حقایقی که ماجرای غزه افشاء کرد؛ چرا مردم غزه «بنای مستحکم» شدهاند؟
تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: باید بپرسیم «چهعاملی مردم غزه را به بنیان مرصوص مبدل ساخته که از کوه استوارتر، از دریا صبورتر، از ابر مهربانتر، از رعد پرخروشتر و از آسمان صافتر و یکرنگتر شدهاند؟! با این حال، ماجرای غزه افشاگریهای بزرگی ایجاد کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دکتر محمدحسن زورق تحلیلگر مسائل سیاسی و نویسنده کتاب «اسلام و سکولاریسم؛ از آغاز تا امروز» یادداشتی با عنوان «غزه افشاگر سیمای دو انسان: انسان «از خدا گسسته» و انسان «به خدا پیوسته» که در اختیار رسانهها قرار داده است، و به تحلیل این روزهای نبرد غزه از منظر روانشناسی اجتماعی، فلسفی و مردمشناسی پرداخت که در ادامه میخوانید.
مقاومت مردم غزه، به مسئله اصلی از نظر روانشناسی اجتماعی، فلسفی و مردمشناسی در جهان امروز تبدیل شده است. جنگ غزه امروز به صحنه رویارویی دو انسان با دو روحیه متفاوت، دو فلسفه متغایر و دو گونه متمایز از نظر مردمشناسی، تبدیل شده است، بهتعبیر دیگر [تعبیری که بیشتر در متون دینی از آن یاد میشود]، جنگ غزه تکرار «رویارویی هابیل و قابیل» در مقیاسی بزرگتر است. از نظر پدیدارشناسی، مقاومت مردم غزه، پدیدهای است که نظیر آن کمتر در تاریخ دیده شده است.
غزه؛ بنیان مستحکم
مقاومت شکوهمند و حیرتانگیز مردم غزه سبب شده است پرسشهایی از این دست مطرح شود: «چهعاملی این مردم را به «بنیان مرصوص» مبدل ساخته است که از کوه استوارتر، از دریا صبورتر، از ابر مهربانتر، از رعد پرخروشتر و از آسمان صافتر و یکرنگتر شدهاند؟!»
این پرسشها هم در اندیشکدههای غرب مطرح شده و هم میان نسلهای پرسشگری که در غرب پرورش یافته و از این تمدن سوداگر سودپرست بیسیرت سیر شدهاند.
گسترش علاقهمندی به مطالعه قرآن در جهان
به گزارش مشرق، روزنامه انگلیسی گاردین در شماره سه شنبه 21 نوامبر سال میلادی جاری مصادف با 30 آبان 1402 هجری شمسی، گزارش داد که « جوانان در آمریکا برای درک دلیل مقاومت فلسطینی ها در برابر اسرائیل به خواندن قرآن روی آورده اند» گاردین به عنوان نمونه یکی از این جوانان را چنین توصیف کرده است: «مگان می رایس عاشق خواندن است. او اخیراً یک باشگاه کتاب خوانی در شبکه اجتماعی دیسکورد راه اندازی کرده و اقدام به معرفی کتاب به مخاطبان می کند. ماه گذشته، رایس – که الآن دارد 34 ساله می شود و در شیکاگو زندگی می کند – در حساب کاربریش در فضای مجازی در باره بحران انسانی در غزه صحبت کرد. او به گاردین می گوید: « می خواستم در باره دین مردم فلسطین صحبت کنم و اینکه چقدر قوی است که آنها وقتی همه چیزشان از دست رفته باز هم در اولین فرصت از خداوند تشکر می کنند. ». بعضی از طرفداران او در فضای مجازی به او گفته اند که می تواند برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر درباره دین مسلمانان، کتاب مقدس مسلمانان، قرآن را مطالعه کند. بعد از آن، رایس – با آنکه در خانواده مذهبی بزرگ نشده بود – در دیسکورد، باشگاه کتاب مذهبی دنیا را راه اندازی کرد و از آدم های دارای پیش زمینه های مذهبی مختلف، دعوت کرد تا در کنارش به مطالعه قرآن بپردازند.
گاردین نوشته است: هرچه بیشتر رایس به مطالعه قرآن پرداخت، متوجه شد که محتوای آن تا چه اندازه با نظام باورهای او همخوانی دارد. او متوجه شد که قرآن ضد فرهنگ مصرف گرایی، ضدظلم و طرفدار زنان است. رایس ظرف یک ماه [پس از آشنائی با قرآن ] حجاب پوشید و مسلمان شد. گاردین نوشته، رایس تنها کسی نیست که می خواهد قرآن را بفهمد، در شبکه اجتماعی تیک تاک، عده ای از افراد جوان برای به دست آوردن فهم بهتر از مذهبی که معمولاً در رسانه های غربی درباره آن سیاه نمایی شده و همچنین برای همبستگی با مسلمانان غزه به خواندن این کتاب روی آورده اند.
ویدئوهائی با هشتک quran book club منتشر شده اند که تا کنون 1.9 میلیون نفر بازدید کننده داشته اند و کاربران زیادی با این هشتک در حال به اشتراک گذاشتن تصاویر و فیلم های خود با کتاب های قرآن تازه خریداری شده و خواندن آیات این کتاب برای اولین بار هستند. به نوشته گاردین، عده دیگری از جوانان نسخه های رایگان این کتاب را در اینترنت پیدا کرده اند و یا در عین رانندگی برای رفتن به محل کار به صدای کسی که آیه های قرآن را می خواند، گوش فرا می دهند. همه کسانی که در تیک تاک در حال خواندن قرآن هستند، زن نیستند و از هردو جنس زن و مرد در میان آنها به چشم می خورد.
چرا انسان سکولار درندهخو شده است؟
ولی پرسش دیگری نیز وجود دارد که اهمیت آن از پرسش پیشین کمتر نیست و آن پرسش چنین است: سربازان آمریکایی و اسرائیلی که به این سادگی دست به آدمکشی و خونریزی میزنند و برای رسیدن به منافع و مقاصد خود از ریختن خون مردم بیگناه و غیرنظامی پروایی ندارند، در چه جهانبینی و فرهنگی بار آمدهاند که این اندازه خشن، سنگدل و بیترحم شدهاند؟
بهعبارت دیگر در فرهنگ و جهان بینی سکولار چه می گذرد که انسان سکولار تا این اندازه درنده، بی اعتنا به حقوق بشر و منفعت جو و سنگدل می شود؟ آلودگی به سکولاریسم مختص صهیونیست ها نیست؛ ممکن است کسی در خانواده مسلمان چشم به دنیا گشوده باشد و در اثر آلودگی به سکولاریسم و دنیا پرستی و یا در اثر خشم ناشی از فشار های محیطی، مبانی اعتقادی اصیل خود را از دست بدهد و به یک موجود خطرناک مبدل شود، موجودی که در راه منافع خود، دیگران را ناجوانمردانه قربانی می کند. یا کسی در خانواده یهودی به دنیا آید، اما در اثر انحرافاتی که در دینش پدیدار شده، به یک انسان سکولار و خطرناک مبدل شده باشد.
نمونه ای از عناصر فرهنگ اسرائیلی ـ آمریکائی را شبکه صهیونیستی «کان» به نمایش نهاد. به گزارش رسانه های ما شبکه تلویزیونی دولتی اسرائیل «کان» آهنگی را در X بارگذاری کرد که در آن کودکان جامعه صهیونیستی کمپین کشتار جمعی فلسطینیان را در غزه توسط ارتش اسرائیل تحسین می کنند و از آن حمایت می کنند. این سرود یادآور صحنه هایی است که در آن داعش کودکان اسلحه به دست را پشت سر قربانیان قرار می داد تا همزمان قربانیان را از پای در آورند و به جنازه بر زمین افتاده آنها بنگرند. نام این سرود صهیونیستی، بر خلاف محتوای آن «سرود دوستی» است.
در سرود دوستی صهیونیستی کودکان اسرائیلی چنین میخوانند:
شب پاییزی بر ساحل غزه میافتد
هواپیماهای جنگنده بمباران میکنند؛
ویرانی... ویرانی... ویرانی...
ظرف یک سال ما همه آنها را
[زن و مرد و کوچک و بزرگ]
نابود خواهیم کرد
و سپس
باز خواهیم گشت تا مزارع خود را شخم بزنیم
خوانندگان این سرود، مانند کودکان آدمکش داعشی، کودکان کمسنوسال هستند.
نام این سرود دوستی است، در حالی که محتوای آن درباره دشمنی است و این یکی دیگر از عناصر اصلی فرهنگ رایج در میان انسان آمریکایی و یا اسرائیلی «از خدا گسسته» است: نفاق عمیق و بی حد و مرز! ولی مقاومت مردم غزه در مقابل ماشین جنگی اسرائیلی – آمریکائی چالش بزرگی را برای این «انسان یک چشم فریبنده خونریز» و مجهز به سلاح آتشین، به وجود آورده است.
با این همه مقاومت مردم، غزه کارکرد اجتناب ناپذیر خودش را آشکار کرده است و افشاگری های بزرگی در پنج فضا ایجاد کرده است: 1-فضای فلسطین 2- فضای خاورمیانه 3- فضای جهان عرب 4- فضای جهان اسلام و 5- فضای جهان
تنها راه تقابل با صهیونیستها مقاومت اسلامی است نه ناسیونالیسم عربی
1 ـ فضای فلسطین
در فضای فلسطین، مقاومت مردم غزه نشان داد:
الف: راه سازش و تسلیم جز تداوم رنج و مصیبت فلسطینی ها نتیجه ای ندارد و این زندگی توأم با نکبت را تداوم می بخشد. تنها راه مقاومت در مقابل دشمن صهیونیستی، راه مقاومت اسلامی است و نه حتی بیراهه هایی به نام مقاومت ناسیونالیستی عربی و یا مقاومت سوسیالیستی که در گذشته به مردم فلسطین ارائه می شد و موجب تداوم سرگردانی و سرشکستگی آنها می شد. ناسیونالیسم و سوسیالیسم، هردو از شاخ و برگ درخت نفرینی سکولاریسم هستند و با سکولاریسم پیوند ذاتی دارند و موجب از میان رفتن «ستم سکولار» بر انسان امروز نمی شوند.
توطئههای یاسر عرفات و محمود عباس
یاسر عرفات وقتی که بر سر دوراهی اسلامگرایی و یا عربگرایی قرار گرفت، نهایتاً راه عربگرایی را برگزید و به همین دلیل در جنگ تحمیلی غرب به انقلاب اسلامی توسط ارتش صدام [که شعار های آتشین عربی می داد] در کنار صدام حسین قرار گرفت و نهایتاً پس از امضای قرار دادِ تسلیم سرزمین های اشغال شده فلسطین در سال 1948 به اسرائیل در کمپ دیوید، بنابر اظهارات نزدیکانش ترور بیولوژیک شد و جان سپرد.
محمود عباس، جانشین عرفات در دل سپردگی به وعده های غرب تا مرز سرسپردگی کامل پیش رفت و عملاً سازمان آزادیبخش فلسطین را به شعبه ای از سازمان امنیت اسرائیل مبدل کرد که وظیفه آن حفظ امنیت در کرانه باختری رود اردن، به نفع اسرائیل و به قیمت سرکوب مبارزان فلسطینی بود، بدون اینکه کوچک ترین امتیازی به نفع فلسطینی ها به دست آورد.
مهمترین مستمسکِ ملی گرایان عرب برای سرپوش نهادن بر بند و بست های آشکار و پنهان خود با دولت اسرائیل، «نتوانستن» بود، ولی مردم غزه با مقاومت خود، فلسفه عاشورایی خود را تا حد امکان در اذهان زنده کردند که اگر می توانی دشمنان خدا و مردم را بمیران و اگر نمی توانی در راه خدا بمیر که این مرگ شهادت است و شهادت؛ زندگی در قرب لطف الهی است.
ب: این مقاومت نشان داد که اتفاقاً راهی که به نتیجه می رسد هرچند دشوار باشد، راه مقاومت اسلامی است. حماس امروز با تمسک به مقاومت اسلامی توانسته است شروط خود را به دشمن تا بن دندان مسلح خود تحمیل کند.
2 ـ فضای خاورمیانه
در فضای خاورمیانه، مقاومت غزه حقایق مهمی را آشکار و علنی کرد. پیش از این، همان قدر که درباره مظلومیت صهیونیست ها سخن پراکنی شده بود، درباره وجود دموکراسی در اسرائیل نیز آوازه گری های توأم با گزاف گویی شده بود.
رسانه های غربی با بی پروائی و صراحت تمام، نظام صهیونیستی را تنها نظام دموکراتیک در خاورمیانه معرفی می کردند. آنها مدعی بودند در فلسطین اشغال شده - و یا به تعبیر مورد استفاده رسمی در رسانه های غربی: اسرائیل، هر شهروند یک رأی دارد و دولت اسرائیل برآیند آرای شهروندان آن است. می دانیم بخش عظیمی از شهروندان فلسطین اشغال شده ساکنان عرب تبار این قلمرو هستند و امروز می بینیم که رأی و عقیده و تمایلات اعراب ساکن اسرائیل، نقشی در شکل گیری قدرت و دولت در اسرائیل ندارد و اسرائیل به تمام این شهروندان خود به چشم دشمنان بالقوه نگاه می کند و از آن بالاتر حتی آرای یهودیان نیز در اسرائیل تأثیر همسانی ندارد. از یهودیان به طور عموم بگذریم، حتی شهروندان عادی صهیونیست نیز در اسرائیل صاحب نقش و تأثیر یکسان نیستند و آراء آنها هموزن و همسنگ نیست. مدتهاست که هر هفته صهیونیست های عادی در شهرهای اسرائیل تظاهرات می کنند و می گویند جای نتانیاهو به عنوان یک مجرم اداری و مفسد اقتصادی در زندان است نه در کاخ نخست وزیری، اما این صدا ها شنیده نمی شود، چون از ابتدا نیز همه صداها در اسرائیل شنیده نمی شدند و این مردم نمی دانستند که گرایش آنها به صهیونیسم سبب «صاحب نقش برابر شدن» آنها در اسرائیل نمی شود.
مقاومت غزه پیوند بازیگران سیاسی منطقه با صهیونیستها را افشا کرد
مقاومت غزه دست به یک افشاگری بزرگ دیگر نیز زده و مچ بازیگران سیاسی - که در نهان دست در دست اسرائیل دارند و در عیان خود را طرفدار سینه چاک اسلام گرایان و اعراب و فلسطین معرفی می کنند – باز کرد و به عنوان نمونه نشان داد که ترکیه تحت حکومت رجب طیب اردوغانِ به اصطلاح اسلام گرا که از 14 مارس 2003 تا امروز به مدت حدود 20 سال زمام امور کشور ترکیه را در دست دارد – مهم ترین تأمین کننده مواد صنعتی و سوخت از جمله نفت [از طریق خط لوله نفتی باکو – تفلیس – جیهان] و انواع محصولات شیمیائی و فولادی و الکترونیک برای اسرائیل است و جالب آنکه میزان صادرات ترکیه به اسرائیل در طول یک ماه اخیر به میزان 33.6 در صد افزایش نیز یافته است.
افشاگری دیگر مقاومت غزه درباره آشکارتر شدن پیوند گروه حاکم بر جمهوری آذربایجان با اسرائیل بوده است. قتل عام مردم غزه سبب شد پیوند های اسرائیل با کشور های اصلی تأمین کننده مواد مورد نیاز این رژیم در فضای مجازی برجسته شود و هدف مطالعه کارشناسان و ناظران قرار بگیرد. متأسفانه گفته می شود، جمهوری آذربایجان تأمین کننده اصلی نفت مورد نیاز اسرائیل است, یعنی اگر مساعدتهای ترکیه و جمهوری آذربایجان با اسرائیل نبود، ماشین جنگی این رژیم نمی توانست دست به چنین کشتاری در غزه بزند.
مقاومت غزه صف دوستان اعراب را از صف دشمنان آنها جدا کرد
3 ـ فضای جهان عرب
یکی از مهمترین افشاگری های مقاومت غزه، در سطح فضای جهان عرب اتفاق افتاده است. مقاومت غزه صف دوستان اعراب را از صف دشمنان آنها جدا کرد. مردم عرب امروز با دریغ و درد، درک می کنند که رژیم هایی که در بیداری اسلامی علیه آنها نشانه گیری شد تا حد غیر قابل انکاری دوستانشان و رژیم هایی که به وسیله آنها ارابه ترور در منطقه به راه افتاد، دشمنانشان بوده اند. ده ها هزار تروریست آموزش دیده در مدارس تکفیری و صدها هزار نفری که به وسیله آنها ترور شدند و جان باختند و میلیون ها نفری که بی خانمان شدند و میلیاردها دلار ثروتی که در کشور های هدف تروریست ها یعنی در لیبی، سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، یمن، سودان، سومالی، نیجریه و...بر باد رفت و ویرانه هایی که بر جای ماند، همه نتیجه اجرای یک بازی سیاسی بود که مورد حمایت صهیونیستها و غربی ها قرار داشت که متأسفانه توسط برخی از شیوخ و پادشاهان و رئیس جمهور های مادام العمر عرب [که متکی به غرب بوده و با اسرائیل روابط آشکار و پنهان دارند]، اجرا شده است.
بیدلیل نیست که امروز مردم عادی در غزه فریاد میزنند و میگویند: خدایا، داد ما را از زمامداران خیانتپیشه عرب بگیر!
دوستان واقعی فلسطین را باید در محور مقاومت اسلامی جستوجو کرد
امروز وقتی اخبار قتل عام مردم غزه منتشر می شود و جهانیان با تعجب می بینند که ارتش مصر به جای همدلی با مردم بی پناه غزه، چشم بر یک فاجعه عظیم می بندد و گذرگاه رفح را بروی آنها می بندد و پدافند هوایی عربستان به جای دفاع از مسلمانان در غزه و رهگیری هواپیماهای جنگی اسرائیل بر فراز غزه، موشک های انصار الله که به دفاع از مردم غزه بسوی اسرائیل شلیک شده را رهگیری می کند و اتحادیه عرب به نفع مردم غزه فقط حرف می زند و به نفع آنها عمل نمی کند و محمودعباس در مقام رئیس سازمانی به نام سازمان آزادی بخش فلسطین، عملاً در نقش پلیس اسرائیل عمل می کند و حتی حاضر به ایفای یک نقش جدی در محکوم کردن قتل عام مردم مظلوم غزه نیست، کسی در جهان عرب باقی نمی ماند که اندک علاقه ای به فلسطین داشته باشد و از این همه دوگانگی و به عبارت دقیق تر نفاق بر نیاشوبد.
از طرف دیگر مقاومت غزه نشان داد که دوستان واقعی فلسطین را باید در محور مقاومت اسلامی جستجو کرد؛ محوری که از جمهوری اسلامی ایران و جمهوری سوریه و جمهوری عراق و انصار الله یمن و حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی برای آزادی فلسطین تشکیل شده است. بی تردید اگر لیبی گرفتار تروریستها نشده بود، در کنار محور مقاومت اسلامی قرار داشت.
4 ـ فضای جهان اسلام
مقاومت اسلامی مردم غزه زمینه چهار افشاگری بنیادین در جهان اسلام را فراهم آورده است، که به آنها اشاره می کنیم:
4 ـ 1 ـ افشای فریب بزرگ ملیگرایی مصنوعی و استعماری
ملیگرایی را میتوان به دو نوع طبیعی و مصنوعی تقسیم کرد. ملی گرایی طبیعی - در حد عادلانه و نه افراطی آن - حق طبیعی همه ملت هاست. همان طور که هرکسی حق دارد حقوق مشروع خود را بشناسد و از آن استفاده کند و در صورتی که این حقوق مورد تجاوز قرار گرفت، از آنها دفاع کند و متجاوز را از حقوق و حدود خود دور کند، هر ملتی هم حق دارد با آشنایی از حقوق خود از آنها دفاع کند.
لازمه آشنایی با حقوق خود، شناختن «خویشتن» است. من کیستم؟ پرسش اصلی هویت است. ملت ها در طول قرون پدیدار می شوند، نه بر اساس قراردادهای سیاسی و در طول قرون تغییر می کنند و به سادگی نیز نابود نمی شوند.
در تاریخ، ملت های مشخصی متبلور و مشحص شده اند، مانند ملت چین، ملت روم، ملت هند، ملت پارس و در قاره آمریکا مللی نظیر اینکا و آزتک و یکی از جوان ترین و پویا ترین ملت ها در تاریخ، ملت اسلام است که از مجموعه افرادی تشکیل شده که در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی زندگی می کنند و دارای دین مشترک، نژاد مشترک [که به آن گونه نژادی تمدن اسلامیمی گوییم و حد متوسط نژادهای بزرگ بشری است]، زمین مشترک، خط مشترک، فرهنگ مشترک، تاریخ مشترک، هویت مشترک، آرمان های مشترک، خاطره های مشترک، سرگذشت مشترک و در نتیجه سرنوشت مشترک است.
جریان اموی- یهودی و در چهره امروزین آن، امپریالیستی – صهیونیستی تاریخ که از دو ارتجاع عرب و ارتجاع یهود به وجود آمده، پس از جنگ های مشهور به جنگهای صلیبی که در آن تمدن اسلامی را با حمله به قلمرو آن از آراگون و کاستیل و اروپای غربی و در هم شکستن برج و باروی موجودیت سیاسی و خصلت ذاتی فرهنگی آن که از هویت اسلامی نشأت می گرفت و در هم شکستن برج و باروی تمدن مسیحی روم شرقی و غربی و جنگ های 30 ساله و گرفتن آخرین رمق های آن که به تعبیری تا انقلاب فرانسه و حتی پایان جنگ جهانی دوم نیز این فرآیند ادامه داشت، دست به اختراع طرح سیاسی nation-state یا « دولت-ملت» زد. بر اساس این طرح، ملت های مصنوعی اختراع شدند که در ساخت آنها از عناصر و روایات گزینشی تاریخی و پاره فرهنگ های قومی، افسانه ها، اساطیر و تخیلات شاعرانه استفاده شده است و برای هریک از این ملت های مصنوعی حدود و ثغوری ترسیم شده است و بر سر هر کدام حاکمی قرار گرفته که مراعات کننده منافع همان جریان امپریالیستی – صهیونیستی باشد، و این چنین شد که در جهان، کشور های رنگارنگ پدیدار شدند و ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی به سنگ سیاست غرب خورد و شکست و نام هر قطعه شکسته، کشوری شد و به ین ترتیب ده ها کشور و کشورک به وجود آمد که گاه هریک با دیگری دشمن و در مجموع در سرسپردگی به صهیونیسم و امپربالیسم جهانی همداستان و برخی همدست!
مردمی که در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی زندگی می کنند یک ملت هستند، حتی اگر پیرو ادیان متفاوت باشند. هیچ مرز تمدنی ارمنستان و جمهوری آذربایجان را از هم و این دو را از ایران و این سه را از افغانستان و این چهار را از تاجیکستان و آسیای مرکزی و....جدا نمی کند. ارامنه و آذری ها از جمله اقوامی هستند که در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی متولد شده، آب و رنگ و شکل گرفته و در نتیجه با سایر اعضای این ظرف، سرگذشت و سرنوشت مشترک پیدا کرده اند و با هم خواهی نخواهی راه و آینده مشترکی دارند. همین طور است وضع هند و ساکنان پاکستان و بنگلادش و وضع مغرب و پرتقال و اسپانیا و... با یکدیگر. از کویت و قطر و امارات متحده عربی و بحرین و اقلیم کردستان عراق و سایر کشورک های مصنوعی ساخته شده در کنار چاه های نفت مگو و مپرس! این نقاط، ایستگاه های پمپاژ نفت هستند، ولی زیستگاه های رشد و نمو هویت های ملی و منظومه های تمدنی مستقل نبوده و نخواهند بود.
امپریالیسم بر اساس منافع جهانخوارانه خود ملتزایی و کشورسازی میکند و در جمع و تفریق مردم، گشادهدستی و حتی تردستی میکند و عموماً مرزهای سیاسی را بر اساس منافع ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک خود ترسیم کرده و میکند. امپریالیزم یک جریان جهانگیر است، ولی یک جامعه جهانی مشخص با حدود معین نیست. این جریان بر اساس مقدرات حرکت اجباری و کُرهی تاریخ پدیدار شده است و با بلوغ جریانهای وابسته به حرکت طوعی تاریخ جای خود را به این حرکت خواهد داد، هرچند این جابهجایی آسان و بیدردسر نخواهد بود.
یکی از حرکتهای نوساخته و نوخاسته حرکت «پانعربیسم» است. می دانیم که امروز زبان مردم در مراکش و سوریه و... عربی است، ولی زبان مردم در گستره ای از آسیای میانه تا سیستان و بلوچستان و از جزایر قناری و جبل الطارق تا فرانسه نیز برای سالیان متمادی عربی بوده است. باید توجه داشته باشیم که این زبان به عنوان زبان قرآن یکی از عناصر هویت مسلمانان جهان است که الزاماً به عنوان هویت عربی نیست. این زبان اگر زبان قرآن نبود، این همه خواهان در جهان نداشت.
مدعیان دروغین خلیج فارس مردم فلسطین را عرب نمیدانند؟
پیش از اسلام و انقلاب جهانی که با بعثت نبوی آغاز شد، زبان همه مردم در پهنای ظرف جغرافیائی تمدن اسلامی هرگز زبان عربی نبوده است. آنها که خود را پرچمدار ملت عرب معرفی می کنند، با آن همه شعار های آتشین و یقه پاره کردن ها و دم از خلیج عربی زدن ها و نوحه سرائی برای سه جزیره استراتژیک در دهانه خلیج فارس، چرا قتل عام مردم همزبان خود در غزه را دیدند و دم بر نیاوردند که هیچ، از قاتلان مردم در غزه روی برنگرداندند، اگر نگوییم که با آنها همدستی و همداستانی کردند؟!
تو که جزیره ابوموسی را بهدلیل منافعی که غرب از جهت انتقال نفت به اروپا و آمریکا، برای خود تعریف کرده است، جزء جهان عرب میدانی، آیا مردم فلسطین را عرب نمیدانی؟! و با گردنکلفتی مرگ نوزادان و کودکان و زنان و بیماران و کهنسالان را در غزه میبینی و درگوشی با آنها که فلسطین را به روز سیاه نشانیدند، نجوا میکنی و زیر لب میخندی؟!
مقاومت مردم غزه، طشت رسوایی «پانعربیسم» را از سر دیوار کاخهای سلاطین عرب و دکلهای چاههای نفت و گاز به وسط کوچه و بازار شهرهای عربی انداخته است.
«پانعربیسم» را و حزب مخصوص آن یعنی حزب بعث را میشل عفلق زایید همچنان که آتاترک یونانی نیز پدر ملت ترک شد و «پانترکیسم» را آفرید و رضاخان که فرمانده قوای قزاق بود را نیز پدر ملت ایران کرد و همه این پدری ها و مادری ها با دست و دستور و دستگیری امپریالیزم بوده و طبق سیاست و سفارش آنها، صورت گرفته است.
غزه افشاگر بزرگ این پدیده است. آنها که به استمداد مردم غزه پاسخ مثبت دادند و همه مخاطرات محتمل را به جان خود خریدند ولی مردم غزه را نفروختند، همه پیروان محمد رسول الله [که درود خدا بر او و اهلبیتش و پیروان راستینش باد!] بودند نه پیروان پدران پان عربیسم و پان ترکیسم و پان ایرانیسم و بقایای آن پدران که امروز مقدرات گروههائی از مردم را در آسیای غربی و آفریقای شمالی در اختیار خود گرفته اند.
اگر ملت را به معنای قرآنی آن یعنی پیروان یک آئین در نظر بگیریم، باز هم ما ملی گرای طبیعی هستیم، نه ملی گرای مصنوعی. یعنی به ملتی که به طور طبیعی در تاریخ بخ وجود آمد و ما به آن تعلق داریم وفاداریم نه ملت های مصنوعی ساخته دست استعمار گران و کمپانی های نفتی. ما به ملت اسلام در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی تعلق داریم و به آن وفاداریم و اگر بخواهیم جانفشانی کنیم، در راه ملی گرایی استعماری و بر اساس منافع کمپانی های چند میلیتی فداکاری نمی کنیم و نمی گوییم : « نه غزه، نه لبنان...» بلکه می گوییم : « هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ملت اسلام و سراسر قلمروی که قرآن مجید در جهان آفریده است» که این قلمرو گسترده تر از ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی نیز است؛ یعنی همه مسلمانان اعضای یک پیکره تاریخی هستند و یک ملت اعتقادی را به وجود آورده اند و اگر مسلمانان را در برمه دیروز و میانمار امروز به دست و دسیسه و سرمایه امپریالیزم قتل عام و آواره می کنند، ما و نه تنها ما، که هر انسان آزاده ای در مقابل سرنوشت آنها نیز مسئول و متعهداست.
4 ـ 2 ـ افشای سیمای راستین اسلام ناب محمدی(ص)
مقاومت شکوهمند مردم غزه پرده از چهار چهره نورانی، همزمان با هم برداشت؛ اولین چهرهای که از آن پرده برداشته شد، سیمای انسان باورمند به اسلام در زمانه ما بود. مقاومت مردم غزه نشان داد که هنگامی که مردمی مقاومت در راه خدا را برنامه زندگی خود قرار میدهند، خدا در تمام زوایای زندگی آنها حضور و شهود و حمایت شگفتانگیز خود را نمایان میکند و اینچنین است که یک جامعه خدایی متولد میشود.
امروز مردم در غزه «بنیان مرصوص» شدهاند
ما شاهد تولد این جامعه برین در نخستین روزهای آغاز انقلاب اسلامی در ایران و در پی آن در دوران جنگ تحمیلی بودیم. در لبنان نیز این روح خدایی در کالبد شیعیان لبنان دمیده شد و سپس در یمن شاهد تولد شکوهمند این روح خدایی بودیم و هستیم و اینک این روح مقدس را در غزه مشاهده می کنیم و می بینیم که آیات قرآن وقتی که از دهان حقگوی مردم حق پرست غزه – حتی کودکانشان - پر می کشند، نسیم خودآگاهی و خداآگاهی را در سراسر جهان منتشر می سازند.
امروز مردم در غزه « بنیان مرصوص » شده اند آنچنان که خداوند در آیه 4 سوره صف می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»؛ آری، "خداوند دوستدار آنهایی است که همچون یک بنای بیشکست و استوار در برابر دشمن صف میکشند و با دشمن خدا و در راه خدا به رزم پرشکوه خود میپردازند."، و غزه اینک اینچنین با دشمنان خدا و مردم مبارزه میکند.
بیتردید چنین رزمی حتماً شکست دشمنان خدا و پیروزی یاران خدا را در پی دارد، آنچنان که خدا در آیه 39 سوره حج وعده داده است: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ». بله، البته اینچنین است که خدا به ستمدیدگان، اجازه جنگ با دشمنان خدا را داده است و خدا در «به پیروزی رسانیدن» آنها تواناست. تو نگو که چرا حماس با دشمن خدا وارد جنگ شد که این چنین و آنچنان شود. خدا چنین اجازه ای را به جوانان از جان گذشته غزه، داده و خدا در به پیروزی رسانیدن مردم غزه تواناست و طلیعه این پیروزی کاملا نمایان شده است.
دومین چهرهای که با مقاومت مردم غزه مقابل چشم جهان آشکار شد، چهره مقدس و دلربای محور مقاومت اسلامی بوده است.
لجنپراکنیهای ارتجاع، به انقلابیون مسلمان را که فراموش نکرده ایم. مجوس و عرب نامیدنشان، مرتد خواندنشان، تکفیرشان، تحریمشان و تطهیر دشمنانشان و امروز می بینیم آنکه برای دفاع از مسلمانان غزه جانفشانی می کند، همین محور مقاومت اسلامی است و آنکه با غزه بیگانگی می کند، همان است که دیروز جمهوری اسلامی ایران را و سپس سوریه و حزب الله لبنان را تکفیر و تحریم کرد و کمر به قطع ریشه این شجره طیبه بست و هشت سال نیز با انقلاب اسلامی در یمن جنگید و طرفی نبست و سرشکسته بر جای خود نشست.
رابطه جمهوری اسلامی ایران با مردم ستمستیز رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ است
بهعکس، انقلابیون مسلمان در عراق و ایران و افغانستان و سوریه و لبنان و یمن و فلسطین و....مصداق آیه 29 از سوره فتح در قرآنند که می فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا»؛ رابطه جمهوری اسلامی ایران با مردم دین باور و ستم ستیز در منطقه مصداق «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» و رویاروئی آن با استکبار جهانی مصداق «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» است. از طرف مقابل ارتجاع، در مقابل استکبار جهانی دست به سینه و در مقابل مسلمانان مظلوم و محروم منطقه دست به شمشیر ایستاده است.
پرده تبلیغات دروغین با رنگوروی استکبار غربی و ارتجاع و استدراج عربی و عبری از روی سیمای انقلاب اسلامی فرو افتاده و سیمای درخشان آن مقابل «چشم جهان» آشکار شده است.
سومین افشاگری بزرگ در فضای جهان اسلام که مهمترین آنها هم است، پرده بر داشتن از سیمای اسلام ناب محمدی(ص) است، اسلامی که در آن آیات قرآن درباره جهاد، خمس، زکات، حج و....فقط خوانده نمی شوند که فهمیده هم می شوند و فقط فهمیده نمی شوند که مصادیق امروزین آنها هم بازشناسی می شوند و فقط مصادیق امروزین آنها بازشناسی نمی شوند که به فرمان خدا برای جهاد با دشمنان خدا و مردم و سایر تکالیف شرعی در حد توان خود، عمل می شود.
سلاطین عرب مانند همه سلاطین به قرائت قرآن اکتفا میکنند، ولی عمل به قرآن را تاب نمیآورند، در حالی که به قرآن باید عمل کرد، خواندن قرآن خوب است، ولی بهتنهایی کافی نیست.
چهارمین پرده ای که در مقاومت غزه در برابر چشم جهان آشکار شد، حقیقت وحدت اسلامی بود. مقاومت اسلامی نشان داد که اگر مسلمانان واقعاً به خدا و نبوت خاتم الانبیاء و نهاد امامت که او پایهگذاری کرد و معاد و عدالت ایمان داشته باشند، در عمل یک امت هستند، هرچند در شناسنامه آنها نوشته شده باشد که این شافعی و آن حنفی و دیگری مالکی و آن دیگری، شیعه زیدی و یا اثنیعشری است. تو اگر به این پنج اصل ایمان داری مسلمان ناب هستی و اگر نداری من نمیدانم که هستی، ولی در این «حلقه عشق» خود را قرار ندادهای و در این حلقه نیستی.
بهقول سعدی:
سلسله زلف دوست حلقه دام بلاست
هرکه در این حلقه نیست فارغ ازین ماجراست
«بلا» همان «ابتلا» است
ابتلا همان آزمونهای الهی است که اگر در این دنیا با موفقیت از آنها عبور کنی در آخرت از پل صراط بهسلامت عبور کردهای.
ادامه دارد... .
انتهای پیام/