«پرخو»؛ روایتی از جنس مبارزه زنان معاصر است
داستان «پرخو» درباره منفعت طلبی برخی از افراد و نفوذ بیگانگان در میان مردم جامعه است که سلامتیشان را تهدید میکند. شخصیت داستان نیز، زنی مقاوم است که طی حوادث و اتفاقات آن، متوجه میشود نباید تسلیم شود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، پرخو در لغت نامه دهخدا به معنای هرس و بریدن شاخههای زیادی درختان است. اما شبنم غفاری حسینی در رمان پرخو، داستانی از مبارزه، و گره خوردن علم و ثروت در روزگار امروز ما را نوشته است. داستان پرخو، داستان زنی است که مشغول آزمایشها و پژوهشهای علمی است. در میانه راه به نتیجه غیرقابل باوری دست پیدا میکند. نتیجهای که تمام زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد و او را بر سر دوراهیهای سخت انتخاب قرار میدهد.
رضا شعبانی از فعالان حوزه کتاب یادداشتی بر کتاب «پرخو» نوشته و برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است. این یادداشت را در ادامه میخوانید:
تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید. سرفهها و عطسههای پیدرپی به سراغتان میآید و احساس داغی میکنید. وقتی تب سنج عدد 38.5 را نشانتان میدهد، دیگر مطمئن هستید که سرما خوردهاید و باید استراحت کنید. تصمیم میگیرید به دکتر مراجعه کنید. تشخیص پزشکتان یک سرماخوردگی ساده است. خودتان هم انتظاری بیش از این نداشتهاید. داروهایتان را میگیرید و به خانه برمیگردید. اولین قرص سرماخوردگی را که بارها در طول عمرتان هم استفاده کردهاید، میخورید و به رختخواب میروید. وقتی بعد از چند ساعت از خواب بیدار میشوید، متوجه میشوید که چشمتان جایی را نمیبیند، اول فکر میکنید که به دلیل تاریکی اتاق است؛ اما فقط چند لحظه طول میکشد تا متوجه شوید که شما بیناییتان را از دست دادهاید.
داستان «پرخو» نوشته شبنم غفاری حسینی از همین نقطه آغاز میشود. درست در زمانی که عدهای به دلیل خوردن داروها صدمه میبینند و قهرمان داستان در پی کشف راز این داروها قدم به میدان میگذارد و داستانی پر ماجرا آغاز میشود. «پرخو»، روایتگر داستان زنی به نام سمیرا آذین است که مشغول آزمایشها و پژوهشهای علمی است. زنی که در میانه راه آزمایشها و پژوهشهای علمی خود، به نتایجی باورنکردنی میرسد. این نتایج غیرقابل باور زندگیاش را تحت تأثیر خود قرار میدهد و منجر به آن میشود که او در آستانه دوراهیها و انتخابهایی سخت قرار بگیرد.
زنی که در طول داستان هر روز قویتر و مصمّمتر از روز قبل است. درواقع «پرخو» داستان مبارزه است. مبارزهای برای رسیدن به راستی و نابودی نفاق. فقط سمیرا نیست که باید انتخاب کند؛ همهٔ آدمهای دور و برش در مسیری قدم میگذارند که شکبرانگیز و حساس است؛ دوراهی عافیتطلبی و حقجویی.
سمیرا میخواهد با یک اشتباه برخورد کند اما مشکلات و موانع زیادی بر سر راه اوست. چالشهای ساختگی و آدمهایی که در مقابل اراده او و افشای حقیقت صف میکشند. عدهای هم به او در این مبارزه کمک میکنند.
«قربانیان آمپولای دروغین واقعیاند. یکی شون مادریه که دو تا بچه کوچک داره. وجدانتو قاضی کن. دست میکشم روی صورت خیسم. از بین ماشینهای خیابان رد میشوم و میروم سمت گنبد کوچک فیروزهای که خودش را لابه لای آسمان خراشها جا داده و کاشیهای سبز و آبیاش توی خیسی باران میدرخشد. سلولهای مغزم انگار دارند تمام میشوند. فکر پرستار بابا، فکر تهمتهای بهروان، فکر بههمخوردن شراکت و پولهای نداشته، نامزدی نگار، فکر گرفتن حق و حقوقم. مثل بیچارهها کز میکنم گوشه دیوار شبستان مسجد، چادرم را میکشم روی صورتم و چشمهایم را میبندم.»(ص 39)
داستان «پرخو» درباره منفعت طلبی برخی از افراد و نفوذ بیگانگان در میان مردم جامعه است که سلامتیشان را تهدید میکند.
شخصیت داستان نیز، زنی مقاوم است که طی حوادث و اتفاقات آن، متوجه میشود نباید تسلیم شود. زنی از جنس زنان تاریخ معاصر ایران. تاریخ معاصر ایران شاهد گویایی بر حضور همهجانبه و فعالانه زنان مسلمان ایرانی در صحنههای گوناگون دفاعی، رزمی، سیاسی و اجتماعی بوده است؛ زنانی که در راه آرمان و عقیده خویش حاضرند از عواطف و احساسات خود چشم پوشی کنند. زنانی که در دوران هشت سال جنگ تحمیلی حماسههایی را خلق کردند که هیچگاه از اذهان پاک نمیشود.
در بخشی از کتاب آمده است:
«با سمانه دست هم را میگرفتیم و میدویدیم لابهلای علفهای بلند صحرای پشت خانه که آخرش میرسید به دیوار مدرسه. کلاساولیها پایشان گیر میکرد به ساقههای کلفت علف و توی گل و لای میخوردند زمین؛ آن وقت دستشان را میگرفتیم و بلندشان میکردیم. بابا همیشه میگفت: دستت دراز باشد برای کمک به آدمها؛ خودش ولی دستش همیشه روی تخت بود؛ بیحرکت. میخواهم دستم را دراز کنم. برای همین شروع کردهام.»
«پرخو» در 128 صفحه در سال 99 توسط انتشارات شهید کاظمی منتتشر شده است.
انتهای پیام/