زائران خانه خدا حتما این خبر را بخوانند
در مستدرک الوسائل خبر مهمی نقل شده است که به گفتگوی بین حضرت سجاد و فردی به نام شبلی اشاره دارد. در این گفتگو حضرت سجاد سوالاتی از شبلی میپرسد که زائران خانه خدا را با بسیاری از واقعیتهای حج آشنا میکند.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، محدث خبیر، مرحوم حاج میرزا حسین نوری در کتاب « مستدرک الوسائل » خبر مهمی نقل میکند که در آن، وجود مقدس حضرت زین العابدین (علیه السلام) به توضیح حج حقیقی و معنای مناسک برخاسته و از این راه، زائرانِ خانه حق را به بسیاری از واقعیتها آشنا فرموده است.
زائر حج با توجه به این روایت، تکلیفی دیگر پیدا میکند و سعی مینماید قبل از رفتن به این سفر با آب توبه، غسل حقیقی کند و وجود خویش را به لباس صدق و صفا و خضوع و خشوع بپوشاند.
چهارمین رهبر بزرگ شیعه، حضرت سجاد (علیه السلام) پس از ادای مراسم حج به مدینه باز میگشتند، مردی به نام شبلی به استقبال آن پیشوای عارفان و امام آگاهان آمد و پس از ادای احترام، این چنین از طرف امام مورد پرسش قرار گرفت: آیا هیچ به حج خانه رفتهای؟ عرضه داشت: آری.
فرمود: در آن هنگام که به میقات رفتی و از لباسهای دوخته خود درآمدی و غسل کردی، در نیتت بود که خود را از اشتباهات و لغزش ها در دو مرحله ظاهر و باطن برای همیشه پاک کنی؟ گفت: نه. فرمود: آه، پس نه به میقات وارد شدی و نه از لباس دوخته بیرون آمدی و نه غسل حقیقی به جای آوردی!
فرمود: آیا خود را پاکیزه کردی و سپس احرام بستی و پیوند خود را با مبدأ عالم به وسیله حج استوار نمودی؟ گفت: آری. فرمود: در آن هنگام در نیت داشتی که خود را از تمام آلودگیها به نور توبه برهانی؟ گفت: نه.
فرمود: به وقت احرام هر برنامه ای را که دوست نمیپسندد و به خاطر مصلحت بربندگانش ممنوع کرده بر خود حرام دانستی؟ گفت: نه.
فرمود: به وقت بستن پیوند حج و هنگامی که آن را با عمره محکم میکردی در نیت داشتی که هر عقد و پیمان و هرگونه قرارداد غیر خدایی را از برنامههایت باز کرده و جز با حضرت دوست پیوند و قرارداد نداشته باشی؟ گفت: نه. فرمود: پس در حقیقت خود را پاکیزه نکرده و احرام نبسته و پیمان حج را محکم و استوار نکردی.
فرمود : آیا به میقات وارد شدی و دو رکعت نماز احرام به جای آوردی و تلبیه گفتی؟ عرض کرد: آری.
فرمود: به هنگام ورود به میقات در نیت تو بود که به زیارت حق آمدهای و این نماز و احرام و تلبیه، مقدمات لقای اوست ؟ گفت: نه.
فرمود: آیا وقتی دو رکعت نماز خواندی، در اراده داشتی که به ارزنده ترین برنامهها و بزرگترین حسنات و بهترین اعمال، وسایل قرب به آن حضرت را آماده کنی؟ گفت: نه.
فرمود: وقتی تلبیه گفتی در نیت داشتی که به هر برنامه صحیحی در پیشگاه حق به اقرار آمدهای، در حال پیمان بستن با اویی که در تمام جوانب حیات از فرمانش پیروی کنی و از هر معصیت و خطایی روی بگردانی؟ گفت: نه. فرمود: پس در حقیقت وارد میقات نگشته و نماز احرام به جای نیاورده و تلبیه نگفتی!
سپس فرمود: آیا وارد مسجد الحرام شدی و پای در حرم مبارک حق گذاشتی و کعبه را با دیده خود دیدی و در برابر آن نماز گزاردی؟ گفت: آری.
فرمود: به هنگام ورود در حرم آیا در ضمیرت بود که از هر گونه بدگویی پشت سر برادران مسلمان دوری جویی و عیب گفتن اهل قبله را ترک نمایی؟ گفت: نه.
فرمود: زمانی که وارد مسجد خیف شدی و نماز خواندی، آیا اراده کردی که از هیچ برنامهای جز مخالفت با امر خداوند نترسی و به چیزی جز رحمت الهی امید نداشته باشی؟ گفت: نه.
فرمود : وقتی گوسپند قربانی را سر بریدی، آیا نیت کردی که حلقوم طمع را جدا کنی و آیا به هنگام قربانی توجه داشتی که راه ابراهیم را میروی آن بزرگ انسانی که یگانه فرزند عزیز خود را به قربانگاه آورد تا برای محبوب خود فدا کند؟ گفت: نه.
فرمود: هنگام بازگشت به مکه و طواف بیت در قصد و نیت داشتی که از دریای عنایت حق بهره برده و به مسیر بندگی و عبودیت روی آورده به رشته محبت و ولایت او دست آویخته، واجبات حضرتش را ادا کرده، به مقام قدس و رحمت او تقرب جویی؟ گفت: نه.
در این حال بود که صدای گریه امام بلند شد و شدت تأثر و ناراحتی او به اندازهای بود که گویا مفارقت روح از بدنش نزدیک شده، میگریست و پی در پی میفرمود: آه... آه!
آنگاه فرمود: ای شبلی! آن کس که دست به حجر الأسود بگذارد به مانند آن است که با خدای خود دست داده. نکو بنگر ای بنده ناچیز شکسته! و ای موجود ضعیف افتاده! که کجایی و چه میکنی، پاداشی را که خدای بزرگ بر این برنامه عالی قرار داده ضایع مکن و عهدی که با دوست بستهای مشکن، آگاهی و میدانی که روی گردانی از امر او گناه و معصیت است و مخالفت با فرمانش بزرگ ترین عامل شکستن پیمان تو با اوست.
سپس فرمود : ای شبلی! آن زمان که در مقام ابراهیم ایستادی، اراده داشتی که از آن هنگام به بعد هرگاه بر فرمانی از فرامین الهی ایستادی، مقاومت کنی و تا فرمانش را نبری از پای ننشینی و از هر گناهی دوری جسته و خویشتن دار باشی؟ گفت: نه.
فرمود: آیا به هنگام نماز در آن مقام بزرگ عزم داشتی که از خطوط بندگی ابراهیم پیروی کنی و دماغ شیطان را به خاک بمالی؟ گفت: نه. فرمود : پس در حقیقت در مقام ابراهیم نایستاده و در آن جای مقدس نماز به جا نیاوردهای.
فرمود: کنار آب زمزم رفتی و از آن چشمه آب نوشیدی؟ گفت: آری.
فرمود: نیت داشتی که هم اکنون کنار مرز عبادت رسیده و باید از آن پس چشم از گناه پوشید؟ گفت : نه. فرمود: در واقع بر سر آن چاه نرفته و از آبش نیاشامیده ای.
آنگاه فرمود: بین صفا و مروه سعی کردی؟ گفت: آری. فرمود : آیا در آن وقت نیت داشتی که در حال بیم و امید در پیشگاه الهی قدم می زنی، در اندیشه این که آیا مرا میپذیرند یا نه، رفت و آمد میکردی؟ گفت: نه. فرمود: در حقیقت سعی صفا و مروه نکرده و در آن جایگاه باعظمت قدم نزدهای.
سپس فرمود: ای شبلی! آیا به سرزمین منی رفتی؟ گفت: آری. فرمود: آیا در آنجا توجه داشتی که مردم مسلمان را از خطر دست و زبانت ایمن بداری؟ گفت: نه. فرمود: پس به منی نرفتی.
آنگاه فرمود: به زمین عرفات وقوف کردی و خود را آماده پذیرفتن رحمت الهی نمودی و وادی نَمِره را شناختی و حضرت دوست را در نزد علائم و نشانهها خواندی؟گفت: آری، این برنامه ها را انجام دادم.
فرمود: آیا در موقف عرفات که مقام عرفان و شناسایی است دانستی که خدای عزیز چه برنامههای فوق العاده ای از علوم و معارف را برای رشد و تکامل انسان قرار داده و بیدار بودی که یار بر تمام اسرار تو آگاه است و فرداست که نامه اعمال و پرونده کردارت را به دستت خواهد داد ؟گفت: نه.
فرمود: چون کنار جبل رحمت رفتی، به نظر آوردی که خدای مهربان هر مرد و زن با ایمان را مورد لطف قرار میدهد و مشمول عنایت خود میکند و همه مردم مؤمن را دوست دارد؟ گفت: نه.
فرمود: وقتی وارد وادی نَمره شدی به این مسئله توجه داشتی که تا خود بنده حق نباشی، دیگری را به بندگی او مخوانی و تا خود از گناه باز نایستی، دیگری را نهی نکنی؟ گفت : نه.
پرسید: به هنگامی که نزد نشانهها و علائم، توقف کردی، هیچ در نظر آوردی که خالق عالم و نگهبان آفرینش، آسمان و زمین و ملائکه مأمور برنامههای هستی را مراقب برنامههای تو قرار داده؟ گفت : نه.فرمود: در حقیقت به عرفات وقوف نکرده و به جبل رحمت برنیامده و وادی نمره را نشناخته و خدای مهربان را نخوانده ای!
سپس فرمود: آیا در وادی مزدلفه (نام دیگر مشعرالحرام) وارد شدی و سنگ ریزههای جمره را از آنجا برداشتی و به سرزمین مشعر درآمدی؟ گفت: آری. فرمود: آیا در آنجا نماز خواندی و متوجه بودی که آن شب، لیله عید است و نماز مخصوص به آن شب کلید حل هر مشکلی است؟ گفت: نه.
فرمود: زمانی که بین دو شانه راه میرفتی و از منحرف شدنت به جانب راست و چپ نگران بودی و سعی داشتی مستقیم حرکت کنی، آیا در نظر داشتی که از راه حق انحراف حاصل نکرده و از دل و دست و زبانت خطایی سر نزند؟ گفت: نه.
فرمود: وقتی در وادی مزدلفه قدم میزدی و سنگ ریزههای جمره را جمع میکردی، توجه داشتی که خود را از هر گناه و پلیدی برکنار داشته و در تمام برنامههای حق ثابت و استوار بمانی؟گفت: نه.
فرمود: وقتی وارد مشعر شدی آیا درونت را به شعار اهل تقوی بیدار کردی؟ گفت: نه. فرمود: پس در واقع به نشانههای حرم مرور نکرده و در آن بقاع متبرکه نماز به جای نیاورده و از آن سرزمین مقدس سنگ ریزه برنچیده و به مشعر گذر نکرده ای.
سپس فرمود: آیا به زمین منی رفتی و رمی جمرات کردی و سر خود را تراشیدی و قربانی نمودی و در مسجد خیف نماز خواندی و برای بقیه اعمال به مکه بازگشتی؟ گفت: آری. فرمود: چون به منی رسیدی و رمی جمرات کردی، به نظر آوردی که به هدف خود رسیده و هر خواسته صحیحی داشتی خدایت اجابت فرمود؟ گفت: نه.
فرمود: وقتی رمی جمره میکردی، در نیت داشتی که دشمن دیرین خود ابلیس و سپاهش را از خود می رانی؟ گفت: نه.
فرمود: وقتی موی سر را تراشیدی، توجه داشتی که خود را از هرگونه پلیدی و ناپاکی تمیز کرده و از گناهان بیرون آیی، آن چنان که فرزند از مادر متولد می شود؟ گفت: نه. فرمود: در حقیقت به منی نرفتی و رمی جمرات نکرده و حلق رأس ننمودهای و قربانی سر نبریده و در مسجد خیف نماز نخواندهای و به سوی حضرت حق حرکت ننمودهای.
فرمود: پس از بازگشت به مکه آیا در دل این چنین قصد داشتی که به سوی او در حرکتی و به خاطر تقرب به مقام او از خانه خود بیرون آمدهای؟ گفت: نه.فرمود : پس در حقیقت وارد حرم نشده و خانه کعبه را ندیده و در آنجا نماز به جای نیاوردی.
فرمود: پس از ورود به مکه طواف خانه نمودی و دست بر ارکان گذاشتی و آخرین سعی صفا و مروه نمودی؟ گفت : آری.
فرمود: وقت سعی در نظر داشتی که از همه روی تافته و به سوی او گریخته و به بارگاه قدس او آمد و شد میکنی ؟ گفت: نه. فرمود: در حقیقت طواف خانه نکرده و استلام ارکان ننموده و سعی صفا و مروه بجای نیاوردهای،
برگرد دوباره حج به جای آر; زیرا تو این سفر را به آن معنایی که از تو خواستهاند نرفتهای و مطابق با اهداف عالیه این برنامه بزرگ الهی قدم برنداشتهای و خود را مستعد و آماده ورود به حریم قدس یار ننمودهای!
شبلی سخت گریست و از آن ساعت به کوشش برخاست تا خدایش برای سال بعد موفق به آن سفر روحانی و سیر الهی و مشی ملکوتی کرد و به آنچه حضرت زین العابدین (علیه السلام) فرموده بود در آن سفر عمل کرد.
انتهای پیام/