نگاهی به کتاب بادهای سرکش هندوکش/ سرنخهایی برای شناختن اولین فرمانده یگان فاطمیون
کتاب "بادهای سرکش هندوکش" تصویر قابل قبولی از زندگی نظامی و مجاهدانه شهید علیرضا توسلی به دست میدهد در عین حالی که ما را با برخی شهدا و رزمندگان یگان فاطمیون نیز آشنا کرده و تاریخچه مختصری از شکلگیری و رشادتهای این یگان را به دست میدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «بادهای سرکش هندوکش» زندگینامه شهید علیرضا توسلی با نام جهادی ابوحامد اولین فرمانده یگان فاطمیون در سوریه است که در 9 اسفند 1393 در جریان آزادسازی تپه مهم و استراتژیک تل قرین در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمدهاند. احسان عباسلو منتقد و مدرس داستان نویسی یادداشت و نقدی بر این کتاب که نوشته جواد افهمی است، نوشته است. این یادداشت که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته را در ادامه میخوانید:
جی. ای. کادن زندگینامه را این گونه تعریف میکند: "شرح زندگی یک نفر، شاخهای از تاریخ" او در ادامه تعریف خود از این اصطلاح به تعریف جان درایدن شاعر و منتقد ادبی قرن 17 نیز اشارهای دارد: "تاریخ زندگی افراد خاص" است.
در تعریف این دو کارشناس و نظریهپرداز ادبی، به دو ویژگی خاص زندگینامه باید اشاره داشت، شاخهای از تاریخ بودن و خاص بودن افرادی که زندگینامه به ایشان تعلق دارد. این دو ویژگی دقیقاً همان چیزهایی است که میتوان در کتاب آقای افهمی رصد کرد. شهید توسلی به سبب جایگاه خاصی که در شکلدهی نیروهای انقلابی و رزمندگان یگان فاطمیون داشته و اولین فرمانده آن محسوب میشوند و همچنین به لحاظ نقش برجستهای که در دوران جنگ با طالبان، و دفاع از حرمین در برابر داعش از آن برخوردار بودهاند تبدیل به چهرهای خاص در تاریخ مقاومت اسلامی شدهاند. عبارت "اولین فرمانده یگان فاطمیون در سوریه" بر جلد اثر این کارآیی را دارد که سرنخ لازم را در شناسایی این شهید در اختیار آنانی قرار میدهد که ایشان را نمیشناسند.
البته از هر زندگینامهای انتظاراتی هم میرود مانند آشنایی با اندیشههای فرد، کیفیت رشد فردی و به خصوص اجتماعی او، استعدادها و درایتهای فردی، و غیره. برخی نیازهای اطلاعاتی نیز بسته به خود شخص و جایگاه وی مشخص میشوند. برای مثال در مورد یک کاشف نحوه رسیدن به کشف وی برای مخاطب جالب است، در مورد یک ورزشکار روند حرکتی او به سمت قهرمانی و عوامل تاثیرگذار در این راه. برای چهرهای نظیر شهید توسلی، ما نیازمند آگاهی از بستری هستیم که وی را تبدیل به یک مدافع راستین حرم و یک مجاهد بزرگ فاطمی کرده و همچنین نحوه شهادت او که آخرین مرحله رشد متعالی وی بوده است.
منتها با در نظرگرفتن شیوه نگارش و پردازش کتاب، چنین بر میآید که برخلاف نوشته روی جلد، این اثر یک زندگینامه داستانی باشد تا زندگینامه صرف. فصل دوم کتاب که به خانواده شهید میپردازد و فصل مربوط به شهادت شهید توسلی شاخصاً ما را با یک زندگینامه داستانی روبرو میکند. مضافاً این که خود نویسنده اذعان دارد در مواردی درگیر احساسی با سوژه خود هم بوده است.
نگاهی کاملاً صادقانه و از منظر یک نویسنده به شخصیت شهید توسلی
در تعریف زندگینامه داستانی آمده که "زندگینامه داستانی متنی ادبی اما مردمشناسانه (شیوه تفکر، طرز زندگی، آداب و رسوم) از وقایع زندگی مستند شخصی معین است که به انتقال مؤثر ارزشها و هنجارهای تجلی یافته یک جامعه در شخصیت قهرمان و تاریخساز و الگو میپردازد" ویژگی این قالب پرطرفدار این است که دارای معیارهای زیباشناختی و احساسی ادبیات است اما در عین حال سند تاریخی محسوب نمیشود چرا که جنبههای داستانی و تخیلی کار مانع این امر هستند.
در ترکیب زندگینامه داستانی این موارد را بایست در نظرگرفت، زندگینامه داستانی زندگینامهای است که از نظر سبک و نگارش به شیوه داستانی روایت میشود؛ زندگینامه داستانی ساختاری شبیه یا عین داستان دارد یعنی ماجرای زندگی شخصی چنان است که همانند داستان دارای شروع، فراز و فرود و پایان داستانی است؛ زندگینامه داستانی در اصل داستانی است که طرح حوادث و خلق شخصیتهای خود را از زندگینامه وام گرفته است؛ در زندگینامه داستانی هدف روایت و بیان زندگینامهای شنیدنی است.
بدین ترتیب با تدقیق در ساختار این کتاب و به خصوص بخشهای اشاره شده یعنی فصل 2 و فصل مربوط به شهادت شهید توسلی، متوجه میشویم با زندگینامهای از این دست مواجه هستیم که زیبایی و شیرینی داستانی را داشته ولیکن اعتبار تاریخی آن لاجرم اندک است.
نویسنده در مقدمه تصریح میکنند که "قصدم این نیست که از ابوحامد، فرشتهای پاک و بیعیب و نقص بسازم و او را همچون شخصیتهای اسطورهای، از دسترس ذهن علاقهمندان به زندگینامهی فرماندهان جهادی دور سازم".
به نظر این سخن نویسنده، تنها دیدگاهشان نسبت به این اثر نیست بلکه نقد و گلایهای است احتمالی در مسیر زندگینامهنویسی و پرداختن به بسیاری از چهرههای بزرگ دیگر که معمولاً با اعتراضات و موانعی همراه است. علیای حال آن چه از این کلام استنباط میشود آن است که آقای افهمی قرار است نگاهی کاملاً صادقانه و از منظر یک نویسنده به شخصیت شهید توسلی داشته باشند، نه به منظور اسطورهسازی. در راستای تأمین این مقصود، اشاراتی به خستهشدن شهید و کمی دلسردیشان از مجاهدتها در دوران پس از شکست طالبان و آمدن آمریکاییها و انحلال لشگر حضرت رسول (ص) داریم و همچنین در ص 189 به صراحت گفته میشود ایشان "حال و روز خوشی ندارد. عصبیتر از گذشته شده است؛ عصبیتر، عجولتر و کمی هم شکننده" و بدین گونه از ایشان چهرهای انسانی ساخته شده که میتواند خسته و گاه دلسرد نیز بشود. در مواقعی حتی شهید توسلی از مسئولین مینالد و از قولها و وعدههایی که محقق نشده است. حتی در برههای با فرماندهی او مخالفت نیز میشود و به برکناری وی به سبب عدم توانایی اقدام میشود.
کتاب با پرواز نویسنده از فرودگاه ساری ایران به سمت سرگذشت شهید توسلی آغاز میشود و این نوع گشایش به واقعنمایی و حقیقتافزایی نوشته کمک خوبی میکند. البته نکته قابل تاملی در اینجا شکل میگیرد و آن این است که آیا راوی و نویسنده یکی هستند یا دو شخصیت مجزا؟ قاعدتاً به ظاهر باید این دو را یکی گرفت اما فصل اول کتاب به گونهای نوشته شده که گاه مفاد حرفهای مقدمه با کلماتی دیگر در آن تکرار میشوند و چنین به نظر میرسد که راوی دراینجا دارد خود را به عنوان هویت و شخصیتی مستقل مطرح میکند. راوی این زندگینامه در کتاب یک پژوهشگر بوده که قرار است حاصل تحقیقاتش را در قالب یک کتاب، به یک موسسه تحقیقاتی بینالمللی بدهد که کارش پژوهش رخدادهای جنگ سوریه است. جداکردن خود از شخصیت راوی درون اثر میتواند برای یک نویسنده این خاصیت را داشته باشد تا برداشتهای خودش را به وی منتسب کند و این گونه خودش را از نقدها و حملات احتمالی در آینده مصون بدارد. آنچه در این زندگینامه میآید حاصل تلاش این پژوهشگر است که در هیچ کجا به صراحت بیان نشده خود آقای افهمی هستند (ولو این که در ظاهر برداشت این گونه است که باید ایشان باشند). مقایسه دقیق مقدمه و فصل اول و نیز شکل داستانی فصل 1، چنین استنباطی را تائید میکند، به خصوص که اثر را یک زندگینامه داستانی بدانیم.
وقتی راوی جا پای قهرمان میگذارد
در راستای حقیقتافزایی و باورپذیر کردن روایت، راوی در ص 340 وارد مناطقی میشود که همچنان امن نیستند و در آنجا احتمال میرود که هر لحظه مورد حمله دشمن قرار بگیرند. این نکته چون در لحظه روایت - یعنی حال - رخ میدهد و مربوط به خاطره و گذشته نیست، بر هیجان و لذت کتاب میافزاید؛ چیزی که لازمه آثاری از این دست است.
اثر در فصل دوم با پدر بزرگوار شهید توسلی ادامه مییابد و میخواهد بستری را که شهید در آن پا به هستی گذارده و ریشه یافتهاند به تصویر بکشد. این فصل از کتاب فصلی کوتاه است که شاید اطلاعاتی در مورد خانواده ایشان به دست میدهد اما به نظر این اطلاعات ناقص و رهاست. به جایی بند نمیشود و صرفاً در حد اشاره هستند تا اقناع کننده. حتی آن چنان که باید نیز تصویر کاملی از پدر ایشان ارائه نمیشود و به شخصیتپردازی کامل نمیرسد.
در ص 10 در خصوص شهید توسلی آمده که " اینک بعد از مطالعهی اجمالی گاه شمار زندگیاش، راهی موطنش مشهد شدهام ...". کلمه "موطن" معانی متعددی از قبیل مولد، زادگاه، اقامتگاه، مقام، منزل، میهن، وطن دارد. طبیعی است که به عنوان مقام و منزل این کلمه برای شهید توسلی قابل قبول است اما به عنوان مولد و زادگاه نمیتواند درست باشد و در استنباط عموم نیز کلمه درستی از لحاظ واقعیت تاریخی به نظر نمیرسد.
زبان اثر گاه از آن راحتی اولیه و به خصوص کیفیت صفحات پایانی که مربوط به شهادت شهید است فاصله میگیرد. برای مثال در ص 27 عبارت " فرآیند جهادی" یا در ص 28 که داریم "علیرضا با اندوختههای علمیاش از مبحث جهاد اسلامی خوب میداند در این برهه از زمان و فراز تاریخی، چه وظیفه خطیری بر عهده دارد" کمی به سمت مقاله پیش رفته است. ص 28 از این نوع قلم زیاد دارد. علت این تفاوت قلم به نظر تلاش نویسنده برای زندگینامهنویسی است تا داستاننویسی. در بخش پایانی که اثر داستانیتر شده قلم هم از مقالهنویسی فاصله خوبی گرفتهاست.
استفاده از اصطلاحات و کلمات بیگانه آن هم در مواردی که واقعاً لزومی ندارند، از ایراداتی است که بایست در مرحله ویرایش مورد اصلاح قرار میگرفتند. کلماتی نظیر "تیک آف" یا "تونالیتهی صدای شیخ" مرسوم نیستند و بهتر بود عبارات و کلمات فارسی جایگزین میشدند.
از ایرادات دیگر اثر این که متاسفانه فاقد پانوشت و یا پینوشت است. آن هم در جایی که ما با اسامی خاص مکانها و موقعیتهای جغرافیایی روبرو هستیم. به خصوص در صفحات آغازین که به مکانهایی در افغانستان اشاره دارد و با تاکید خاصی بر مکان نوشته شدهاند اما طبیعی است که مخاطب هرگز به اهمیت این مکان پی نخواهد برد چرا که اینها ناشناختهاند و توضیحاتی هم از سوی نویسنده در مورد آنها داده نشدهاست.
استفاده از لحن و لهجه بومی برای شهید و برخی دیگر از چهرههای افغانی در میان دیالوگها، به فضای کار کمک میکند و در عین حال آنقدر هم غریب نیستند که خواننده ایرانی آنها را نفهمد.
کتاب با روایتی دوسویه آغاز شده که شکل جالبی از نظر جایگاه ادبی کار است. در ابتدا یک سو به روایت پژوهشگر اثر میپردازد و سوی دیگر به خانواده شهید توسلی و بعد در ادامه هر دو اینها یکی میشوند. این شیوه از نظر فنی قابل تقدیر است چون با روش نگارش خطی و کلیشهای فاصله دارد.
استفاده از فصلهای کوتاه شاید به کوتاهی خاطرات از شهید بازگردند و یا شاید به تکنیک روایی نویسنده. در هر حال این کوتاهی فصلها ضرباهنگ کار را تندتر میکند و ما سیر زمانی سریعتری را در مسیر زندگی شهید توسلی شاهد هستیم.
اگر بنا بر زندگینامهداستانی بوده و نه زندگینامه صرف، باید اذعان کرد در مواقعی متاسفانه این ایده محقق نشده است. فصل 5 برای مثال بیشتر توصیفات را دارد تا یک شکل روایتی داستانی به خود ببیند. توصیفات زیادی و عدم درج صحنههایی همراه با دیالوگ برای مثال، معمولاً متن را از شکل داستانی دور میبرند.
در ص 30 استفاده از کلمه "روسی" به جای "شوروی" برای اتفاقات سال 1357 که هنوز اتحاد جماهیر شوروی منحل نشده بود کمی جای سئوال دارد. البته این کلمه در گذشتهای دور برای این کشور استفاده میشده لیکن به نظر، نویسنده یک اشتباه فنی کرده باشد چرا که در ص 34 از کلمه "شوروی" استفاده کردهاند. در هر حال بایست نوعی یکدستی رعایت میشد گرچه به نظر در ص 30 ناخودآگاه کلمه "روسی " را به کار برده باشند.
در مورد شهید توسلی نیز یک مورد اشتباه احتمالاً داشته باشیم. اظهار شده شهید زمستان 63 برای اولین بار که به ایران آمده 15 سال داشتهاند و دو سال هم در ایران ماندهاند (یعنی تا زمستان 65). پس از آن برای چهارماه به افغانستان رفتهاند که در این صورت میشود سال 1366. اما در ص 31 گفته شده پس از چهار ماه در سال 65 برگشتهاند.
اشارات راوی در ص 255 به عدم رعایت امانتداریشان و حفظ اعتماد طرف مقابل چندان کار صحیحی بهنظر نمیرسد. این که در نظر داشتهاند کمی بازار گرمی کنند و نگاه مخاطب را جلب کنند یا صرفاً همان گونه که خود بیان داشتهاند فقط "چموشی" راوی بوده مهم نیست، مهم این است که در ضمیر خواننده این اثر تأثیر خوبی برجای نمیماند و دیگر به پژوهشگران و مصاحبهکنندگان اعتماد نخواهند کرد. نتیجه و عواقب منفی چنین کاری بعدها خودش را نشان داده و مانع از کارهای بزرگ در آینده خواهد شد. ایکاش این قسمت در ویرایش حذف شده بود.
اگر جنبههای عاطفی و احساسی پررنگ تر بود...
از نقاط ضعف دیگر اثر، عدم پرداخت مناسب به زندگی خصوصی شهید است. وقتی دفترچه خاطرات همسر بزرگوارشان را به میل و اراده خودشان در اختیار داریم بهتر بود بیشتر از آن میخواندیم. جنبههای عاطفی و احساسی خانواده برای مخاطبین اثر به خصوص خوانندگان مؤنث و به ویژه خانمهای متأهل میتوانست جذابیتهای خاص خودش را داشته باشد. فراموش نکنیم که زندگی در هر حال یعنی تمامی این جنبهها و ما با اثری روبرو هستیم که زندگینامه محسوب میشود و بایست این چیزها را بدانیم. شهید نیز به عنوان یک انسان عادی بخشهای عاطفی هم داشته و اگر نویسنده بنا به ادعای خودش در صدد نبوده اسطورهای دستنیافتنی بسازد بهتر بود کمی هم به جنبههای غیرنظامی شهید میپرداخت. آن قسمت از خاطرات همسر شهید که در کتاب درج شدهاند آنچنان که باید تاثیرگذار نیستند. حال مصلحتهایی در انتخاب آنها بوده یا محدودیتهایی، مشخص نیست و شاید هم واقعاً خاطرات چیز خاصی نداشتهاند. این را دیگر باید نویسنده خود قضاوت کند.
فصول و بخشهای انتهایی، رنگ و بوی احساسی اثر را بیشتر میکند و این زنگ خطری برای اثر به عنوان یک زندگینامه است و به خصوص ادعای نویسنده در عدم اسطورهسازی. برای مثال ص 413 که مشخص است راوی درگیری احساسی پیدا کرده و ص 470 که به شهادت شهید توسلی بازمیگردد کاملاً احساسی است و ص 490 حتی خود راوی به این قضیه اعتراف میکند که: "جا دارد که دچار احساسات شوم".
کتاب "بادهای سرکش هندوکش" در 492 صفحه متن به همراه 8 صفحه عکس از شهید و همرزمانش، تصویر قابل قبولی از زندگی نظامی و مجاهدانه شهید علیرضا توسلی به دست میدهد در عین حالی که ما را با برخی شهدا و رزمندگان یگان فاطمیون نیز آشنا کرده و تاریخچه مختصری از شکلگیری و رشادتهای این یگان را به دست میدهد. اثر از لحاظ کیفیت نگارشی شاید به یک شاهکار نرسد، اما فاصله خوبی با بسیاری آثار دیگر در این قالب دارد که از فن زندگینامهنویسی عاری و به دور هستند.
خواندن این کتاب به منظور آشنایی با جنبههایی از زندگی شهید علیرضا توسلی به عنوان یک مجاهد مدافع حرم جذابیتهای خاص خود را دارد به خصوص که جنبههای تاریخی آن هم ارزشهای خاص خود را داراست. این کتاب در 492 صفحه در سال 1401 از سوی انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/