یادداشت| چرا رهبری، نوک پیکان حملات معارضین است؟
از روزی که با تردستی جریان جاهلی نفاق، «النصیحة لأئمّة المسلمین» زیر سؤال بردن امام معصوم معنی شد، جریان تحجر و تجدد ارتجاعی هم جبهه شدند، تا ستون خیمه انقلاب را از جای بلغزانند و فروکشند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سعید توتونکار در یادداشتی به چرایی هجوم دائمی و پرفشار و متمرکز جریانهای داخلی و خارجی غیرانقلابی و ضدانقلاب به جایگاه ولایت فقیه و شخص ولیّ فقیه حضرت آیت الله خامنهای میپردازد. از روزی که با تردستی جریان جاهلی نفاق، «النصیحة لأئمّة المسلمین» زیر سؤال بردن امام معصوم معنی شد، جریان تحجر و تجدد ارتجاعی هم جبهه شدند، تا ستون خیمه انقلاب را از جای بلغزانند و فروکشند. در این مسیر سه لایه تدارک دیده شد.
لایه روئین حیثیتزدایی از شخص ولیّ فقیه است. تا صورت ولایت در مسند اداره جامعه، خدشهدار شود.
لایه زیرین اعتبارزدایی از ولایت فقیه و اسلام محمدی برای اداره جامعه است.
در پنهانیترین لایه و اساسیترین هجمه، مبانی شریعت و اصالت ولایت و نقش آن در تدبیر حیات بشری به چالش کشیده شد.
اما ایده حمله به ولیّ فقیه از کجا برآمده است؟!. حیات ولایی، حیاتی بدنواره است. ولیّ جامعه در این پیکره به منزله سر است. جامعه شیعی، سلولهای زنده به هم پیوستهای هستند که به صورت هوشمند، مورد حمایت و پشتیبانی روح واحدند. شبکهای منسجم که توسط ایمان (ولایت) در باطن همدل میشوند و توسط عمل صالح (فقاهت) در ظاهر هماهنگ میگردند. جامعهای که همه با هم برادرند. بنیآدم در چنین بستری اعضای یکدیگرند و تعلق فطری به هم دارند.
برای تقریب به ذهن می توان از استعاره یک مبارزه رزمی استفاده کرد. در یک ورزش رزمی ضربه به سر ، باعث آسیب دیدن مغز، ایجاد گیجی و حیرت میشود. ارتباط سر با بدن سست شده و فرد نمیتواند خود را برای ادامه مبارزه آماده کند. در واقع بر این مبنا می توان گفت، ضربه به سر، ضربه به کل بدن است. فلج کردن کل ساختارها، اعضاء، اجزاء و دستگاههای بدن است.
آسیب دیدن ساختار مدیریت و راهبری فرد و جامعه، همه را به خط مقدم خطر میرساند. زمینه ناکارآمدی سیستم عصبی و امنیتی را فراهم می آورد و ضربات پی در پی را بدون پاسخ باقی می گذارد. کرخت شدن بدنه نظام، به دشمن این جرأت را میدهد که بیشتر جلو آمده، کار را یکسره کند. با این مثال می توان گفت، حمله به رهبری، موجب کاهش مقاومت جامعه و بیمیلی به مبارزه در آن می شود.
ایجاد شبهه ناکارآمدی و بدبین کردن مردم به نظام ولایی، هر چند با صورت خیرخواهانه انجام پذیرد، به تدریج زمینه ایجاد اختلال در سیستم و کاهش کارآمدی آن را موجب می شود. نقطه آغاز، پهن کردن بساط شبهات است. بسیار دیده میشود که به نام نقد رهبری، بستههای شبهات در هم تنیده تولید و منتشر میشود. برخی رسانهها پراکندن این سؤال و جوابهای غلط را به عنوان مأموریت و مسئولیت اول خود میدانند.
در حالی که باید دانست، زیر سؤال بردن ناجوانمردانه رهبری در بحبوحه جنگ ترکیبی، ضربه به مردم و ضد منافع ملی است. شیوه تعامل و فضای خیرخواهی با رهبر جامعه در میان دوستان چنین نیست. کسی که خیر جمع و جامعهای را بخواهد با دشمنانش هممسئله و هماهنگ نمیشود. فردی را در نظر بگیرید که مورد حمله عدهای شرور قرار گرفته و نگران آسیب دیدن اهل خانواده است. او به صورت طبیعی در خط مقدم مقابله با خطر قرار دارد؛ تا از بخش لطیف خانواده یعنی همسر و فرزندان حمایت و حفاظت کند.
حال در این میان یکی از آشنایان، به جای دفاع از مرد، به طرح اختلافاتش با او بپردازد. روشن است که این فرد جاهل یا مغرض، در بدترین زمان و نامناسبترین موقعیت، موضوع اختلاف خود را وارد صحنه میکند و بر روند اتفاقات اثر میگذارد و از شرایط پیش آمده سوء استفاده حداکثری مینماید. نتیجه تضعیف مرد و تسلیم خانواده به کام خطر است.
هر چند تقابل مستقیم با حقیقت ولایت در جامعه ایرانی ممکن نیست. اما تنازل معرفتی و انحراف عقیدتی از فهم جایگاه ولایت فقیه امر غریبی نیست. اکنون معارضان داخلی و خارجی در حال اجرای برنامه خود برای هجمه سه لایه (روئین، زیریین، پنهان) به رهبری و نهاد ولایت فقیه هستند. تجربه دشمن طی چندین دهه توطئه علیه مردم ایران، آنها را به این نتیجه رسانده که این ملت به خاطر استحکام و ساختار زنده و زاینده درونی در برابر آسیبها و جراحتها، مقاوم و خودبسنده و خودترمیم است. هر چه فشار وارد میشود به جای اینکه از هم پراکنده شوند، به سوی هم میشتابند و هسته سخت را تشکیل میدهند و همه از هم دفاع جانانه میکنند. لذا تنها راه غلبه، جدا کردن سر از بدنه اجتماع خواهد بود.
اگر دشمن توانست آسیبی به رابطه بین مردم و ولیّ فقیه وارد کند، آنگاه موفق خواهد شد روی روند اتفاقات تأثیر بگذارد. در این صورت تیر سه شعبه فتنه هم به شخص ولیّ فقیه آسیب وارد کرده و هم کارآمدی ولایت و فقاهت را در هدایت جامعه زیر سؤال برده و هم با بریدن نخ تسبیح انسجام اجتماعی، مردم ولایتمدار را دچار فضای حیرت و سرگردانی نموده است. این یعنی حرکت به سمت جامعه مرده و آجری که به دست دیگری شکل دلخواه به خود میگیرد.
در مقابل این جریان، مهم ترین اقدام، تکمیل زنجیره ولایی و تقویت منظومه ولایت در جامعه ایرانی است. بالاترین حساسیتها باید متوجه حفظ روح ولایت و جایگاه رسمی آن در نظام حکمرانی ایرانی-اسلامی باشد. باید با تمام توان تلاش کرد، نقاط ضعف، کاستیها وناراستیها اصلاح و جبران شود؛ تا قوام این رابطه منظومهای بیشتر شده و تعادل و تعامل پایدار حاصل شود.
ما ایمان به این بیان امام خمینی (ره) داریم که فرموده بود، «قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله هست. و اینها از ولایت رسول الله هم میترسند! شما بدانید که اگر امام زمان (عجل الله تعالی) حالا بیاید، باز این قلمها مخالف با او هستند؛ و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمیتواند مسیر ملت ما را منحرف کند.( 30مهر 1358)»
انتهای پیام/