چرا G۲۰ به گروهی بیاستفاده در جهان امروز تبدیل شده است؟
گروه ۲۰ در شرایطی که مخالفتها با نظم جهانی غربمحور و نظام سرمایهداری فزونی گرفته به گروهی بلااستفاده و بیقدرت تبدیل شده است.
گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم- اجلاس دو روزه گروه 20 از روز جمعه در هند با رویدادی شگفتانگیز آغاز به کار کرد: برای اولین بار، "بیانیه سران" (بیانیه نهایی این اجلاس) در نخستین روز اجلاس صادر شد و نه در پایان آن.
از جمله مهمترین اتفاقات این نشست اعلام یک پروژه گسترده زیرساختی با هدف متصل کردن کشورهای خلیج فارس کشورهای غربی از طریق یک شبکه ریلی بود. این کریدور عبارت بود از مسیر ترانزیتی هند-غرب آسیا- اروپا که با ابتکار آمریکا و همراهی کشورهای حاضر در این مسیر کلید خورده است.
با این حال، کارشناسان میگویند این طرح به سبب نادیده گرفتن برخی از طرفهای مرتبط با آن و همچنین اولویت داشتن مقاصد سیاسی بر منافع عملیاتی در آن احتمالاً چندان موفقیتآمیز نخواهد بود.
گفته میشود این طرح در مقابل طرح ترانزیتی چین موسوم به «یک جاده- یک کمربند» مطرح شده که حداقل یک دهه است زیرساختهای آن از سوی پکن در حال انجام است و کشورهای زیادی را شریک خود میکند. در واقع آمریکا و هند قصد دارند اقدام به کنار گذاشتن چین از مسیر ترانزیتی عظیم شرق به غرب کنند.
این در حالی است که چین بیش از یک دهه است با نگاهی اقتصادی و مشتمل بر مشارکت فعال همه کشورهای ذینفع روی طرح جاده و کمربند خود کار کرده است.
اما بزرگنماییهای کشورهای غربی بر روی این طرح و معرفی آن به عنوان یکی از موفقیتهای بزرگ گروه 20 با هدف سرپوش گذاشتن و ندیدن این احساس عمومی بود که گروه 20 به دلایل مختلف از جمله عدم همراهی سران چین و روسیه با آن عملا معنایش را از دست داده است.
دیگر هدف این مسئله دفن کردن مشکلاتی -اعم از جنگ اوکراین و بسیاری مسائل دیگر- بود که بر نشست سال جاری گروه 20 سایه انداخته بود.
کلاود فارتوم، نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی درباره دلایل تبدیل شدن گروه 20 به یک «گروه بیفایده» نوشته است: «این مسئله جای تعجب ندارد چرا که گروه 20 فاقد ظرفیت ساختاری برای تصمیمگیریهای جدی است؛ یعنی تصمیمگیریهایی که به مسائل اصلی روز میپردازند و بر سر آنها اقداماتی بلافاصله صورت میگیرد.»
موارد ضعف تصمیمگیری در گروه 20 فراوانند. وزیران انرژی گروه 20 در ماه جولای قادر به توافق بر سر بیانیهای مشترک و مشخص کردن اهدافی در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر و حذف سوختهای فسیلی نبودند. به طریق مشابه، وزیران دارایی و روسای بانک مرکزی این گروه هم نتوانستند بر سر بازساخت بدهیها به توافق برسند و کشورهای کمدرآمد را بدون راه حل باقی گذاشتند.
چرا G20 ناتوان است؟
درباره ناتوان بودن گروه 20 دلایل متعددی وجود دارد از جمله اینکه که رقابت قدرتهای بزرگ بر این گروه سایه انداخته و حتی اگر گروه 20 -چنانکه بحثهای آن وجود دارد- با اضافه شدن اتحادیه آفریقا به گروه 21 تبدیل شود باز هم هیچ چیزی در ضعف اساسی این سیستم تغییر نخواهد کرد.
مسئله دیگر اینکه هند و چین مسائل را همانند یکدیگر نمیبینند و نمیتوانند مشکلات خود را از رهگذر G20 حل کنند. همچنین تلاشهای غرب برای تحمیل دیدگاههای خود مورد استقبال بقیه اعضای گروه 20 نیست.
مشکلات سیاسی متعدد میان اعضا یکی دیگر از موانع در ساز و کارهای فعالیت این گروه است. این مسئله به ویژه خودش را در بیانیه پایانی نشست نمایان کرد، جایی که اعضای گروه اشارهای روسیه را بابت جنگ اوکراین محکوم نکردند و این مسئله خشم اوکراین را در پی داشت.
اوله نیکولنکو، سخنگوی وزارت خارجه اوکراین، با انتشار پیامی طعنآمیز در شبکههای اجتماعی از این بیانیه انتقاد کرد و نوشت که متن بیانیۀ نهایی گروه 20 در رابطه با تهاجم روسیه علیه اوکراین، «جای افتخار ندارد». سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه بعد از انتشار بیانیه مشترک گروه 20 از متن آن ابراز «خرسندی» کرد.
نقص دیگری که باعث ناتوانی گروه 20 میشود و این گروه شاید هرگز نتواند آن را برطرف کند این است که این گروه از ابتدا به عنوان یک انجمن مباحثهای طراحی شده و نه ساختاری برای تصمیمگیری. در واقع گروه 20 از ابتدا به عنوان یک «مجمع بین دولتی» تصور شد و نه یک سازمان بینالمللی و بنابراین فاقد یک دبیرخانه با کارکنان دائمی است و این به معنای آن است که مسائلی که در دستور کار آن قرار میگیرد صرفاً یک موضوع گذرا است.
پاتریک کوگیل، تحلیلگر ارشد «اندیشکده امور بینالمللی لهستان» مستقر در ورشو میگوید: «ما هیچ تصمیم، تعهد و یا وعده عملی و ملموس از سوی گروه 20 در خصوص مسائل مبرم دنیا از تغییرات جوی گرفته تا مسائل بدهی شاهد نیستیم. این باعث میشود این همایش ناکارآمد و حتی بیفایده باشد.»
برخی از منتقدان از سوی دیگر معتقدند که گروه 20 از ابتدا یک گروه ناآکارمد و ناقص بوده و اعضای هیئت مدیره آن چشم به دهان مقامهای امور مالی در کشورهای غربی دوختهاند و ادعای اولیه این گروه مبنی بر اینکه قصد دارد دیدگاههای مختلف از شمال و جنوب و شرق و غرب عالم را گرد هم بیاورد، ادعایی تو خالی بوده است.
«رابرت وید»، استاد اقتصاد سیاسی در دانشکده اقتصاد لندن به روزنامه نیویورکتایمز میگوید مقامهای آمریکا و آلمان در نهایت کسانی هستند که حکم میکنند کانادا عضو باشد، پرتغال نباشد، آفریقای جنوبی باشد، نیجریه و مصر نباشند. به عنوان مثال، آرژانتین نه جزو اقتصادهای نوظهور است و نه جزو 20 اقتصاد برتر دنیا. با این حال، بسیاری بر این باورند که این کشور به این دلیل به عضویت گروه 20 درآمده که یکی از وزیران اسبق دارایی این کشور در دانشگاه هاروارد هماتاقی «لاری سامرز»، وزیر خزانهداری آمریکا بین سالهای 1999 تا 2001 بوده است.
پرفسور وید در مصاحبه با نیویورکتایمز گفته که گروه 20 هنوز هم با این مسئله دست به گریبان است که نماینده بخش زیادی از کشورهای دنیا از همه جای دنیا نیست.
سرانجام، آنطور که روزنامه نیویورکتایمز نوشته به نظر میرسد که نشستهای گروه 20 نیز هماکنون به مجمعی برای نیروهای مخالف با نظم فعلی جهان تبدیل شده و برخی کشورها در تلاشند از آن برای تضعیف نظم جهانی پسا جنگ جهانی استفاده کنند.
نیویورکتایمز نوشته است: «وقتی G20 آغاز به کار کرد اجماعنظر بیشتری درباره اینکه چگونه باید دنیا را در کنار هم نگاه داشت وجود داشت. تجارت آزاد، سکه روز بود؛ رقابت میان قدرتهای بزرگ به خاطرهها پیوسته بود و آدمهای خوشبین در سراسر دنیا امیدوار بودند که گروه 20 به یک پایگاه قدرت وسیعتر در مقایسه با نهادهای کهنسالی مانند سازمان ملل و صندوق بینالمللی تبدیل شود.»
استوارت پاتریک، از اعضای اندیشکده کارنگی میکند: «در حال حاضر نارضایتیها نسبت به جهانیسازی افراطی، تجارت آزاد و جهان سرمایهداری افزایش یافته است. در شرایطی که اقتصاد جهان در حال از هم گشستن است و کشورها دارند با مشکلات خودشان دست و پنجه نرم میکند سوال اینجا است که وقتی نهادها و قوانینی هنوز وجود دارند که برای فضای بسیار متفاوتی طراحی شده بودند بایستی چه کرد؟»
انتهای پیام/