نگاهی به کتاب «خاتون و قوماندان»/ روایتی دست اول از فرمانده شهید عاشق آل الله

نگاهی به کتاب «خاتون و قوماندان»/ روایتی دست اول از فرمانده شهید عاشق آل الله

در کتاب «خاتون و قوماندان» پشتوانه قوماندان قهرمان کتاب، همسری به تعبیر رهبر انقلاب فرزانه است و  این زن نیز چون کوه است و کوهی پشت به پشت کوهی دیگر ایستاده که بالا و پایین روزگار جاکنشان نمی‌کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، رهبر انقلاب اسلامی پیشتاز و جلودار جامعه ما و امت  اسلامی هستند و در همه موارد این پیشتازی مشهود است؛ از عالم سیاست و اقتصاد و فرهنگ بگیرید تا همین دنیای کتاب و کتابخوانی که باز هم ایشان از بسیاری از اهل کتاب جلوتر هستند و نگاه دقیقی به این موضوع دارند. موضوع کتاب‌های دفاع مقدس و نقش پررنگ زنان در این عرصه هم یکی از موضوعات مهمی است ایشان در صحبت‌های اخیرشان بارها به آن اشاره کرده بودند. زنان فداکاری که گاه در قامت مادر شهید حاضر می‌شوند یا گاه همسر شهید هستند. یکی از کتاب‌هایی که ایشان به تازگی  بر آن تقریظ نوشتند و عموم مردم با این کار به خواندن و تامل در این کتاب ترغیب شدند، کتاب «خاتون و قوماندان» نوشته مریم قربان زاده است؛ کتابی که روایتی جالب دارد از مردمی نجیب که سال‌هاست در همسایگی ما زندگی می‌کنند و رنج و اندوه‌های فراوان بر ملت آنها رفته است. روزگاری است که بسیاری از آنها در کشور ما میهمان و در واقع با ما خانه یکی شده و حتی هم‌سفره شده‌اند اما شاید خیلی به چشم نیایند و حتی بدتر از آن اینکه عده‌ای به آنها به دیده تحقیر و از بالا به پایین نگاه کنند.

کتاب «خاتون و قوماندان» همان طور که رهبر انقلاب در تقریظ فرمودند انصافا روایت‌های دقیق و بسیار قابل اعتمادی از این مردم و وضعیتشان دارد که در کنارمان هستند و متوجه نیستیم شیعه علی بن ابی طالب و عاشق حسین بن علی(ع) فرقی ندارد، ایرانی باشد یا اهل افغانستان، غیور است و خود را به آب و آتش می‌زند تا از نام و یاد و کیان آل الله دفاع کند. او مدافع اسلام است؛ چه در جبهه افغانستان باشد چه در مرزهای ایران و عراق و چه در سوریه. دلاورانه می‌جنگد و خونش با خون دیگر برادرانش با هم آغشته و بر زمین ریخته می‌شود تا اسلام بماند و مقدمات ظهور فراهم شود.

خاتون و قوماندان روایتی دست اول از یکی از این عاشقان اهل بیت است که آرام و قرار ندارد. او قوماندانی است که زندگی اش با جنگ و جهاد می‌گذرد، باکی از مرگ ندارد و ماندن در میان بقیه و اکتفا کردن به کارهای روزمره پژمرده‌اش می کند. علیرضا توسلی که خاتون که ام البنین روایت می‌کند، فارغ از پستی و بلندی‌هایی که زندگی همه دارد، این گونه است و روزگاری که سپاه حضرت در افغانستان منحل می شود و او باید روزگارش را با کارهای سطح پایین بگذراند، سخت‌ترین و تلخ ترین روزهایش است . مرد جنگ نمی‌تواند نجنگد هرچند عارش نیست که کارگری کند و با کم‌ترین درآمدها زندگی خانواده‌اش را به سختی تامین کند.

از آن مهم‌تر پشتوانه این قوماندان است؛ او همسری دارد به تعبیر رهبر انقلاب فرزانه و  این زن نیز چون کوه است و کوهی پشت به پشت کوهی دیگر ایستاده که بالا و پایین روزگار جاکنشان نمی‌کند. زنی صبور و مستقل که سخت ترین شرایط روحی و مادی و مالی را تاب می آورد و همچنان می‌ایستد و خم به ابرو نمی‌آورد. خودش مخارج زندگی را در می‌آورد و در روزگاری که همسرش نیست یا درآمدی ندارد، فرزندان و زندگی اش را با چنگ و دندان نگه می دارد تا قوماندانش با آسودگی بتواند بجنگد و از حرم اهل بیت دفاع کند.

زندگی با قوماندان به روایت خاتون پستی و بلندی‌ها و البته جذابیت‌های فراوانی دارد؛ از سفر به افغانستان و زندگی در آنجا بگیرید تا بی خانگی و بی پولی و سفر به سوریه در زمان جنگ.

اما به نظر نگارنده این سطور تفاوتی که این کتاب با دیگر کتاب‌های نوشته شده درباره شهدای مدافع حرم دارد، اتفاقی است که می‌تواند و البته باید در ذهن خواننده ایرانی رقم بزند و این اتفاق شامل تغییری است که باید در نوع نگاه کردن ما به خواهران و برادران اهل افغانستان رخ دهد و بی‌انصافی‌هایی است که گاهی از جانب بعضی‌ از ما درباره آنها روا داشته شده است. 

«خاتون و قوماندان» علاوه بر جذابیت‌های فراوانی که روایت‌های کتاب و قلم نویسنده اش دارد، به ما و همه کسانی که درک درست و شناختی از مردم افغانستان ندارند، کمک می‌کند تا با روایت‌های معتبر و دقیق، این افراد را که سال‌ها در کنار ما زندگی کرده‌اند بیشتر بشناسیم و بفهمیم با وجود اینهمه سختی که تحمل کردند، چرا رفتند و دفاع کردند و چرا از جان و زندگی و آبروی خود گذشتند و در خون خود غلتیدند تا حرم آل الله بماند.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

قبل از اذان بیدار شدم زیر کتری را روشن کردم علیرضا هم بیدار شد و دست نماز گرفت و ایستاد سر سجاده. دوباره پشت سرش قامت بستم یک لحظه را هم نمی‌خواستم از دست بدهم لباس‌هایش را پوشید برای من ثانیه‌های خفقان آوری شروع شد. فکر می‌کردم بیرون از خانه طوفان شده و درخت‌ها دارند پیچ و تاب می‌خورند هراس به جانم افتاد چقدر طول کشید لباس پوشیدن علیرضا. تصویرش مثل حرکات آهسته شده بود. صدای باد می‌آمد و بوران. رفتم دم پنجره .کوچه در سکوت مطلق بود و نور کمرنگ تیرهای چراغ برق. طوفان نبود. باد نبود. بوران نبود. اما درون من همهچیز بود.

علیرضا رفت سراغ بچه‌ها. نشست روی زمین و فاطمه را بوسید. طوبی را بوسید. موهایشان را بویی. د اولین بار بود که بچه‌ها سر کاسه آب و سینی قرآن غوغا نمی‌کردند. علیرضا کنار حمیدرضا دو زانو شد. موهایش را نوازش کرد. زل زده بود به چهره معصومانه غرق خوابش. لب‌هایش می‌جنبید. گفتم حتماً دارد برای پسرش دعا می‌خواند.

«خاتون و قوماندان» نوشته مریم قربان‌زاده، روایت زندگی ام‌البنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی معروف به (ابوحامد)، فرمانده و موسس لشکر فاطمیون است که توسط نشر ستاره‌ها منتشر شده است. علیرضا توسلی 1 مهر 1341 در افغانستان به دنیا آمد و 9 اسفند 1393 در شهر درعای سوریه شهید شد.

علاقه مندان برای تهیه این کتاب می‌توانند به کتابفروشی‌های سراسر کشور مراجعه کنند یا  عدد 6 به 90009825 ارسال کنند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران