روایتی از شهیده تربیت معلم؛ کرمان مسیر پرواز به بهشت
فائزه رحیمی؛ دانشجومعلم ۲۰ ساله از تهران، در نخستین سفرش به کرمان، به جمع شهدا ملحق شد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، فائزه 20 ساله از تهران، همان دانشجومعلمی که این روزها صحبت از او زیاد است، مسافری از بین شهدای کرمان و از معدود شهدای زن تربیت معلم کشور.
فائزه رحیمی دانشجوی ترم 5 دانشگاه فرهنگیان که برای نخستین بار تصمیم گرفت به مزار سردار سلیمانی برود اما در همین سفر آسمانی شد و به خیل شهدا پیوست.
او دانشجومعلمی پرانرژی بود که با هر کدام از دوستان و همدانشگاهیهایش همصحبت شویم از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی او سخن میگوید از اینکه در کنار دانشجومعلمی، دست به قلم بود و مصاحبههای مختلفی را با خانواده شهدا انجام داد که در نشریات دانشجویی از او به یادگار مانده است.
مراسم تشییع پیکر فائزه رحیمی دانشجومعلم شهید حمله تروریستی کرمان و تنها مسافر از تهران که در جمع شهدا قرار گرفت، روز شنبه با حضور پرُرنگ دانشجومعلمان در پردیس نسیبه دانشگاه فرهنگیان، همان جایی که فائزه در آن مشغول به تحصیل بود، برگزار شد.
در این مطلب به سراغ زهرا شریف؛ دوست فائزه و همسفر او در کرمان که دقایقی پیش از شهادت همراه هم بودند، رفتیم تا از دوست شهیدش برایمان بیشتر بگوید.
زهرا که صدایش گرفته و همچنان در شوک آن روز باقی مانده و نمیتواند بغض خود را نگه دارد، از اصرار فائزه برای رفتن به سفر کرمان شروع میکند و میگوید: بعد از اینکه سال گذشته به تنهایی به مزار حاج قاسم رفته و ماجرا را برای فائزه تعریف کردم، اشتیاق بسیاری برای رفتن به این سفر داشت.
امسال از همان ابتدای شروع ترم با یکدیگر برنامهریزی کردیم تا در قالب اردوی مقاومت به مزار حاج قاسم برویم.
اردوی مقاومت را دانشگاه فرهنگیان با هدف شناخت سردار سلیمانی برای دانشجویان برگزار میکند و از همان ابتدای ترم برای شرکت در اردو برنامهریزی کردیم و قسمت این شد که در سالروز شهادت سردار به کرمان برسیم.
زهرا میگوید، حتی از رفتن به سفر منصرف شده بود آن هم به دلیل امتحاناتی که از 18 دی شروع میشد به همین دلیل به فائزه میگوید به سفر نرویم چون ممکن است امتحان را خراب کنیم اما فائزه اصرار دارد که حتماً باید به این سفر برود و این میشود آغاز سفر به کرمان.
فائزه حتی در اتوبوس و در مسیر سفر به کرمان سرگرم مطالعه برای امتحانات بود.
اگر از من بپرسید، میگویم که فائزه به این سفر دعوت شد تا شهادت نصیبش شود، به یاد دارم ابتدای ترم که به مشهد رفته بودیم به مزار یکی از شهدا رفتیم و من و فائزه میگفتیم خوش به حال این شهید، ما دوباره باید برگردیم به تهران و روال عادی زندگی!
در اردوی کرمان، زهرا شریف به عنوان مسئول رسانه بسیج دانشگاه فرهنگیان و فائزه رحیمی به عنوان پشتیبان حضور داشتند.
آنگونه که زهرا میگوید: دقایقی قبل از شهادت هم با یکدیگر بودند، حتی در مسیر شربت میخورند و فائزه به شوخی میگوید،«این شربت شهادت است».
زهرا شریف درباره لحظه انفجار عنوان میکند: با فائزه در حال پیادهروی بودیم و به او اصرار داشتم، سریعتر حرکت کند تا بتوانم از دانشجویان عکس تهیه کنم اما فائزه گفت که او مسئول پشتیبانی است باید مراقب سایر دانشجویان باشد بنابراین آخرین فردی است که مسیر را ترک میکند.
بنابراین از یکدیگر جدا شدیم و دقایقی بعد صدای انفجار آمد و همه شروع به دویدن کردند، ناگهان دیدم یکی از دانشجویان از ناحیه پا ترکش خورده است، هر چقدر به دنبال فائزه گشتم اثری از او نبود، فریاد میزدم، بچههای دانشگاه فرهنگیان اما هیچ آشنایی نمیدیدم.
دوست مجروحم را با همراهی سه پلیس داخل ماشین گذاشته و به بیمارستان رفتیم، هر چقدر با گوشی فائزه تماس میگرفتم خاموش بود، مادر و پدرش هم دائم تماس میگرفتند تا از وضعیت فائزه مطلع شوند اما خبری از او نداشتم.
ساعتی بعد در همان بیمارستان از مسئول بسیج فرهنگیان وزارت آموزش و پرورش، شنیدم که فائزه شهید شده است.
زهرا با بغض میگوید: فائزه بسیار فعال و علاقهمند به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بود و از همان ابتدا دائم در اتاق پرورشی مدرسه بود تا در برنامههای مختلف مشارکت کند.
انتهای پیام/