شعر در مبعث پیامبر اکرم (ص)| اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای

شعر در مبعث پیامبر اکرم (ص)| اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای

اشعاری از شاعران آیینی کشور به مناسبت مبعث پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم منتشر می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 27 رجب مصادف با مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و یکی از بزرگ‌ترین اعیاد مسلمانان جهان است.

بعثت پیامبر اکرم(ص) بنابر قول مشهور در 40 سالگی ایشان رخ داده است.

طبق گفته مورخان، بعثت 40 سال پس از عام الفیل و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز بر ایران روی داده است. برخی از منابع 17 یا 18 رمضان، یا یکی از روزهای ربیع الاول را روز بعثت دانسته‌اند، اما قول مشهور در میان شیعیان 27 رجب است. پیامبر در غار حرا به نبوت رسید.

پیامبر وقتی که در غار حرا به تفکر و عبادت مشغول بود، با نزول نخستین آیات سوره علق، بعثتش آغاز شد و با نخستین آیات سوره مدثر ادامه یافت.

به مناسبت فرارسیدن عید مبعث، ابیاتی از شاعران آیینی کشورمان منتشر می‌شود.

محسن ناصحی

آمد اگرچه نور او از ابتدا بوده است
این ابتدا یعنی خدا بوده است تا بوده است

این ابتدا یعنی خدا در لحظه خلقت
محو تماشای جمال مصطفی بوده است

این ابتدا یعنی محمد در شب ایجاد
تنها نبود از ابتدا با مرتضی بوده است

این ابتدا تفسیر لولاک است ای مردم
جایی که خلقت علتش خیرالنسا بوده است

این ابتدا مشکات در مشکات در مشکات
نور است و یعنی نور زهرا مجتبی بوده است

این ابتدا نور حسین است و یقین دارم
آغاز خلقت در زمین کربلا بوده است

این ابتدا این ابتدا این ابتدا یعنی
عالم همه در سایه آل کسا بوده است

این ابتدا یعنی که ما هم بوده‌ایم آن روز
صبح الست آری جواب ما بلی بوده است

این ابتدا از ‌صبح بعثت در ازل جاری است
وقتی خدا فکر شب غار حرا بوده است

مبدأ شده غار حرا ، مقصد غدیر خم
این ابتدا از ابتدا بی‌انتها بوده است

با وحدهُ وحده ، خدا ما را یکی می‌خواست
این دین و این مذهب کجا از هم جدا بوده است

در پرده می‌گویم مسلمان ! این تو این تاریخ
سرّ وجود لا فقط نون لنا بوده است

مرضیه عاطفی

خبر دهید به عالم شد انتخاب محمد(ص)
نوشته با خطِ بعثت؛ رسولِ ناب محمد(ص)

شدی محافظِ قرآن، دلیلِ آیه «إقرأ»
تویی حدیث مفصّل از این کتاب، محمد(ص)

اصولِ بندگی‌ات بی حساب بود و خدا هم
سلام بر تو رسانده چه بی حساب محمد(ص)

هوای غار حرا شد چه عاشقانه معطر
تویی گلِ صلوات و تویی گلاب محمد(ص)

قسم به مُهر نبوت که بینِ کتف تو خورده
فقط تو حضرتِ احمد شدی خطاب محمد(ص)

کنار کعبه توحیدی ات سرانِ قریش
شدند لال‌تر از لال و بی جواب محمد(ص)

زمان زمانه ظلمت! ندا رسید از عرش
تو نور حقّی و بر این جهان بتاب! محمد(ص)

نماز و روزه و در هرآنچه خیری هست
تویی شریک، تویی اصل این ثواب محمد(ص)

مرورِ واقعه لیلة المبیت آمد
شده ست حافظ جان تو بوتراب محمد(ص)

دلیل بعثت تو شد علی(ع) ولی الله
که در غدیر به دستت شد انتخاب؛ محمد(ص)!

قاسم صرافان

اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای
مهتاب رو! بگو که از آن سو، چه دیده‌ای؟

افسانه بود قبل تو، رویای عاشقان
تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای

«تبت یدا»... ابی‌لهبان شعله می‌کشند
تا «لا» به لب، به خرمن بت‌ها رسیده‌ای

رویت سپیده‌ایی‌ ست، که شب‌های مکه را...
خالت پرنده‌ای‌ ست، رها در سپیده‌ای

اول خدا، دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی، ستاره و ماه آفریده‌ای

باران گیسوان تو، بر شانه‌ات که ریخت
هر حلقه، یک غزل شد و هر چین، قصیده‌ای

راهب نگاه کرد ... وَ آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده‌ای

مستند آیه‌ها، عرق عقلِ اوّلند
یا از درخت معرفت، انگور چیده‌ای

آه ای نگار من! که به مکتب نرفته‌ای
ای جوهر یقین! که مُرکّب ندیده‌ای

بالاتر از بلندی روح‌الامین، امین!
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده‌ای

حق با تو، با صدای علی حرف می‌زند
سبحان ربِّنا! چه صدایی شنیده‌ای؟

دستت به دست ساقی و جایی ندیده‌ام
توحید را، چنین که تو در خُم چشیده‌ای

بر شانه‌ی تو رفت و کجا می‌توان کِشد
عالم، چنین که بار امانت کشیده‌ای؟

دریای رحمتی و از امواج غصه‌ها،
سهم تمام اهل زمین را خریده‌ای

حتی کنار این غزلت هم نشسته‌ای
خط، روی واژه‌های خطایم کشیده‌ای

گاهی هزار بیتِ نگفته، نهفته است
محبوب من! در اشک به دفتر چکیده‌ای

گفتند از جمال تو، اما خودت بگو
از ‌آن محمدی که در آیینه دیده‌ای

عبدالحسین میرزایی

بر گوش می‌رسد ز حرا بانگ یا علی
باشد شب زیارت شیر خدا علی

پر می‌کشد دلم شب مبعث سوی نجف
در حیرتم نبی شده مبعوث یا علی

یک نور بوده‌اند از اول دو تا شدند
این مصطفی محمد و این مرتضی علی

پس می‌روی اگر به نجف زیر لب بگو
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی

مهدی رحیمی زمستان

صدا چندین و چندین بار می‌پیچید می‌پیچید
در آن ابعاد کم، بسیار می‌پیچید می‌پیچید

که إِقْرَاء یامحمد یا محمد یا محمد...هان
صدا در لا به لای غار می‌پیچید می‌پیچید

بخوان با نام رب خویش :من خواندن نمی‌دانم
صدا در گوش با اصرار می‌پیچید می‌پیچید

به پایش نوح می‌افتاد ابراهیم می‌افتاد
به دورش حیدر کرار می‌پیچید می‌پیچید

محمد آمد از غار حرا اما هنوز آن صوت؛
میان کوه با تکرار می‌پیچید می‌پیچید

همان طوری که می‌آمد عبا مثل گیاهی سبز
به پای مرد پیچک وار می‌پیچید می‌پیچید

و تا گردد فدایی رسول الله، چون عالم؛
به دور فرق او دستار می‌پیچید می‌پیچید

و اللهم با تاکید بر آل محمد هم
در آن شب در دل اذکار می‌پیچید می‌پیچید

محمد آمد و حیدر بغل واکرده و تا صبح
دمادم یار دور یار می‌پیچید می‌پیچید

و چون که شد علی نقطه برای باء بسم الله؛
نبی دورش چنان پرگار می‌پیچید می‌پیچید

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران