ادبیات کودک و نوجوان ایران در انتظار «قیصر»ها و «فردی»ها/ ۵ راهکار برای خروج ادبیات بومی از رکود
شاید ادبیات کودک و نوجوان در این سالها بیش از هر زمان دیگری به قیصر امینپورها و امیرحسین فردیهای دیگری نیاز دارد تا برای این حوزه پدری کنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب کودک و نوجوان که همواره در دهههای متمادی بهعنوان سکوی پرش ایران در بازارهای جهانی و امید نشر ایران مطرح بوده، از دهه 90 به این سو، رفتهرفته از دوران طلایی خود فاصله گرفته و با ظهور مشکلات اقتصادی که بر نشر ایران چنبره زده، بهدنبال راههای میانبر برای خروج از این وضعیت بوده است.
در شرایطی که ناشر باید به فکر بازگشت سرمایهاش باشد، خود به بازارگردان اصلی تبدیل میشود. اگر در گذشته این نویسنده و پدیدآورندگان بودند که فکر و جهت بازار را تعیین میکردند، در سالهای اخیر بر کسی پوشیده نیست که این ناشران هستند که تعیین میکنند ذائقه بازار و مخاطب به کدام سمت حرکت کند. در چنین شرایطی، دغدغههای اقتصادی بر دغدغههای فرهنگی سایه میاندازد. در مجموع میتوان گفت اگر پیش از انقلاب، ادبیات کودک و نوجوان با غلبه افکار سیاسی مواجه بود و هرکسی میخواست حرفی خلاف رژیم بزند یا بهعنوان یک چهره روشنفکر مطرح شود، باید اشارهای نمادین به مسائل سیاسی در کتابهای کودک میکرد، در سالهای اخیر غلبه دغدغههای اقتصادی را بر دغدغههای فرهنگی شاهد هستیم؛ گویی مهمترین دغدغه این است؛ چه کتابی چاپ کنیم که فروشش خوب باشد؟! عواقب این تغییر نگاه را میتوان در وجوه مختلفی مورد بررسی قرار داد. افزایش کتابهای ترجمه و تمایل ناشر بهسمت تولید این دست از آثار، را میتوان از جمله تبعات این تغییر نگاه دانست، اما آیا تمام بار مسئولیت افزایش ترجمهها بهعهده ناشر است؟ دیگر فعالان بازار چهنقشی در این زمینه دارند؟
درست آن است که این تغییر نگاه را باید کنار سکوت و سکون دستگاهها و مراکزی بررسی کرد که مسئولیت اصلی آنها، تولید محتوای بومی برای مخاطب کودک و نوجوان تعریف شده است، مراکزی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان، حوزه هنری کودک و نوجوان و... حداقل در یک دهه گذشته با سکوت و چشم بستن نسبت به پدیدههای نوظهور در بازار نشر کودک و نوجوان حرکت کردهاند؛ گویا در خلسهای به فعالیت خود ادامه دادهاند. هرچند در این سالها از این مراکز نیز آثار در خور توجهی منتشر شده است، اما باید اذعان کرد که این تلاشها، بارقههای فردی بوده که بر اساس دغدغه نویسنده شکل گرفته است نه برنامهریزی منسجم یک دستگاه متولی.
کاهش فصلی کتابهای ترجمه
حرکت موازی این دو عامل، منجر به افزایش تولید کتابهای ترجمه در بازار نشر کودک و نوجوان است؛ موضوعی که در بازدید اخیر رهبر معظم انقلاب از نمایشگاه نیز به آن اشاره و تأکید شد. آمارهای نشر در چند سال گذشته حکایت از آن دارد که در برههای فاصله میان کتابهای ترجمه و تألیف، کمتر شده است، اما در نگاهی کلی بهنظر میرسد که بازار همچنان نیمنگاهی به کتابهای ترجمه دارد، بهعنوان نمونه، طبق آمار منتشرشده از سوی خانه کتاب و ادبیات ایران؛ در اسفندماه 1400 تعداد یکهزار و 876 اثر منتشر شده که از این تعداد، یکهزار و 221 تألیف و 655 اثر در بخش ترجمه منتشر شدهاند، اما این میزان در سال بعدش یعنی در سال 1401، از دوهزار و 382 اثر منتشرشده در بخش کتاب کودک و نوجوان، به یکهزار و 326 اثر در بخش تألیف و یکهزار و 56 اثر در بخش ترجمه تغییر کرده است، همچنین در مهرماه سال 1400، از یکهزار و 236 اثر منتشرشده، 759 اثر در بخش تألیف و 504 اثر در بخش ترجمه بوده است. این میزان در سال بعد، یعنی در مهرماه سال 1401، به 708 اثر در بخش تألیف و 448 اثر در بخش ترجمه تغییر کرده است، البته در برخی از ماهها نیز ما با افزایش میان چاپ کتابهای تألیف و ترجمه مواجه بودهایم، بهعنوان نمونه، در بهمن ماه سال 1400، از مجموع دوهزار و پنج اثر که در بخش کتاب کودک و نوجوان منتشر شده، یکهزار و 359 اثر به تألیف و 646 اثر به ترجمه اختصاص داشت، این فاصله در بهمن ماه سال بعد، یعنی 1401، نیز قابل مشاهده است؛ بهطوری که از مجموع یکهزار و 655 اثر منتشرشده، یکهزار و 93 اثر به تألیف و مابقی به ترجمه اختصاص دارد، اما، آیا این فاصله، معنادار و در جهت تقویت ادبیات بومی صورت گرفته است یا بهصورت تصادفی رخ داده؟
کتابهای ترجمه، راه فرار ناشران از مشکلات اقتصادی نشر
کارشناسان فارغ از همه این آمارها، معتقدند که بازار ترجمه در ایران، بازاری بیضابطه است. علیرضا سبحانینسب، مدیر نشر جمال، در گفتوگویی با تسنیم، از تعبیر «ترجمههای چمدانی» برای توصیف وضعیت بازار کتاب کودک استفاده میکند و با تأکید بر اینکه از مشکلات نشر کودک و نوجوان در سالهای گذشته ورود ترجمههای ناهمگون با فرهنگ بومی بوده است، میگوید: اگر این آثار در چرخه توزیع هم وارد نشود، از طریق سایتهای اینترنتی به فروش میرسند. نکته دیگر، آسیب دیدن کتابهای بومی است که در آن هم مؤلف و هم ناشر آسیب میبیند و در نهایت چرخه تولید نیز از این آسیب مستثنی نخواهد بود. گاهی از واژه «زرد» سوءاستفاده میشود، نمیشود در توصیف برخی از این کتابها با استفاده از کلمه «زرد» حق مطلب را ادا کرد، کتابهایی داریم که بسیار سودآور است، حال آنکه فرهنگ، ادب، اخلاق و سلامتی جامعه ما را یک گام به جلو پیش نخواهد برد؛ حتی در برخی مواقع در تضاد با ارزشهای ماست و اخلاق و دین را از کودک و نوجوان میگیرد و اخلاق جامعه را بهسمت فساد پیش میبرد.
او چرایی افزایش ترجمهها را از دو بُعد اقتصادی و فرهنگی مهم ارزیابی و اضافه کرد: اینها آثاری هستند که در زمان حاضر بهصورت مرتب چاپ میشوند و برخی از آنها با تیراژ بالا نیز به فروش میرسند و بازچاپ میشوند، گاه نیز با ذائقه مخاطب نوجوان امروز هماهنگ است؛ مثلاً از زبان طنز استفاده کرده است، خروجی آن چه میشود؟ نوجوان به این نکته آگاهی ندارد که این کتاب جهانبینی او را تغییر میدهد. با سوداگری یک ناشر که بهدنبال پول درآوردن است، برای قشر جدی جامعه که سراغ این اثر رفتهاند، دیگر ارزشها تغییر خواهد کرد و رنگ میبازد، این آثار اخلاق را پای یک سری از آزادیها که با تمسخر دیگران صورت میگیرد، ذبح میکنند.
بهگفته این فعال حوزه نشر کودک و نوجوان؛ بسیاری علاقهمند هستند که در خیابان انقلاب برج بسازند، با این دست از کتابها نه یکی، که چند برج میتوان ساخت، اما با این کتابها نمیتوان فرهنگ ساخت، نمیتوان اخلاق جامعه را ساخت؛ بلکه میتوان با آن فرهنگ و اخلاق را خراب کرد، نمیخواهم بگویم که همه این آثار مغرضانه است، اما بخشی از آنها بهصورت دقیق بهسمت اباحهگری و نابودی افتخارات ملی پیش میرود.
افزایش ترجمهها چهتأثیری بر ادبیات بومی و نویسنده ایرانی گذاشته است؟
تأثیر فرهنگی کتابهای ترجمه عموماً دغدغه نویسندگان، شاعران و تصویرگران است. محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده که اثر تحسینشده «بیکتابی» را در کارنامه خود دارد، با بیان اینکه افزایش بیرویه ترجمهها، یک فاجعه خاموش در بازار نشر است، میگوید: نباید بگوییم افزایش این دست از آثار چهتأثیری میگذارد، بلکه باید بگوییم؛ چهتأثیری گذاشته است؟ تأثیرات خود را گذاشته است. نسل نوجوان ما بهواسطه خواندن رمانهای ترجمهشده و دیگر محصولات خارجی مانند سریالها، فیلمها و... در معرض تولیداتی قرار میگیرد که دستپرورده نویسنده و هنرمند ایرانی نیست، این پدیده به حد بحران رسیده است و باید چارهاندیشی کنیم.
او ادامه میدهد: وقتی میبینید که اکثر اوقات نوجوان ما صرف استفاده از محصولاتی میشود که دیگران تولید کردهاند؛ یعنی انتشار این دست از آثار تأثیر خود را گذاشته است؛ آثار دیگرانی که در برخی از مواقع خیلی از نظریات، رفتارها، مواضع فرهنگی و فکری آنها را قبول نداریم. در سیستم آموزشی ما فرهنگ و نگرش دیگری وجود دارد، اما در بحث تولیدات، از محصولات افرادی استفاده میکنیم که نگرش آنها را نقد میکنیم.
نویسنده «بیکتابی» با طرح این پرسش که "ریشه این امر کجاست و چرا ما اینطور شدهایم؟"، اضافه میکند: ریشه آن نگاه سودمحوری است که ما اتخاذ کردهایم، یک فیلم یا یک کتاب آماده را صرفاً ترجمه و عرضه کنیم، ناشر و بنگاهی که کتاب یا سریالی را منتشر میکند، سراغ محصول آمادهشده میرود، قرار نیست به نویسنده و تولیدکنندگان این محصولات مبلغی پرداخت کند، ناشر بهجای اینکه صرف هزینه کند که بخواهد حقالتألیف به نویسنده ایرانی بدهد، صرفش در این است که سراغ محصول حاضر و آماده برود تا سودش را ببرد؛ بنابراین نگاه سودمحور این آسیب را به ما وارد کرده است.
برخی از کارشناسان معتقدند افزایش هزینههای چاپ و سختتر شدن کار تولید در حوزه نشر، سبب شده است توازن بازار نیز بهنوعی بههم بخورد و ناشر، بهاجبار اقتضائات زمان، سختگیریهای بیشتری در جهت ارائه کار تألیفی داشته باشد. حبیب یوسفزاده، از جمله نویسندگانی است که بیش از یک دهه در بخش ادبیات کودک و نوجوان جایزه شهید غنیپور بهعنوان داور حضور داشته است. او دراینباره به تسنیم گفته است: کارهای ترجمهای بازار ادبیات ایران در حوزه نوجوان را قبضه کرده است؛ بهطوری که شاهد انتشار مجموعههای 10جلدی، و بعضاً بیشتر، هستیم. عدم رعایت حق کپیرایت از یک سو و کم بودن حقالزحمه مترجمان تازهکار از سوی دیگر، ناشران را ترغیب میکند که در این حوزه کار بیشتری انجام دهند.
بهگفته این نویسنده؛ بهنظر میرسد که برخی از ناشران ترجیح میدهند حقالزحمهای را که قرار است به مؤلف پرداخت کنند، برای کاغذ صرفهجویی کنند و در مقابل، برای کارهای ترجمهای دستودلبازتر عمل کنند.
او یکی از تأثیرات افزایش کتابهای ترجمه در بازار نشر کودک و نوجوان را، دلزدگی نویسندگان و تصویرگران ایرانی و در نهایت، تنزل کیفیت آثار بومی میداند و میگوید: کمترین آسیب تعدد آثار ترجمهای در بازار کتاب ایران، تغییر ذائقه مخاطب است. فرهنگی که در این آثار وجود دارد، به ذهن مخاطب نوجوان ایرانی رسوب میکند، وقتی ذهن نوجوان به آن فرهنگ و سبک عادت کرد، دیگر تغییر دادن آن سخت میشود.
چه باید کرد؟/ 5 راهکار برای رونق ادبیات بومی
در مجموع میتوان افزایش کتابهای ترجمه در بازار مهمی چون نشر کودک و نوجوان را از چند منظر اقتصادی و فرهنگی بررسی کرد. اینکه چرا چنین پدیدهای در سالهای گذشته جان گرفته و چه تأثیری بر ادبیات بومی، نویسنده و تصویرگر ایرانی گذاشته است و با چه راهکاری میتوان ذائقه بازار را تغییر داد، شاید مهمترین پرسشهایی باشد که مسئولان باید در جستوجوی چرایی آن باشند.
ادبیات کودک و نوجوان ایران در انتظار «قیصر»ها و «فردی»ها
بهنظر میرسد تنها اکتفا به ارائه آمار و بررسی کمّی بازار نتیجهبخش نخواهد بود، بازار کتاب کودک بیش از هر زمان دیگری نیازمند هدایتگری است، این بدان معنا نیست که ما با یک بازار فرمایشی مواجه باشیم؛ بلکه منظور این است که دستاندرکاران و سیاستگذاران نشر ایران در تعامل با دیگر حلقهها از جمله گروههای پژوهشی دانشگاهی در رشتههای ادبیات، روانشناسی، علوم اجتماعی و... در جهت برنامهریزی برای تولید محتوا حرکت کنند. نیازسنجی بازار، یکی از حلقههای مفقوده بازار کتاب کودک و نوجوان است؛ آسیبی که سبب شده است تلاشهای فردی به هدر روند و کمتر دیده شوند.
علاوه بر این، یکی از عوامل رونق ادبیات کودک و نوجوان در دهه 60، امروزه حیات چندانی ندارد: مجلات ادبی؛ فرصتی که آثار نویسندگان پیش از ورود به بازار، از سوی منتقدان، دیگر نویسندگان و مخاطبان محک زده میشد و عاملی برای رونق ادبیات بومی بود. شاید ادبیات کودک و نوجوان در این سالها بیش از هر زمان دیگری به قیصر امینپورها و امیرحسین فردیهای دیگری نیاز دارد تا برای این حوزه پدری کنند. خوب است در این مسیر، چرایی تعطیلی مجلات تأثیرگذاری مانند «سروش نوجوان» مورد بررسی قرار گیرد، چرایی اینکه قیصر حتی در ایام پایانی حضورش در مجله، میزی برای انجام کارهایش نداشت و تعطیلی مجلات اینچنینی چه تأثیری بر ادبیات بومی ایران گذاشت؟
چرا «سروش نوجوان» تعطیل شد؟
با نگاهی به تولد مجلات کودک و نوجوان از دهه 60 به این سو، میتوان به این نتیجه رسید که این مجلات در واقع مادر ادبیات کودک ایران بودهاند، مجلاتی که کمکم بر تعداد آنها افزوده شد، منبعی بودند برای معرفی نویسندگان جوان و خلاق به ناشرانی که تازه کار را آغاز کرده بودند و بعدها به یکی از تأثیرگذاران نشر کودک و نوجوان تبدیل شدند.
از سوی دیگر، ما با یک انفعال در بخش مراکز فرهنگی مرتبط مواجه هستیم، مراکزی که تا پیش از این میداندار بودهاند، امروزه خود در چنبره مشکلات مختلف یا روزمرگی و رفتار اداری خلاصه شدهاند و خروجی خاصی ندارند. در این بخش میتوان از «طرح رمان نوجوان» بهعنوان یکی از موفقترین و تأثیرگذارترین طرحهای ادبیات کودک و نوجوان یاد کرد که سالها پیش با همکاری نویسندگانی چون حمیدرضا شاهآبادی شکل گرفت و توانست آثار خوبی را عرضه کند.
کنار همه این راهکارها، باید بر هدایت یارانههای نشر بهسمت ناشران و نویسندگانی که در جهت تولید آثار تألیفی باکیفیت حرکت میکنند، تأکید کرد؛ عاملی که میتواند از مشوقهای خارجی در بازار نشر باشد و کفه ترازوی تألیف را پربارتر و سنگینتر کند، بهعنوان نمونه، اختصاص یارانه ویژه کتاب کودک و نوجوان در ایامی چون روز جهانی کودک، روز دانشآموز و... میتواند از مشوقهای جذاب برای خرید محصولات بومی باشد.
ایجاد ویترین کتاب کودک و نوجوان از دیگر دغدغه فعالان در این حوزه است. توزیع؛ همواره پاشنه آشیل نشر ایران بوده است، این موضوع در حوزه کتاب کودک و نوجوان نیز احساس میشود، نبود عدالت توزیع در سراسر کشور و از سوی دیگر، دسترسی سخت به مراکز تخصصی حتی برای ساکنان شهرهای بزرگی چون تهران، سبب شده است پیوند کودکان و نوجوانان با کتاب، رفتهرفته کم و کمتر شود، راهاندازی مراکز تخصصی برای این دسته از گروههای سنی و ارائه آثار بومی بههمراه کتابهای ترجمه باکیفیت، میتواند فرصتی باشد برای بالیدن ادبیات ایرانی.
انتهای پیام/+