مطالعات زنان در ایران؛ برساخت فمینیستی از مسائل اجتماعی
جنبش دفاع از حقوق زنان که ابتدا صرفاً جریانی اجتماعی و معترض بهجایگاه زنان درجامعه و نظم مردسالار حاکم بود، کمکم به سمت نظریه پردازی و بررسی و تببین علمی وضعیت زنان گرایش پیدا کرد و اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی ضرورت نظریه پردازی آن مطرح شد.
بهگزارش خبرگزاری تسنیم؛ عاطفه خالقی پژوهشگر حوزه زن و خانواده
این ضرورت به این دلیل مطرح شد که دیگر توصیف نابرابری موجود در جامعه کفایت برای تفسیر آن نمیکرد و میبایست نظریهای مشخص، علل نابرابری، پیامدهای آن، ارتباط آن با ساختارهای خاص جوامع و راه دگرگونی در نابرابری را توضیح میداد. انتقاد فمینیستها به «کورجنس» یا «مذکر» بودن علوم اجتماعی و تلاش برای خوانش مجدد مسائل زنان از نگاه خودشان منجر به تاسیس رشته مطالعات زنان در برخی از دانشگاههای جهان و سپس فراگیر شدن این رشته در سایر کشورها شد.
در ایران نیز رشته مطالعات زنان در سال 1375 به پیشنهاد مؤسسه مطالعات مسائل زنان و دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه الزهرا و شورای فرهنگی – اجتماعی زنان در شورای عالی برنامهریزی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مطرح و پس از چالشهای فراوان، در نوزدهم دیماه 1379 در مقطع کارشناسی ارشد به تصویب رسید.
مطالعات زنان در ایران به مثابه یک رشته جدید و میان رشتهای به نوعی ترکیبی از رشتههای الهیات، علوم اجتماعی، حقوق و روانشناسی است که وجه تمایز آن با این رشتهها صرفاً تمرکز موضوعی بر مسائل زنان است. اما واقعیت این رشته در دانشگاههای ایران همین تمایز موضوعی را نیز به ما نشان نمیدهد.
در واقع مسائل و موضوعاتی که در این رشته طرح میشود یا درباره حقوق زنان هستند که قبلاً در رشته حقوق قابلیت طرح شدن داشتند و طرح هم میشدند. یا درباره مسائل اجتماعی و اقتصادی زنان در جامعه هستند که قبلاً در رشتههای علوم اجتماعی مطرح میشدند و هم اکنون نیز مطرح میشوند و یا درباره ویژگیهای شخصیتی زنان هستند که در رشته روانشناسی وضعیت مشابهی داشتند یا درباره مباحث فقهی و دینی این حوزه هستند که باز هم به همین صورت است.
نگارنده به عنوان دانش آموخته در دو رشته علوم اجتماعی و مطالعات زنان، معتقد است اساسا «مطالعات زنان» خود گرفتار یک مغالطه فلسفی است و آن هم جداانگاری مسائل زنان از مسائل جامعه و مردان است. مسائلی همچون اشتغال زنان، حقوق زنان، تحصیلات زنان، فعالیت اجتماعی زنان، حجاب زنان، حضور زنان در عرصههای مختلف ورزشی، فرهنگی، سیاسی و... بیشتر از آنکه مسائل زنان باشد، مسائل اجتماعی و خانوادگی هستند و طرح آنها ذیل مسائل مربوط به زنان، صرف نظر از داشتن شائبههای فمینیستی، فروکاستن ابعاد مختلف این مسائل به وجوه صرفا زنانه آنهاست. لذا عنوان مطالعات جنسیت به واقعیت این مسائل نزدیکتر از «مطالعات زنان» است.
نکته دیگر اینکه، به تبع زنانه انگاشتن مسائل فوق این تصور ایجاد میشود که مسائل زنان را باید از نگاه خود زنان فهم و حل کرد. لذا زنان برای ورود به این عرصه شایستهتر هستند. نتیجه این تصور هم محدودیت ورود مردان به رشته مطالعات زنان در دانشگاههای کشور است! در حالیکه با توجه به تفاوتهای تکوینی زن و مرد در ساحت تفکر و نظریه پردازی، به نظر میرسد باید بدنه اصلی ترکیب جنسیتی فعالان این عرصه را مردان تشکیل دهند. البته این سخن به معنای نفی لزوم توجه و بهرهگیری از فهم زنانه نسبت به مسائل اجتماعی، خانوادگی و جنسیتی نیست.
انتهای پیام/