نابغه فلسفه و عرفانی اسلامی‌را بیشتر بشناسیم


امروز سوم فروردین سالروز درگذشت استاد سید جلال الدین میری آشتیانی (۱۳۰۴ - ۱۳۸۴ ) است؛ مردی که از نوابغ دوران معاصر در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی‌بود و بسیاری از پچیدگی‌ها و مشکلات فهم مسائل دشوار این حوزه را به مدد دانش گسترده خود، حل کرد.

به‌گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سید جلال الدین آشتیانی در خانواده‌ای روحانی و اهل دانش زاده شد. در شهر دانشمندپرور آشتیان. در همان اوان جوانی، زمانی که تحصیلات مقدماتی را طی کرده بود، به او پیشنهاد شد در شهرش بماند و رئیس اداره مالیات آشتیان شود، این موقعیت که در همان ابتدای کار و در جوانی، کار خود را با ریاست آغاز کنی، شاید برای خیلی‌ها فریبنده باشد اما عشق سید جلال جوان، جای دیگری بود و به همین دلیل اثاث بست و راهی قم شد تا دروس حوزی را بخواند.چندسالی در قم و نجف درس طلبگی و بحث و آموختن از بزرگان فقه و عرفان و فلسفه، به همراه هوش و ذهن قوی او که وجودش را آماده درک و هضم فلسفه اسلامی‌کرده بود، باعث شد به زودی این جوان آشتیانی به یکی از مهمترین مدرسان فلسفه در روزگار ما تبدیل شود و به مرتبه‌ای برسد که بزرگانی چون‌هانری کربن به صورتی ویژه به او امید بندند و از درک و هوش او تمجید کنند.

بهره مندی از بزرگان در قم و نجف

سید جلال در قم و نجف، این شانس را داشت که در محضر بزرگان حاضر شود.  آیت‌الله سید حسین بروجردى، علامه سید محمدحسین  طباطبایى، آیت الله سید محمدتقی خوانساری، آیت الله  سید محسن حکیم، آیت الله عبدالهادى شیرازى، آیت‌الله سید‌‎ حسن بجنوردى و میرزا احمد آشتیانى از جمله مشهورترین استادان این دانشمند دانشجو بودند اما او هرجایی که عطر دانش  به مشامش می‌رسید، مشتاقانه خود را به آنجا می‌رساند به گونه‌ای که وقتی شنید در قزوین، روحانی وارسته‌ای به نام آیت‌الله سید ‌‎ابوالحسن رفیعى قزوینى، اسفار ملاصدرا درس می‌دهد، به این شهر شتافت و در حلقه درس مرحوم رفیعی حاضر شد و او نیز استعداد و دانش شگرف این طلبه جوان را به خوبی درک کرد و همه آموخته‌هایش را از اسفار در اختیار او قرار داد.

روشن نگه داشتن چراغ فلسفه سنتی

استادش علامه طباطبایی به او توصیه کرده بود که چراغ فلسفه سنتى را روشن نگه دارد. او به شیوه خود به این توصیه عمل کرد یعنی به جای اینکه تمام وقت به حوزه علمیه برود و تدریس کند، تصمیم گرفت این چراغ را در محیط علمی‌مدرن دانشگاه روشن کند و پرفروغ نگه دارد. ابتدا قصد داشت وارد دانشگاه تهران شود اما با حضورش از طرف برخی استادان آن زمان، با مخالفت و کارشکنی رو به رو شد. به همین دلیل در  سال 1338 به مشهد رفت و رساله‌ای با عنوان «هستی از نظر فلسفه و عرفان» را ارائه کرد که باعث شد به عنوان عضو هیأت علمی‌دانشکده الهیات و معارف اسلامی‌دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شود. حضور او به عنوان یک روحانی فلسفه دان، معنا و اهمیت ویژه‌ای داشت چرا که محیط علمی‌و مذهبی مشهد از دیرباز ضد فلسفه بود ، خود آشتیانی با اشاره به مخالفت‌هایی که با آیت الله میلانی به سبب شاگردی در محضر آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی فیلسوف، می‌شد؛ از مخالفت حوزه‌های علمیه مشهد با فلسفه، دل پری داشت اما این باعث نمی‌شد که دست از تلاش برای روشن کردن ذهن جوانان بردارد  و به همین دلیل بود که در مشهد، در حوزه علمیه هم به تدریس فلسفه پرداخت تا  راه را برای طلاب و دانشجویان جوان باز کند.

آثار ماندگار استاد

از جمله کتاب‌های تألیفی استاد می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد:  تفسیر سوره توحید، شرح بر زادالمسافر ملاصدرا،  شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا، شرح فصوص الحکم فارابى و هستى از نظر عرفان و فلسفه.

از جمله تصحیحات، تعلیقات و مقدماتی که او بر آثار عرفانى و فلسفى نوشته است، می‌توان از این کتاب‌ها نام برد: منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران (4 جلد)، مصباح الهدایه امام خمینى، المبداء والمعاد صدرالدین شیرازى، مجموعه رسائل حکیم سبزوارى، المسائل القدسیه صدرالدین شیرازى، رسائل فلسفى صدرالدین شیرازى، اصل الاصول ملانعیما گیلانى، اصول المعارف ملامحسن فیض کاشانى،  انوار جلیه ملاعبدالله زنوزى، تحفه در مباحث علم  ملانظرعلى گیلانى،  تمهید القواعد ابن ترکه،  رسالة المشاعر صدرالمتالهین با شرح ملامحمد لاهیجى، رسالة النصوص صدرالدین قونوى با تعلیقات میرزا‌هاشم اشکورى، رساله نوریه در عالم مثال حکیم بهائى لاهیجى،  رسائل التوحید و النبوة والولایه محقق قیصرى،  شرح فصوص الحکم, مویدالدین جندى (با همکارى دکتر ابراهیمى دینانى)، شرح دعاء المعرفة ملامحمدعلى فاضل خراسانى، شکوه شمس (سیرى در آثار و افکار مولانا) آن مارى شیمل و....

نظرآشتیانی درباره امام خمینی(ره)

مرحوم استاد آشتیانی، از دوستداران و ارادتمندان امام خمینی (ره) بود. او که خود در دوره‌ای همدرس شهید سید مصطفی خمینی بود، درباره نخستین دیدارش با امام نوشته است: «این بنده حقیر قدری بعد از شهریور 1320 خورشیدی که برای تحصیل به قم مشرف شدم در مدرسه فیضیه حضرت امام سقی اللّه تربته را در مدرس زیر کتابخانه در حالی که مشغول تدریس بودند زیارت کردم و تمام مطالبی را که آن روز در یک ساعت تقریبا افاضت فرموند به حافظه سپردم، یعنی عباراتی را که با کمال طلاقت زبان و عذوبت بیان تقریر می‏فرمودند، از جاذبه‏ای حیرت‏آور برخوردار بود که در بیان و تقریر و تحریر و عبارات نگنجد. آن روزگار آقا جوان و فوق‏العاده با نشاط بود و سعی داشت معضلات تفهیم شود و الحق در صاحب ذوق یک نوع اهتزاز روحانی و طرب قدسی و ملکوتی در مستمع ایجاد می‏نمود.لسان موعظه امام دومی‌نداشت، یا ما ندیدیم.»

آشتیانی که خود طعم تلخ مخالفت علمای قشری با فلسفه را بعدها در مشهد، چشید، چنین تجربه‌ای را قبلاً در امام(ره) دیده بود. خود در این باره نوشته است:« متجاوز از بیست سال شرح منظومه و اسفار تدریس کردند و یگانه مشعل فروزان علم توحید و معرفت ربوبی و استاد وحید در علم عرفان یعنی معرفت اسماء الله و نفیس‏ترین دانش بشری موروث از اولیا:علم توحید و ولایت و نبوت و شئون آن محسوب می‏شدند و مدتی برای برخی از ارباب معرفت شرح قیصری بر فصوص را تدریس کردند، ولی محیط لیاقت آموزش اشرف علوم و فنون را نداشت.

روزی از آن جناب سئوال کردم در فرق بین عطایای ذاتی و اسمائی آنچه را که شارح قیصری نوشته است به نظر حضرتعالی درست است؟فرمودند:نه و به نحو اختصار فرق بین این دو قسم از عطایا را بیان فرمودند.عرض کردم حیف نیست که منع فیض می‏فرمایید، اگر همین نصوص قونوی را که با تعلیقات مرحوم آقا میرزا‌هاشم چاپ شده است برای افراد مستعد تدریس بفرمایید مشکلی پیش می‏آمد؟فرمودند:مساوی است با انتحار، عیب دیگری وجود ندارد. »

او بعدها در زمانی که نام بردن از امام، به معنای پذیرش خطر برخوردهای حکومت بود، بارها در کلاس‌ها و نوشته‌هایش از امام با تجلیل و عظمت نام برده است، به گونه‌ای که خودش می‌گوید:«در اغلب آثار خود از مرحوم امام رضوان اللّه علیه مطلب نقل کرده‏ام با ذکر عناوین مذکور، در دورانی که ذکر نام او غدغن و رساله عملیه او به قول برخی از دانشجویان قاچاق بود، کسی از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمی‏کرد چرا با این عناوین از آن بزرگ یاد می‏نمایی و ما نیز با شناسایی کامل و معرفت تام به او ارادت داشتیم و جاذبه علمی‌و جامعیت او تأثیری عمیق داشت.چنانکه مرحوم آیت اللّه العظمی‌بروجردی اعلی الله قدره روزی به نگارنده فرمودند، آقای حاج آقا روح الله چشم و چراغ حوزه‏اند.»

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط