)، سیمرغ (به کارگردانی حسین قاسمی و با محوریت زندگی شهیدان کشوری و شیرودی)، شوق پرواز (به کارگردانی یدالله صمدی و با محوریت زندگی شهید بابایی)، خلبان (به کارگردانی جمال شورچه و با محوریت زندگی شهید دوران) و ... اشاره کرد. در خصوص زندگی شهید ستاری نیز در سال 1399 فیلمی به نام منصور (به نویسندگی و کارگردانی سیاوش سرمدی) ساخته شد. فیلمی که در آن ستاری را پرچمدار تفکری ملی و پالوده از سیاستزدگی و موضعگیریهای شتابزده نشان میداد و تلاش میکرد ضمن پرداختن به بخشی از زندگی او، روحیات قابلتوجه و شخصیت بهدور از تعصب او را به تصویر بکشد و بدین شکل ضمن نمایش اندیشههای میهنپرستانه او، الگویی ستودنی را به بیننده نشان دهد. هرچند که فیلم بهواسطه خامدستی فیلمساز فیلم اولی خود دچار نقصانهایی در اجرا بود اما توانسته بود تا میزان زیادی به بازنمایی اندیشههای شهید ستاری و شناخت بهتر این شخصیت مهم تاریخ نظامی ایران کند.
اما درست با گذشت کمتر از دو سال از نمایش این فیلم، فیلم هایپاوربا رویکردی مشابه در جشنواره چهلویکم فیلم فجر رونمایی شد. فیلمی که قصد داشت علاوه بر اینکه به بخشی از زندگی شهید ستاری بپردازد، به نمایش پدافند هوایی عملیات والفجر 8 نیز بپردازد و بدین شکل ضمن تشریح عملیاتهای مرتبط، عملکرد پدافند را به نمایش بگذارد. اما فیلم در انجام هیچکدام از اهدافی که داشته موفق نبوده و علاوه بر اینکه به دلیل ضعف فیلمنامه و نداشتن خط ربط درست در اجرا به آشفتگی رسیده، به دلیل بازیهای بد بازیگران و نیز دیالوگنویسی کودکانه و غلط، در سکانسهایی به کمدی ناخواسته تبدیل شده است.
فیلمی که با وجود زحمات و هزینه گزافی که برای ساخت آن شده حتی نتوانسته در حد سریالهای تلویزیونی که بر مبنای زندگی شهیدان ساخته شده است (که در بالا بدان اشاره شد) بدل شود و به دلیل ضعف در شخصیتپردازی، دیالوگنویسی، کارگردانی، بازیگری و ساختار فیلمنامه به یکی از بدترین آثار این جشنواره بدل شود.
حال با توجه به اشارهای که به فیلم منصور شد، این سؤال به ذهن مخاطبان متبادر میشود که با وجود پرداختن به فیلمی با مشخصات فیلم مذکور که در طرح و اجرا موفق بوده و توانسته است نظر منتقدان و مخاطبان را تا اندازهای به خود جلب کند، چه لزومی به ساخت فیلمی ضعیف با موضوعی مشابه در فاصله کمتر از دو سال وجود داشت؟ از سویی دیگر و با فرض صلاحدید ساخت هایپاور، چرا باید ساخت اثری که در فیلمنامه، مشکلات فراوان و عدیدهای دارد را آغاز کرد و بدون داشتن پلن سینمایی دقیق و درست، در فکر و توهم امکان رقابت این فیلم با آثار مهم دفاع مقدس سینمای ایران بود؟
انتهای پیام/