جایگاه خوشرویی و شوخ‌طبعی در سبک زندگی امام خمینی(ره)

جایگاه خوشرویی و شوخ‌طبعی در سبک زندگی امام خمینی(ره)

خوشرویی و مزاح کردن یکی از خصلت‌های مؤمن است که امام خمینی(ره) از چنین خصلتی نیز برخوردار بودند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اگر گمان می‌کنید که امام خمینی رحمه‌الله علیه با آن هوش و درایت سرشار در زمینه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و با آن متانت و وقار همیشگی، هیچ وقت با کسی شوخی نمی‌کرده، باید بدانید که اشتباه است. امام خمینی هم مانند همه آدم های بزرگ که در تمام زمینه های شخصیتی رشد کرده‌اند، دارای روحیه شوخ طبیعی و مزاح بودند. طوری که بسیاری از افرادی که با ایشان گفت و گو و دیداری داشته‌اند، با این جنبه از روحیه امام پی برده‌اند.

این مطالب بخش‌هایی از کتاب خاطرات امام خمینی(ره) است که به همت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر شده است.

 

ماجرای یک پیشنهاد عجیب

چند نفر از دوستان و آشنایان امام خمینی رحمةالله علیه در خانه‌ای دور هم جمع شده بودند. گوشه دیوار، تاقچه بزرگی بود. امام رحمةالله علیه رو به یکی از دوستانش کرده و با لبخند فرمودند: «اگر یک نفر در این جمع بالای این تاقچه برود، من با سه صلوات او را می‌آورم پایین!»

همه تعجب کردند که چطور چنین کاری ممکن است. به همین دلیل یک نفر از میان جمع بالای تاقچه رفت و منتظر ماند تا امام رحمةالله علیه با سه صلوات او را پایین بیاورد. حالا نوبت امام بود. در حالی که لبخندی به لب داشتند، یک صلوات فرستادند و بعد از آن فرمودند: «صلوات دوم را فردا می‌فرستم!»

 

ورزیدگی در زندان

امام خمینی رحمه‌الله علیه در نجف اشرف بودند که خبر آمد حزب بعث عراق، فرزند مرحوم آیت الله بجنوردی را دستگیر کرده است. امام هم یک شب برای احوالپرسی به منزل آیت الله بجنوردی رفتند.

در میان صحبت‌ها خاطره‌ای از دستگیری پسر بزرگشان، آقا مصطفی، را تعریف کردند: «زمانی که در ترکیه بودم، یک روز به من خبر دادند که فرزندم، مصطفی، دستگیر شده و زندان رفته است. من گفتم: خوب است، زندان رفته است، ورزیده می‌شود!»

آیت الله بجنوردی گفت: «آقا! ما که دل و قلب شما را نداریم.» امام آن شب برای تقویت روحیه آنها شوخی‌های لطیفی کردند تا بتوانند در حد امکان غم و غصه را از آنها دور کنند.

 

در جواب دکتر

دکتر عارفی، پزشک متخصصی بود که بارها در زمان بیماری امام خمینی رحمه‌الله علیه برای مداوا بر بالین ایشان آماده می‌شد. مدتی بود که انگشت دست امام مقداری درد داشت. دکتر عارفی در حین معاینه، سؤال‌هایی از امام می‌پرسید و یا می‌خواست با او همکاری کند.

یک بار به امام گفت: «با همان دستی که درد دارید، دست من را فشار بدهید.» امام با لحن خاصی که معمولاً در زمان شوخی و مزاح به کار می‌بردند، لبخندی زده و فرمودند: «می‌ترسم دردتان بیاید!»

 

کباب نمی‌خورم!

یکی از نزدیکان امام خمینی تعریف کرده است که: دکتر از طریق من به امام خمینی پیغام داده بود که: «به آقا بگویید برای اینکه کمتر دارو بخورند، باید یک سیخ کباب میل کنند.» امام در جواب پیغام فرموده بودند: «کباب نمی‌خورم.»

سخن امام که به گوش دکتر رسید، یک بار دیگر پیغام داد که: «بگویید برای اینکه فلان قرص را نخورند، کباب را بخورند.» این پیغام را به امام عرض کردم. امام در جواب نگاهی به من کرد و در حالی که به میزی که کنار اتاق بود اشاره می‌کردند، با لحن خاصی فرمودند: «این میز را بخور!» گفتم: «بله آقا؟!» دوباره فرمودند: «این میز را بخور!» حاج احمد آقا و خانم اعرابی، نوه امام، که آنجا بودند به خنده افتادند. خود امام هم خندیدند. عرض کردم: «آقا! من که نمی‌توانم میز را بخورم!» امام فرمودند: «همان طور که تو نمی‌توانی میز را بخوری، من هم نمی‌توانم هر روز کباب بخورم.»

شهید نشدی!

یکی از نوه های امام که تازه از جبهه برگشته بود، به دیدن ایشان رفت. امام سر شوخی را باز کردند و گفتند: «شهید نشدی تا بنیاد شهید ما را یک سفر سوریه بفرستد!»

در جمع ورزشکاران

اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بود. مردم از گروه‌ها و قشرهای گوناگون به دیدن امام خمینی می‌رفتند. یک روز تعدادی از کشتی‌گیران با بدن‌های ورزیده و در حالی که پیراهن‌های آستین کوتاه بر تن داشتند، به خدمت امام رسیدند.

امام با خوشرویی و مهربانی با آنها دیدار کرده و مطالبی را در زمینه اهمیت ورزش و سلامتی عقل و بدن ایراد فرمودند. حتی به ورزشکاران اجازه دادند تا مطالب مورد نظرشان را مطرح کنند. در حین همین گفتگوها بود که امام با خوشرویی مزاح می‌کردند و در حین گفتگو، به شوخی فرمودند: «من از این بازوهای شما خوشم می‌آید!»

انتهای پیام/

 
 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران