آیا الگوی سوم قابلیت توجیه علمی دارد؟
کدخدایی: جریانی طرح بحث حقوقی الگوی سوم را به معنای واقعی کلمه به سخره میگیرد. نقد و نظر هست ولی واقعاً بیانصافی میدانم رویکردی که به خاطر مباحث زنان و خانواده بنا شده و پشتوانه نظری دارد را بگوییم یک سخنرانی معمولی بوده که تمام شده و رفته است.
به گزارش خبرنگاری فرهنگی خبرگزاری تسنیم-طیبه مجردیان: دکتر محمدرضا کدخدایی مدیر گروه مطالعات جنسیت موسسه شناخت چندی پیش در «رویداد هفته الگوی سوم» به ارائه قرائت خود از الگوی سوم پرداخت. وی در بخش اول سخنان خود به انتقاداتی که به اصل طرح این الگو از سوی رهبر انقلاب مطرح میشود، پاسخ داد و سپس خوانش خود از این الگو را با اتکا به پژوهش انجام گرفته در موسسه شناخت ارائه داد. حجت الاسلام کدخدایی همچنین در حاشیه سخنان خود در رابطه با انتقاداتی که به لایحه ارتقاء امنیت زنان و مسئله خشونت علیه زنان در این لایحه به عنوان مفاهیم وارداتی غربی و فمنیستی میشود، نکاتی مطرح کرد. آنچه در ادامه میآید مقدمه سخنان ایشان در این نشست است.
بعضی جریانها طرح بحث حقوقی الگوی سوم را به معنای واقعی کلمه به سخره میگیرند
کارهایی در رابطه با الگوی سوم دارد صورت میگیرد که خروجی بعضی از آنها هم درآمده ولی نمیتوان به آنها اطلاق الگو کرد. ظاهراً یک چهارچوب ذهنی هست که از سمت مقام معظم رهبری طرح سازه هم شده اما قاعدتاً تا تبدیل شدن به الگویی که زمینه سیاست گذاری فرهنگی و تغییر فرهنگ شود، باید مسیری را طی کند. اما یکی از دلایل اصلیای که رغبت کردم بیایم و نکاتی در این باب عرض کنم همین بود که خواستم بگویم اینطور نیست.
متأسفانه یک جریانی در حوزه طرح بحث حقوقی الگوی سوم را به معنای واقعی کلمه به سخره میگیرد. خب نقد و نظر هست ولی اینکه یک عده میگویند یک جایی مقام معظم رهبری سخنرانی کردند، یک مطلبی هم فرمودند دیگر چرا انقدر برای آن گنبد و بارگاه درست میکنید؟ چرا مدام جلسه و نشست و کارگروه برای آن میگذارید؟ این ادبیات متأسفانه زیاد است و درباره خیلی از علمای ما هم این حرف را میزنند.
چه بسا حتی من به عنوان یک پژوهشگر که دو سه سال روی موضوع الگوی سوم در اندیشه مقام معظم رهبری کار کردم، ادعا کنم بعضی مواردش هم تناقض دارد که باید برای تبدیل شدن به الگو حل شود. بعضی جاها هم ممکن است، گسست و خلأ نظری داشته باشد و هنوز به الگو نرسیده باشد. همه این موارد را میتوانم به عنوان یک پژوهشگر بگویم ولی واقعاً و به تمام معنا بیانصافی میدانم چنین رویکردی را که به خاطر مباحث زنان و خانواده بنا شده را بگوییم چیزی نیست و یک سخنرانی معمولی بوده که تمام شده و رفته است.
این را به عنوان کسی که دو سه سال به صورت مستقیم روی بیانات مقام معظم رهبری تمرکز دارم و درگیر چهارچوب اندیشهای مقام معظم رهبری هستم، میگویم. ما باید این بیانصافی علمی را نسبت به اندیشه ایشان و بعضی از علمای دیگر یکمقدار رفع کنیم و برویم سراغ شاخص گذاری.
ابتدا چند بحث مقدماتی را مطرح کنم؛ یکی اینکه درباره این الگو یک مغالطهای صورت میگیرد و یا مفاهیم الگو بعضی جاها با هم خلط میشود. بعضی جاها مقام معظم رهبری مسئله الگو را مطرح میکنند و ناظر به آن میفرمایند حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) الگو هستند. منظورشان این است که اسوه هستند و چه بسا این مسئله در امور تربیتی کارکرد داشته باشد. یک وقتی هم الگو را در سطح تمدنی و اجتماعی مطرح میکنند. اگر اینها را از هم تفکیک نکنیم به مغالطه میافتیم.
در بعضی از دیدگاههایی که درباره الگوی سوم منتشر شده، این خلطها صورت گرفته و الگو به معانی مختلفی به عنوان اسوه، چهارچوب عمل، پارادایم، قالب، الگوهای رفتاری جامعه و موارد دیگری که الآن به ذهنم نمیآید، به کار رفته است. اینها به هم ارتباط دارند، نمیخواهم بگویم بیارتباط هستند ولی اگر دقیق شناسایی نشود، باعث میشود درست نتوانیم آن را فهم کنیم.
الگوی سوم در اندیشه مقام معظم رهبری چیزی شبیه چهارچوب عمل
این را به عنوان پیش فرض بحث خودم مطرح میکنم که تلقی من از بیانات مقام معظم رهبری در مورد الگوی سوم، چیزی شبیه چهارچوب عمل و (Framework) است. فریم ورک هم نه به معنای چهارچوب نظری بلکه به معنای چهارچوب عمل.
یعنی چه؟ وقتی مقام معظم رهبری، سه گانهای را مطرح میکنند و میگویند الگوی شرقی و زن مستور راتئورایز میکند و الگوی غربی که زن در جامعه را تئورایز میکند و الگوی سومی که یک بیان جدید است و باید چهارچوبش را بگوییم؛ این یعنی چه؟ یعنی چهارچوب عمل.
وقتی چهارچوب عمل در سطح کلان اجتماعی و تمدنی است، نمیتواند منطبق بر یک فرد باشد. چون چهارچوب کلان اجتماعی و تمدنی باید تمام تنوعها و تکثرهای زیستهای اجتماعی را در خودش فرآوری کند. یعنی چهارچوب تمدنها و نظامات اجتماعی، همه قشر فردی دارد. مسلمان و غیرمسلمان در این چهارچوب هستند. متدین و غیر متدین دارد. از بین متدینها، متعبد و غیرمتعبد دارد. چهارچوب عملی باید بتواند برای کل این جامعه انسانی با تمام تنوع و تکثرش به سمت اهدافی که برای الگو در نظر گرفته، ریل گذاری کند. نمیتوانید الگوهایی که واحد مقیاس و تحلیلش فرد هست برای کل این تکثرها ارائه بدهید. خود مقام معظم رهبری بارها میگویند ما واقعگرای آرمانی هستیم و واقعیت اجتماعی همین تکثرها است.
لذا من اجمالاً به عنوان پیش فرض بحثم، الگو را به معنای چهارچوب عمل در نظر میگیرم. چهارچوب عملی که برای نهادینه شدن باید برود در چارچوبهای سیاست گذاری فرهنگی تا اقتضائات هدایت اجتماعی و تمدنی را پیدا کند.
الگوی سوم به عنوان یک الگوی میان رشتهای از نوع علم عامیانه
نکته دوم درباره الگوی سوم هم این است که این الگو غیرتخصصی است. غیرتخصصی به دو معنا. یکی از اشکالات آقایانی که میگویند اصلاً این فرمایش مقام معظم رهبری را جدی نگیرید و کنایه هم میزنند، این است که میگویند مگر ایشان متخصص امور زن و خانواده و امور فرهنگی است؟ اگر تخصصزدگی مدنظرشان باشد، بله این الگو، الگوی تخصصی نیست و حتی در کار ویژه هیچ تخصصی هم نیست یعنی شما نمیتوانید بگویید فلانی رشتهاش حقوق است او باید الگو بدهد، فلانی رشتهاش مدیریت است پس او الگو بدهد یا علوم سیاسی است و...
این الگوها، الگوهای فرا تخصصی و به قول خودشان چند رشتهای و میان رشتهای هستند. الگوهای چند رشتهای و میان رشتهای الزاماً هیچ تخصص واحدی را بر نمیتابد. رهبری یک نگاه میان رشتهای دارند. میان رشتهای به معنای یک گرایش زیر مجموعه جامعهشناسی هم نه. بزرگوارانی که یک عقبه فکری علمی منسجم دارند و بعد هم یک امتداد راهبری اجتماعی دارند، اجمالاً الگوهایی که این بزگواران ارائه میدهند شبیه به قول معروف علم عامیانه(Commen Sense) است. علم عامیانه به معنای عقل سلیم.
علم عامیانهای که مطرح میکنند، دو نوع است. یک وقت مثلاً میگوییم مردم در جامعه چگونه امور اقتصادی خود را فراوری میکنند؟ چگونه امور ارتباطی خود را فراوری میکنند؟ بهترین شکلش را فراوری علمی کنیم، این میشود چهارچوب علم عامیانه. مثل کارهایی که کتل(Cattell) در روانشناسی میکند. یا استرنبرگ(Sternberg) در روابط زوجین میکند. میگوید من میخواهم در مورد روابط مودت آمیز زوجین کار کنم. به جای اینکه تحلیل تخصصی کند، میگوید من داستانهای افرادی که سی چهل پنجاه سال با هم عاشقانه زندگی کردند، تحلیل عاملی میکنم و عواملش را استخراج میکنم و علم تخصصی درمیآورم. این چهارچوبهای غیرتخصصی یک وقت اینطوری فراوری و تخصصی میشود.
یک وقت هم این چهارچوبها از چشمانداز فردی است که یک پایه تخصصی مثل فقه و اصول، کلام و فلسفه و حوزههای علوم دینی دارد و یک امتداد اجتماعی هم دارد و بعداً میآید مفاهیمی که به صورت عامیانه یا تخصصی هست را فرآوری میکند. نمیتوانیم بگوییم تخصص دارد و نمیتوانیم بگوییم یک چیزی حالا ایشان فرمودند و خیلی هم قالب ندارد؛ حتماً قالب دارد چون ایشان چهارچوب اندیشهای دارند و من نکاتش را هم خدمت شما عرض میکنم. اتهامهایی که میزنند که در مورد یک نفر هم نیست، منطقشان چیست؟ مثلاً در مورد آیت الله جوادی آملی هم تصریح میکنند که به ایشان گفتند در مورد این موضوع صحبت کنید، ایشان هم صحبت کردند و بعد کتابش کردند. مسئله اینطور نیست. یک شخصی مثل آیت الله جوادی آملی گفتند شما هر موضوعی که خواستید یک ساعت قبلش به من بگویید، من یک تأملی میکنم و بعد چهارچوب میدهم و بحث میکنم. خب یک عقبه وجود دارد مثلاً اگر از یک مرجع تقلید یک سوال کنید، تأملی در مبانی و التزاماتش میکند بعد هم برای شما یک ساعت صحبت میکند. بحث از این سنخ است. این طور که این آقایان میگویند نیست.
الگوی سوم به مثابه نظریه کاربردی و دارای پشتوانه نظری
ایشان جایی به صورت مدون و تدوین شده درباره الگوی سوم بحث نکردند، سازههای آن را چیدند. ولی چون اینها جزو نظریههای کاربردی تلقی میشود، نیاز به مبانی نظری دارد که مبانی آن هم وجود دارد. ایشان درباره مبانی نظری در جای دیگری صحبت کردند؛ در طرح کلی اندیشه اسلامی این مبانی را توضیح میدهد یا در جاهای دیگر مثلاً بعضی از کتب فقهی و اصولی و درس خارجهایشان، اینها را منقح کردند. بنابراین اگر بگوییم نظریه الگوی سوم که یک نظریه کاربردی تلقی میشود و یک عقبهای دارد که به آن مبانی برمیگردد، آن مبانی را هم ایشان مطمئناً ترسیم کردند.
لایه بعد مباحث نظری است که قاعدتاً مباحث نظری از حیث در مقام بیان بودن در یکسری از کتب، فتاوا و درسهای خارج ایشان وجود دارد. یک بخشی هم انضمامات کاربردی هست که معمولاً در بیاناتشان است. در بیانات رهبری عموماً این اتفاق میافتد.
نکته جالب اینجا است؛ موضوعاتی که ایشان در سخنرانیهایشان در حوزه زنان مطرح میکنند، از خیلی از جهات به آن یک فرمت علمی میدهند یعنی میگویند مسئله چیست؟ در چه چهارچوبی باید آن را فهم کنیم؟ با چه هدفی؟ بعد سازههای آن را میچینند. مخاطب یک مخاطب عمومی است ولی ایشان صورتبندی این چنینی دارند. این گزارهها پخش است و نمیتوانیم بگوییم یک منبع مدون قابل استناد دارند ولی پژوهشگر میتواند به اینها صورتبندی بدهد و به قول داده بنیادها بحث «سازنده گرایی» یعنی این چیزی است که ما داریم میسازیم.
یعنی از مباحثشان در میآوریم و میگوییم نسبت به مباحثی که مقام معظم رهبری در جاهای مختلف ارائه دادند، من میخواهم انسجام نظری را در بیاورم و به این مبانی و نظریه و شاخصها رسیدم. در ادامه برای اعتباریابی یا میتوانیم به خودشان عرضه کنیم که تأیید کنند یا رد کنند یا اشکال بگیرند و یا جلساتی میگیرند و کسانی که روی آن کار کردند، موضوع را به بحث میگذارند.
الگوی سوم؛ الگوی در مسیر پردازش که قابلیت توجیه علمی دارد
نکته دوم ما در مورد پیش فرض این الگو این هست که ما الگوی سوم را به عنوان یک الگوی در مسیر پردازش داریم مطرح میکنیم که قابلیت توجیه علمی دارد. مثل این آقایان نیستیم که بگوییم آقا صرفاً یک فرمایشی کردند. حتماً توجیه دارد. اگرچه من به عنوان پژوهشگر ممکن است نسبت به جایی از آن نقد داشته باشم اما حتماً قابلیت پردازش در چهاچوب علمی دارد. این نکته مهمی است.
نکته سوم هم اینکه در نهایت الگوی سوم یک الگوی عملیاتی خواهد شد که میخواهد مبنای سیاستگذاری شود. قاعدتاً باید برویم سراغ نظریههای سیاست پژوهی که بتوانیم آن را فهم کنیم. این سیاستها ناظر بر تدبیر امور است یعنی میخواهیم یک تدبیر تمدنی کنیم و یک تدبیر اجتماعی و یک تدبیر فرهنگی. این تمدن، نظم اجتماعی است که میخواهیم روی قسمت فرهنگش دست بگذاریم. در قسمت فرهنگ هم روی مسئله زن متمرکز شدیم. قاعدتاً جنس بحثها، تئوریک و نظریه صرف نیست، مبادی نیست، از سنخ حکمت عملی است یعنی امتداد تدبیری دارد. سیاست یعنی تدبیر و میخواهد در حوزه فرهنگ، تدبیر تمدنی و نظم اجتماعی کند.
برای فهم سیاستگذاری فرهنگی هم باید ملتزم باشیم به سه چرخه: مسئله شناسی، اهداف کلی و سیاستهای کلی و در آخر راهبردها و راهکارها. نظریههای سیاست پژوهی این سه چرخه را دارند.
این نکاتی درباره پیش زمینه بحث از الگوی سوم بود که خدمتتان عرض کردم.
نکته بعد هم جامعه اطلاعات است. جامعه اطلاعاتی که من از آن استفاده کردم و میخواهم شاخصهای آن را بگویم، سه مرحله است. یک بحثاش مبانی است که عمدهاش با محوریت طرح کلی اندیشه اسلامی است که آن را تبیین کردم. بخشی دیگر از مبانی نظری ایشان در مورد تاریخ و انسان و...در کتب مختلف از جمله کتب فقهی و اصولیشان قابل فهم است که درباره آنها توضیح میدهند که شبیه چهارچوبهای نظری و ایدههای بنیادی است. همچنین کلیه بیانات رهبری با همان مبنایی که عرض کردم؛ مبانی فکری افراد باید انسجام داشته باشد، جزو دادههای ما بوده است. حالا وارد سه چرخهای که عرض کردم، میشویم.
دال مرکزی و مسئله اصلی الگوی سوم بحث ظلم علیه زنان است
اما مسئله اصلی در مورد الگوی سوم چیست؟ دال مرکزی و مسئله اصلی الگوی سوم، بحث ظلم علیه زنان است. بیشترین بسامدی که رهبری در مباحثشان مطرح میکنند، بحث ظلم است. اصلاً چرا ایشان الگوی سوم را مطرح میکنند؟ یک مسئله وجود دارد و آن هم اینکه تاریخیترین، عمیقترین و فراگیرترین ظلم در همه عرصه تاریخ و جوامع به زنان به لحاظ جنسشان شده است.اینجا تقریباً شبیه ابداعات فمینیستهای رادیکال میشود؛ این ظلم به لحاظ جنس صورت میگیرد، آن را به ویژگیهای جسمانی زنان برمیگرداند. فقط یک تمایز قابل توضیح دارد. مقام معظم رهبری میگویند سنخهای مختلف ظلم علیه زنان وجود دارد که به ویژگیهای جسمانی به علاوه جهل بشر، برمیگردد. یعنی یک مردی هست که قدرت جسمی بالاتری و عقلانیت ابزاری بالاتری دارد و یک خانمی هست که ظرافت و لطافت بیشتر و عواطف غنیتری دارد. این باعث میشود انسان جهول ظلوم که پیش فرض تقریباً همه انسانها است، زن را مورد ظلم قرار میدهد. حتی در جوامع اسلامی و حتی در جامعه ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. این صریح بحثهای ایشان است، تحلیل نیست.
اما چهارچوب نظری فهم این ظلم چیست؟من این ظلم را چگونه فهم میکنم؟ ایشان مثل فمینیستها نیست. فرق ما با فمنیستها در این است که فمینیستها در یک چهارچوب تخاصمی و رقابتی این ظلم را فهم میکنند مثلاً میگویند مرد چرا اینطور است و ما نیستیم ولی ما این مسئله را نسبت به غایت میبینیم. میگوییم زن هم انسان است و هدفی دارد ولی این چهارچوب نظم اجتماعی او را از هدفی که دارد باز میدارد، کاری به تخاصم ندایم. از نوع بحث تخاصمی رفع ظلم درنمیآید، باز هم یک تخاصم و دعوا در میآید. پس ما یک غایت و وجه مطلوب داریم که میبینیم فاصله زن به لحاظ جنسش از فاصله مرد به لحاظ جنسش از آن غایت دورتر است. آن غایت را یک جا تصویر میکنند؛ شکوفایی و استعدادهای فردی، اجتماعی معنوی و... یکی یکی اینها را میگویند. این بحثها همه صراحت دارد.
خب این هم چهارچوب فهم مسئله ایشان و وجه تمایزش با فمینیسم رادیکال.
یک وجه تمایز دیگر هم با فمنیسم رادیکال دارد. فمنیسم رادیکال مناشی ظلم را مختلف میداند ولی همه به یک منشأ بنیادین برمیگردد. منشأ بنیادین ظلم را جسم میداند و به این نتیجه میرسد، جسم زن منفور است و باید در جسم مداخله شود و مثلاً آندروژنی را پیشنهاد میدهد. اما مقام معظم رهبری میگوید منشأ ظلم جسم است اما این ظلم ناشی از جهل جامعه و بشر بریده از اخلاق و قانون نسبت به اقتضائات متعالی این جسم است که به خاطر قوه استخدامگرش هر طور بتواند از او سوء استفاده میکند.
این بحث چهارچوب فهم مسئله ایشان اما در بحث چهارچوب نظری، مسائل مختلف است. مقام رهبری شاید حدود 300 مسئله را به عنوان شبکه مسائل زنان ذکر میکنند اما بعضی جاها تصریح میکنند که دو مسئله بنیادین و اصلی وجود دارد و همه مسائل زنان به دو مسئله اصلی برمیگردد که یکی ظلم در خانواده با بازنمایی خشونت در خانواده است.
آیا لایحه ارتقاء امنیت زنان سویههای فمنیستی دارد؟
بعضی از بزرگواران که میگویند بحث خشونت یک بحث وارداتی است و ادبیات رهبری نیست، اصلاً اینگونه نیست و صریح صحبتهای ایشان است. اتفاقاً در مباحث زنان ایشان بیشترین بازنمایی را در مورد خشونت علیه زنان دارند و بیشترین بازنمایی خشونت در جامعه و خانواده را در خانواده مطرح میکنند یعنی میگویند منشأ این ظلم خانواده است.
بعضی از پژوهشها ادعایی دارند که میگویند خشونت خانگی را میگوییم مشکل غرب است، ادبیات فمنیستها هم هست، بنابراین ادبیات اسلامی نیست و ادبیات مقام معظم رهبری نیست. این مسئله چند مغالطه دارد. یکی اینکه فرض کنیم ادبیات فمنیستها باشد، مگر حقوق، ادبیات غرب نیست؟ مگر سیاست، ادبیات غرب نیست؟ اصلاً نظم اجتماعی ما بر اساس مفاهیمی که غربیها ساختند و فراوری کردند، دارد شکل میگیرد. اگر اینطور باشد خیلی چیزهای دیگر هم ادبیات غربی است. درثانی ظلم یک مفهوم عملیاتی نیست، یک مفهوم تئوریک است. خشونت یک مفهوم عملیاتی است.معمولاً موضعگیریهایشان در مورد لایحه خشونت است که میگویند: نگویید خشونت علیه زنان، بگویید ظلم علیه زنان. خب لایحه حقوقی باید شاخصمند باشد. مثل این قضیه که ظلم ادبیات فقه نیست، ادبیات کلام است. ظلم و عدالت، ادبیات کلام است. فقه گزارهها را مینویسد که این کار را نکن، آن کار را نکن. همانطور که خشونت یک سازه فقهی و ظلم یک سازه کلامی میشود، اینجا هم همینطور است. ظلم یک ادبیات انتزاعی دارد بعد شاخص و بیشترین بازنمایی آن را ایشان اتفاقاً در مورد خشونت مطرح میکنند. اکثر مواردی که ایشان درباره ظلم صحبت میکنند وقتی مصداق میگویند، مصداقهای خشونت را میگویند و صراحت بیانشان در مورد خشونت است و بعد از انواع و اقسام خشونت، بیشترین خشونت را در عرصه خانواده مطرح میکنند.
پس الگوی سوم دو مسئله اصلی دارد یکی مسئله ظلم و خشونت در خانواده که سلبی است. یک مسئله ایجابی هم دارد که مسئله احیای خانه است. اینها را باید با هم فهم کنیم وگرنه یک انحراف عمیق در فهم معنای الگوی سوم پیدا میکنیم.
ایشان در ادامه به طرح دیدگاه و نظریه خود درباره الگوی سوم با اتکا به پژوهش انجام گرفته در موسسه شناخت پرداخت.
پایان پیام/