چند روایت معتبر از زندگی نوجوانی که عاشق شهدا بود
ارشیا نوجوانی است که هم سن و سالها و حتی نسلهای بعد، میتوانند تک تک رفتارهایش را الگوی خود قرار دهند، چرا که او پا جای پای ابراهیم قرار داد و هادی نسل امروز شد. در تک تک کارها و رفتارهایش روح اسلام ناب را مشاهده میکنیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، نشر شهید ابراهیم هادی با انتشار کتابهایی درباره شهدا معروف است که معروفترین این کتابها «سلام بر ابراهیم» 1 و 2 است که بارها و بارها تجدید چاپ شده، ترجمه شده ولی هنوز علاقه مندان و متقاضیانی زیادی دارد. در کنار کتاب درباره زندگی شهدا، چند ماه پیش این نشر کتابی با عنوان «عرش ارشیا» منتشر کرد که درباره یک شهید نیست اما درباره زندگی یک نوجوان معمولی اهل شهر خمین است که در همین روزگار عصر فضای مجازی و مشکلاتی که دامن گیر نوجوانان امروز است و بسیاری از مربیان و والدین را در ارتباط با نوجوان امروزی دچار مشکل کرده، زندگی کرده است. این نوجوان که خیلی زود و در 16 سالگی از دنیا رفت، زندگی جالب و عبرت آموزی دارد که میتواند الگوی بسیاری از نوجوان امروزی باشد و نشان دهد که در این روزگار هم میتوان مثل شهدا زندگی کرد و عاشق خدا و خدمت به خلق خدا بود. این کتاب در مدت کوتاهی از نشر با استقبال مخاطبان مواجه شده و سه بار تجدید چاپ شده است. در ادامه برشهای جالبی از این کتاب را با هم میخوانیم:
ابراهیم هادی الگوی نوجوانان نسل چهارم انقلاب
*میگفتند ابراهیم هادی برای نیم قرن پیش بوده. خاطرات او زیباست، اما دیگر در این دوره و زمانه کسی نمیتواند این گونه باشد. گفتم: پس مدافعان حرم را چه می گویی؟ میلاد مصطفوی و مجید صانعی و صدها مدافع حرم، ابراهیم را الگوی خود قرار دادند و در همان مسیر قدم برداشتند و با شهادت به دیدار خدای ابراهیم نائل شدند.
گفتند: دوران دفاع از حرم هم تمام شد. الآن و در محیط شهری مگر میشود اینگونه زندگی کرد؟
گفتم: مصطفی علی دادی را میشناسی؟ جوانی امروزی که در ایام کرونا ابراهیم نسل امروز شد و عاشقانه فعالیت کرد و با شهادت به دیدار خدای خود رفت.
گفتند: اما نسل عوض شده، نوجوانهای امروزی دیگر این حرفها را نمیپسندند الآن دیگر عصر فضای مجازی است. دیگر توی مساجد نوجوان نمیبینی که بخواهی برایشان از ابراهیم حرف بزنی.
گفتم: اشتباه میکنید فریاد بی صدای ابراهیم، هنوز در میان نسلها طنین انداز است. حتی از میان نسل چهارم انقلاب، کسانی هستند که او را الگوی زندگی خود قرار دادهاند. آنها در تمامی احوالات زندگی، به شخصیت ابراهیم دقت میکردند و او را راهنمای خود انتخاب کردند این الگو پذیری اینقدر کامل بود که آنها را مانند، ابراهیم تا ملکوت بالا برد. من حتی در میان غیر ایرانیان جوانان و نوجوانانی میشناسم که ابراهیم را الگوی خود قرار دادند و در مسیر بندگی خدا، از همه سبقت گرفتند. اما اگر بخواهیم از نوجوانان نسل امروز یک نفر را مثال بزنیم، به سراغ ارشیا میرویم ارشیا مداحی، نوجوانی شانزده سالهای که چند ماه از ثبت نامش در کلاس دهم میگذشت. او یکباره و بدون مقدمه دچار بیماری شد و دو ماه بعد، در نهایت ناباوری با ملائک الهی رهسپار ملکوت شد!
ارشیا نوجوانی است که هم سن و سالها و حتی نسلهای بعد، میتوانند تک تک رفتارهایش را الگوی خود قرار دهند، چرا که او پا جای پای ابراهیم قرار داد و هادی نسل امروز شد. در تک تک کارها و رفتارهایش روح اسلام ناب را مشاهده میکنیم. او عاشق گمنامی بود این را هم از ابراهیم به ارث برده بود ارشیا عاشق شهدای گمنام بود. برای مراسم شهدا از جان مایه میگذاشت آرزویش نیز شهادت و گمنامی بود.
از شهدا میخواند و در زندگی به سیره آنها عمل میکرد
*ارشیا موهای زیبایی داشت و وقتی بیرون میرفت آنها را مرتب میکرد و با ظاهری آراسته از منزل بیرون میرفت. یک روز از مدل موهاش تعریف کردم بی مقدمه گفت: الآن بچهام، اما یک مقدار بزرگتر به شم موهام رو از ته کوتاه میکنم. با تعجب گفتم: به را چی؟! همه عاشق چنین مدل موهایی هستند! گفت به همین خاطر که خیلیها عاشق چنین مدل موهایی هستند کوتاهش میکنم ابراهیم هادی هم خوش تیپ بود و موهاش خیلی قشنگ بود، اما همیشه موهاش رو کوتاه میکرد تا گرفتار وسوسههای شیطان نشه.
خلاصه ابراهیم شده بود الگوی عملی ارشیا، آن هم زمانی که پسرم دوره دبستان را سپری میکرد. بعدها از آقای کاظمی مربی قرآنش کتاب مسافر کربلا، عارفانه، شاهرخ، علمدار و..... را گرفت و آنها را هم خواند سعی میکرد هر چه از شهدا میشنود در زندگی خودش عمل کند. دوستش میگفت: روزی من و ارشیا با هم به کانون رفتیم. زمانی که رسیدیم. من با دسته کلیدی که همراهم بود، خواستم در را باز کنم ارشیا به محض اینکه چشماش به دسته کلید من افتاد، آن را با احترام از من گرفت و عکس جاسوییچی را بوسید. روی جاسوییچی من عکس «شهید ابراهیم هادی» بود.... یک روز با هم به کانون میرفتیم. ارشیا با حالتی ذوق زده گفت: «امروز یک اتفاق خیلی جالب افتاد.»
من هم مشتاق شدم گفتم: «توضیح بده چی شده؟ ارشیا گفت: «امروز برای من و دوستم مشکلی تو مدرسه پیش آمد. به دوستم گفتم بیا به شهید ابراهیم هادی توسل کنیم. اگر مشکلمون حل شد باید کتاب سلام بر ابراهیم رو به خونی. او هم قبول کرد. با کمال تعجب و با یاری خدا مشکلمون حل شده»
حواسش به همه بود/ ورزشکاری با اخلاق و موفق
*علاقه به ورزش را هم از شهید ابراهیم هادی آموخته بود. مربی او میگفت: سالی که با اتوبوس به اردوی مشهد رفتیم، قبل از حرکت، هماهنگ کرده بودیم که کارهای سرگرمی اردو با ارشیا باشد.
سفر معمولاً خسته کننده است و با اتوبوس خسته کننده تر، اما وقتی که همه خسته بودند و دیگر حال هیچ کاری را نداشتند، تازه آن موقع کار ارشیا شروع میشد!
هیچ وقت یادم نمیرود اکو شارژی هیئت را برده بودیم و ارشیا برای بچهها مسابقه اجرا میکرد: خب بازی، پانتومیم، لبخند حلال و خلاصه تمام تلاشش را میکرد که به بچهها خوش بگذرد.
شخصیت و درک و فهم او حداقل ده سال بالاتر از سنش بود. اگر میدید برخی از بچهها به دلیل کوچکتر بودن گوشه گیر بوده و یا به هر دلیل دیگری کمتر در جمع بودند و بقیه کمتر به آنها توجه میکردند، ارشیا میرفت و با آنها طرح رفاقت میریخت تا هم تنها نباشند و هم بتواند آنها را جذب کند.
ارشیا ارادهای قوی داشت داخل کمدش جملهای را چسبانده بود و آن را سرلوحه کارهایش قرار میداد. آن جمله این بود: «یا میشه یا باید بشه.»
او در هر کاری که وارد میشد چه در کارهای منزل، چه مدرسه و هیئت چه در کارهای هنری حفظ قرآن، شنا، کاراته و... آن را با جدیت پیگیری میکرد تا به نحو احسن انجام شود.
بازی موبایل را به خاطر امام رضا ترک کرد!
*حدوداً وقتی ارشیا 11 ساله بود، به بازی کلش آف کلنز به شدت علاقمند بود. اکثر اوقات در منزل، مشغول این بازی بود. این ماجرا حدود یکسال یا شاید بیشتر طول کشید و ارشیا که خیلی باهوش بود و سرعت دستش هم در بازیهای موبایلی خیلی بالا بود مراحل مختلف این بازی را پیش رفته بود و به همین دلیل وابستگی بیشتری هم به این بازی پیدا کرده بود. من که از اعتیاد به این بازی و اثرات منفی آن بر ذهن و روح لطیف ارشیا نگران بودم، سعی میکردم مانع ادامهی این ماجرا شوم و از او میخواستم که اینقدر بازی نکند؛ اما او میگفت من فقط برای سرگرمی بازی میکنم و در نتیجه، تلاشهای من بی ثمر بود با شناختی که از علاقهی ارشیا به امام رضا داشتم یکبار که به مشهد مشرف شده بودیم، در حرم صحبتهای زیادی در مورد مضرات این بازی با ارشیا کردم و از او خواستم که در حضور امام رضا این بازی را کنار بگذارد در همان، سفر با وجود علاقهی زیادی که به بازی کلش آف کلنز پیدا کرده بود، در حرم آقا، آن را از روی گوشی پاک کرد و قول داد که دیگر بازی نکند. ارشیا با سن کمی که داشت واقعاً با اراده بود و به قولش وفادار ماند.
نشر شهید هادی کتاب «عرش ارشیا» را به قلم جمعی از نویسندگان این نشر منتشر کرده است.
انتهای پیام/