آواز علیرضا قربانی و پرواز بر فراز کاخ سعدآباد
نشستن در میان درختان تنومند سعدآباد و شنیدن و دیدنِ کنسرت علیرضا قربانی، لاجرم روح شما را وادار به پرواز خواهد کرد.
خبرگزاری تسنیم - یاسر یگانه
آغاز کنسرت روی بلیتها ساعت 21 ثبت شده است. ترافیک پنجشنبه غروب در پیش است و رسیدن راس ساعت، تقریبا ناممکن. خیابانهای اطراف کاخ سعدآباد پر از اتوموبیل است و جای پارک نایاب. از خیابان ولیعصر که وارد خیابان زعفرانیه میشویم، نخستین جای پارک، غنیمت بزرگی است که در وسطهای زعفرانیه نصیبمان میشود. ادامه راه را پیاده تا درِ کاخ میرویم.
بلیتها چک میشود. از گیتهای چکِ بلیت که میگذریم، خُنُک نسیمی از دلِ درختانِ سربه فلک کشیدهی سعدآباد به صورتمان میخورد. صدای خواننده به گوش میرسد که میخواند:
روزگار من و مویش به پریشانی رفت...
نام قطعه «باز هم میروم از شهر تو اما تنها» است. ارکستر مینوازد و فلوت و پیانو نقش برجستهتری دارند.
به دمِ ورودی میرسیم. ما تنها کسانی نیستم که دیر رسیدهایم. همه را نگهداشتهاند تا قطعه تمام شود. کسانی که دیر میرسند باید صبر کنند تا آن قطعه تمام شود؛ این کار را از آن رو انجام میدهند تا هنگام اجرا رفت و آمدی نباشد و تمرکز گروه بر هم نخورد. صدای تشویقها به نشانه اتمامِ قطعه بلند میشود و ما را به سمتِ صندلیهایمان هدایت میکنند.
از لابه لایِ جایگاهها دیوارهای کاخ ملت را میبینیم و مهتابی که در آن بالای کاخ نقش بسته است؛ این تصاویر روی دیوارهای کاخ حاصل ویدیومپینگ است. تیم اجرایی برای هر قطعه، با استفاده از ویدیو مپینگ روی دیوار، قابی متفاوت را در نظر گرفته تا همراه با شنیدنِ آن آهنگ، تصاویر روی دیوارها نقش ببندد.
راه رفتن در بین راهروهایِ بین صندلیها به شدت اضطراب آور است. نور به اندازه کافی نیست و زیر پایمان خالی است. به هر حال اینجا سالن کنسرت نیست و کفِ اینجا را برای برگزاری کنسرت درست کردهاند. یادم هست که سال گذشته در همین روزها بود که کنسرت «سیصد» در همینجا و مقابلِ فضای باز کاخ ملت برگزار شد. برای آن اجرا ارتفاعِ صندلیهای ردیفهای آخر به چندین متر میرسید و به همین دلیل بود که تماشاگرانِ ردیفهای آخر، حتی دیدِ بهتری نسبت به دیگران داشتند.
در این اجرا اما ردیفهای آخر ارتفاع چندانی از سطح زمین ندارند و به همین دلیل دیدشان محدود است.
به هر روی رسیدن به صندلیهایمان طول میکشد؛ آنقدر که در همین مسیر، قطعه بعدی هم آغاز میشود و خواننده میخواند:
بی سر و سامان تو شد؛ شانهی سر خورده من / رنگ بزن بر لب این خندهی دلمردهی من
و در ادامه اوج میگیرد:
جان منو جهان، من فقط تو هستی / قرار بی زمان من فقط تو هستی…
راهنمایانِ کنسرت از ما میخواهند که در یکی از راهروها بمانیم تا این قطعه هم تمام شود. اما دیگر یارای ماندن نیست. باید رفت و با تمرکز شنید و دید.
حالا دیگر در جای خود نشستهایم و کاخ ملت را در مقابل میبینیم؛ دو دسته نوازنده در دو طرفِ صحنه نشستهاند. سازهای زهی و بادی و سازهای ایرانی شنیده و دیده میشوند. نوری بنفش بر نوازندگان میتابد. بر چهرهی علیرضا قربانی اما نوری سپید میتابد.
ریز مضرابهای سهتار بر بستر فضاسازیِ سازهای زهی، روح را جلا میدهد. ویدیومپینگ هم ماهتابی در بالای دیوار کاخ ملت انداخته و بارانی هم اندک اندک میبارد. قربانی هم با مخملیترین جای صدایش میخواند:
کجایی
ای که عمری در هوایت نشستم زیر بارانها
کجایی
اگر مجنون… اگر لیلا… غریبم در بیابان ها
کجـــایی
آهنگ «لیلا» که تمام میشود، علیرضا قربانی به مخاطبانش سلام میکند و میگوید: «زبانم قاصره از تشکر کردن بابتِ حجم محبتی که در شبهای گذشته به این اجرا داشتید. مراتب قدردانی و سپاسگذاری خودم و دوستانم را به شما عرض میکنم. خوشحالیم که پس از چهار سال قسمت شد در میان شما باشیم. از خدا میخواهم که سایه شما سالهای سال روی سر ما باشد. آنچه اینجا اجرا میکنیم موسیقیِ کلام محور هست. در ایران چیزی غنیتر از ادبیات نداریم.
آنچه امشب میشنوید با سرودههایی از شاعرانی مانند احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج، امیرخسرو دهلوی، حسین منزوی، حسین غیاثی، اهورا ایمان و احمد امیرخلیل است.
قطعه بعدی که برایتان میخوانم، آهنگی روی سرودهای از ابوسعید ابوالخیر است. در این قطعه از سه رباعیِ ابوسعید استفاده شده است. ابوسعید یکی از قلههای شعر عرفانی ایران است. از شما دعوت میکنم تا با تمرکز این قطعه را بشنوید، احتمالا میتونید با این قطعه روحتون را به پرواز در بیارید.»
ویدیومپینگ: ابرها بر دیوار نقش میبندند. ابرها در حرکتند.
پیانو و موسیقی الکترونیک فضاسازی میکنند. ویلن هم صدایش به گوش میرسد.
قربانی آواز میخواند:
درد دل من دواش میدانی تو
سوز دل من سزاش میدانی تو
من غرق گنه پرده عصیان در پیش
پنهان چه کنم که فاش میدانی تو
کمانچه پاسخ آواز را میدهد. و قربانی باز هم میخواند:
دل جای تو شد و گر نه پر خون کنمش
در دیده تویی و گر نه جیحون کنمش
امید وصال تست جان را ورنه
از تن به هزار حیله بیرون کنمش
این بار سهتار به میدان میآید و جواب آواز میدهد. قربانی باز هم میخواند:
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجان خسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
جز یاد تو دل به هرچه بستم توبه
بی ذکر تو هر جای نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم توبه
زین توبه که صد بار شکستم توبه
به راستی که رباعیهای ابوسعید ابوالخیر و آوازِ دلنشینِ قربانی و نسیمِ خٌنکِ وزیده از لایِ درختان سعدآباد؛ آدمی را به پرواز درمیآورد؛ پروازی بر فرازِ سعدآباد...
قربانی آواز این قطعه را که خواند، صحنه را ترک کرد. ارکستر اما ادامه داد و قطعهای بیکلام را با محوریت کمانچه نواخت. ریتم در این قطعه نقش مهمی داشت و در بخشهایی ذکریا یوسفی(نوازنده سازهای کوبهای) به شدت درخشید.
پایان این قطعه با تشویقهای حاضران همراه شد و علیرضا قربانی هم در بازگشت به صحنه به شدت نوازندگانِ گروهش را تشویق کرد.
قربانی در بازگشت دوباره به صحنه و خطاب به حاضران گفت: «قطعه بعدی را احتمالا شنیدهاید میخواهم با نهایت تواضع از شما بخواهم که در خواندن این آهنگ ما را همراهی کنید.»
آغاز این قطعه با آواز و با شعری از احمد شاملو بود:
روزگار غریبی است نازنین
دهانت را می بویند!
مبادا گفته باشی؛ دوستت دارم...
دلت را میپویند؛ مبادا شعلهای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
ادامهی کلامِ قطعهی «روزگار غریبی است» روی دیوارهای کاخ ملت نقش میبندد. علیرضا قربانی از میکروفن فاصله میگیرد و قدری نزدیکتر میآید تا تماشاگران را رهبری کند و تمامِ حاضران در کنسرت با هم میخوانند:
نمانده در دلم دگر توان دوری چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته در باد بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
آهنگ «روزگار غریبی است» شاید اوجِ همراهی مخاطبان با خواننده محبوبشان بود. خوانندهای که راهِ دور و درازی را آمده تا به این جایگاه برسد. جایگاهی به شدت محترم و محبوب. او نامِ خانوادگیِ مشهوری نداشته و با سالها تلاش و کوشش و ممارست به اینجا رسیده است. هرگز سراغ حاشیهها نرفت و هرگز اجازه نداد برچسب بخورد. موضعگیریهایش همیشه متعادل و منطقی بوده و تمرکز روی کارش داشته و دارد.
حاصل این رویهی اخلاقی و حرفهای این میشود که تا کنون 25 سانس از اجراهایش در کاخ سعدآباد به طور کامل بلیتفروشی شده است و شکی نیست که اگر فرصتِ تمدید دوباره بود، باز هم از این اجرا استقبال میشد.
باید پذیرفت که علیرضا قربانی سرمایهای بزرگ برای فرهنگ و هنر ایران زمین است.
«عاشقانه نیست» آهنگ بعدی بود؛ اثری با شعری از اهورا ایمان و آهنگی از حسام ناصری.
ویدیو مپینگ؛ درختی بر دیوار کاخ نقش میبندد. تماشاگران فریاد میزنند «ارغوان» و اینگونه طلبِ اجرای قطعهی ارغوان را دارند.
صدای هوشنگ ابتهاج به گوش میرسد که بخشهایی از شعر «ارغوان» را دکلمه میکند:
ارغوان بیرق گلگون وطن تو برافراشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
و قربانی میخواند:
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
ویدیومپینگ: برگهای قرمزی از آسمان میبارد. گویا زمان آن فرار سیده که عاقلان فکر زنجیری کنند چرا که بوی گیسویی مرا دیوانه کرده است. قربانی با آن بخش مخملینِ صدایش میخواند:
فکر زنجیری کنید ای عاشقان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد...
و باز هم بهترین ترکیب صدایی تکرار میشود. سازهای زهی با تکمضرابهای سهتار... موسیقی ایران از این ترکیب آثاری ماندگار را در حافظه دارد. از آثاری که کامبیز روشنروان با ارکستر و سهتار ساخت و شهرام ناظری خواند تا آثاری که برادران پورناظری ساختند و همایون شجریان خواند. تجربه نشان داده که این ترکیب همیشه جواب داده است و در سالهای گذشته علیرضا قربانی با همین ترکیب؛ یعنی ارکستر و سازهای ایرانی آثاری ماندگار را برای مخاطبان موسیقی ایرانی خلق کرده است.
این بار سازهای زهی با پیانو همراه میشوند و نوبت به خواندن قطعهی «داد از دل من داد ای داد» میرسد. برخی از تماشاگران هنگامِ خواندنِ «داد از دل من داد ای داد» چنان بر پای خود میکوبیدند که گویی داغها بر دل داشتند و این آهنگ تسکینی برای تمام آن دردها و داغها بود.
علیرضا قربانی: «قبل از اینکه قطعه آخر را تقدیم کنیم بنده به عنوان برادر شما دست همه شما را میفشارم. امیدوارم سالهای سال سعادت بودن در کنار شما را داشته باشیم. از شما تمنا میکنم که با ما بخوانید.»
و اکنون هنگام زمزمهی آهنگی است که یادگاری از سریال «همگناه» است. آهنگی با عنوان «خیال خوش» که سراسر عاشقیت است. آهنگش از علیرضا افکاری و شعر از حسین غیاثی است.
تو آه منی اشتباه منی؛ چگونه هنوز از تو میگویم
تو همسفر نیمه راه منی؛ چگونه هنوز از تو میگویم؟!
پناه منی تکیه گاه منی؛ که زمزمهات مانده در گوشم
گناه منی بی گناه منی! که بار غمت مانده بر دوشم…
گروه برمیخیزد. تشویقها آغاز میشود. علیرضا قربانی و نوازندگان صحنه را ترک میکنند. تماشاگران همه دقایقی به تشویق ادامه میدهند. حالا دیگر کنسرت تمام شده است. کنسرتی که همه چیز داشت. موسیقی خوب و با کیفیت؛ خواننده توانمند، نوازندگان حرفهای، فضای بسیار جذاب و دلچسب و بسیاری نکات دیگر.
و این اثبات میکند که خوبها و باکیفیتها ماندگارند و مخاطبان تشنهی دیدنِ آنها هستند.
انتهای پیام/