ماجرای حاج قاسم و ممنوعیت روضه امام حسین (ع) در زمان شاه

ماجرای حاج قاسم و ممنوعیت روضه امام حسین (ع) در زمان شاه

من که از کودکی با روضه‌ی امام حسین علیه‌السلام رشد کرده بودم و از اول سال تا مهرجان، فصل کوچ ایل، در انتظار روضه‌خونی‌ها بودم، با صدای بلند گفتم: «غلط می‌کنه!» با این کلمه، رنگ بهرام مثل گچ سفید شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» اثر قاسم سلیمانی که مزین به یادداشت رهبر معظم انقلاب شده است نخستین اثر چاپ شده توسط انتشارات «مکتب حاج قاسم» محسوب می شود و شامل دست نوشته‌های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه مبارزات انقلابی در سال 57 است. کتاب ازچیزی نمی‌ترسیدم، زندگی نامه‌ای است که شهید با دست مجروحش نوشته. شرح زندگی مردی از دل روستایی دورافتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و کوتاهش را روایت کرده که نشان می‌دهد از چوپانی به جایگاه بلندی رسید. به مناسبت ایام سوگواری اباعبدالله الحسین برش‌هایی از این کتاب را با هم می‌خوانیم:

1- در تمام عشیره‌ی ما اولین گوسفندی که از آن‌ها برّه یا کَرِه‌ی نری به دنیا می‌آورد، مال امام حسین علیه‌السلام بود. آن را چهار تا پنج ماه در خانه می‌بستند و علف می‌دادند. چاق‌ترین گوسفندشان همان بود. بعد، در ایام فصل کوچ، روضه امام حسین علیه‌السلام را می‌خواندند، گوسفند را می‌کشتند و شام مفصل می‌دادند.

 هنوز هم همین رسم حاکم است؛ اما تمام عزاداری آنها برای امام حسین علیه‌السلام در ایام فصل کوچ یعنی ماه اول پاییز است که فقیر یا غنی، همه، همین شیوه را عمل می‌کردند. چوپان و ارباب، روضه امام حسین علیه‌السلام را می‌گرفتند.

محرم 1402 , سردار قاسم سلیمانی , عاشورا , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , رژیم پهلوی , محمدرضا پهلوی , کتاب و ادبیات , ادبیات آیینی , کتاب ,

2- شبی در خانه با احمد مشغول صحبت بودیم. بهرام فرجی که پدرش پسردایی پدرم بود، آنجا بود. دیدم بهرام هم حرف‌های شبیه حرف های علی یزدان‌پناه می‌زند؛ اما نه از فساد شاه، بلکه از ظلم شاه که مردم را می‌گیرند، زندانی می‌کنند و می‌کُشند. شاه اجازه نمی‌دهد روضه‌ی امام حسین علیه‌السلام خوانده شود.

من که از کودکی با روضه‌ی امام حسین علیه‌السلام رشد کرده بودم و از اول سال تا مهرجان، فصل کوچ ایل، در انتظار روضه‌خونی‌ها بودم، با صدای بلند گفتم: «غلط می‌کنه!» با این کلمه، رنگ بهرام مثل گچ سفید شد. با دستپاچگی گفت: «می‌خوای بگیرنمون؟» 

کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم» در دو بخش نوشتار و دست نوشته توسط انتشارات مکتب حاج قاسم به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران