«باغ اسلیمی»؛ شکوه اربعین به روایت یک غیرمسلمان
«باغ اسلیمی» در کنار روایت یک داستان جذاب درباره اربعین، تلاش کرده است به برخی از شبهات درباره این حضور میلیونی نیز پاسخ دهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشر معارف رمان «باغ اسلیمی» را به قلم بشری صاحبی منتشر کرد و در دسترس علاقهمندان قرار داد. صاحبی در این اثر خود حماسه عظیم اربعین و حضور میلیونها نفر از زائران با زبانها و نژادهای مختلف را موضوع اصلی قرار داده و با توجه به این تنوع حضور، روایتی داستانی از این حماسه ارائه کرده است.
در معرفی این اثر آمده است: باغ اسلیمی داستان آدمهای عاشق است. آدمهایی که هرسال برای 10 روز هم که شده زندگی روزمره را رها میکنند و هرطور شده خود را به مسیر میرسانند. در مسیر زنده میشوند پر و بال میگیرند و با جانی تازه به زندگی برمیگردند. قصه این آدمهای عاشق را «نیله مایر» روایت میکند.
کتاب «باغ اسلیمی» داستان جابهجایی کولهپشتی «آفاق» با کولهپشتی نیله مایر، جامعهشناس معروف و شناخته شده آلمانی را روایت میکند. آفاق که دانشجوی عکاسی در دانشگاهی در برلین است برای عکاسی در یک پروژه مستندسازی عازم عراق میشود اما کولهپشتی او با کوله پشتی اندیشمند آلمانی جابجا میشود و همین موضوع سبب میشود نیله مایر ناخواسته سر از پیادهروی اربعین در بیاورد.
رمان صاحبی از یک سو قصد داشته به بحران فلسطین که این روزها تا حد زیادی فراگیر شده بپردازد و با دقت در جزئیات و نکات دقیق، تلاش کرده در لایههای زیرین و تا حدی به شکل غیر مستقیم دشمنی و مخالفت یهودیان صهیونیست با مسلمانان و شیعیان را بیان کند. و از سوی دیگر، به بیان این مهم بپردازد که دلهای حقطلب با هر آیین و مذهبی میتوانند دلداده سیدالشهدا(ع) شوند و انسانهای بی غرض بیشک تحت تأثیر اتمسفر قدرتمند پیادهروی اربعین قرار میگیرند و مغناطیس امام حسین(ع) براده دلهای همه حقجویان عالم را به خود جذب میکند.
از آنجا که اربعین میتواند قدرتمندترین بستر زمینهسازی ظهور امام زمان(عج) باشد؛ چراکه حضرت در هنگام ظهور، خود را با جد شهیدش به عالمیان معرفی میکند، و در لابهلای داستان نیز به تلاش برای برداشتن بار از دوش حضرت و نیز تلاش برای اینکه خود باری بر دوش حضرت نباشیم اشاره شده، به فرهنگ انتظار نیز گوشه چشمی داشته است و حتی آزادی قدس را در گرو ظهور امام زمان دانسته است.
از ویژگیهای خاص این کتاب میتوان گفت که «باغ اسلیمی» به دلیل بهره بردن از سه راوی و زاویه دید، از لحاظ فرم با اغلب رمانهای رایج متفاوت است و از لحاظ محتوایی به دلیل روایت اربعین از زبان غیر مسلمانان، روایتی متفاوتتر از رمانهایی که تاکنون در اینباره نوشته شده ارائه کرده است. نویسنده همچنین به برخی سؤالات رایج درباره اربعین نیز نیمنگاهی داشته و تلاش کرده است به برخی از این شبهات پاسخی منطقی دهد. از این منظر کتاب جدید صاحبی دایره مخاطبان خود را گسترش داده و همانطور که میتواند برای مخاطب علاقهمند جذاب باشد، برای کسانی که منتقد هستند نیز اثری خواندنی است.
آخریـن بـار ، همین کـه چشـم روی هـم گذاشتم، وسـط کلیسـا بیـدار شـدم. مرد شنل پوش که تالیتی را روی سرش انداخته بود و هیچ شباهتی به پاپها و پـدران مقـدس نداشـت از پلههـا پایین آمـد. ضربـان قلبم را حـس میکـردم کـه لحظه به لحظه تندتـر میشـد. میخواستم عقـب بـروم، امـا پاهـایم بـه زمین چسـبیده بـود. قـدرت تکان دادنشـان را نداشتم. مـرد با آرامـش منزجرکنندهای روبهرویم ایستاد. دستهایش را جلو شمکش گره زد و گفت: «خوش اومدید، خانم مایر! خیلی وقته منتظر شماییم» از حالـت فـک پایینـش حـس کـردم دارد میخنـدد. خندهاش حالم را بدتر کرد. حرفی نزدم. با خنده ادامه داد: «میز رو برای شما تدارک دیدیم» دوباره با کاسـه پر از خون روبهرو شـدم، خونهای لخته شـده، چرکآلود و تهوعآور .
سـرم را بالا آوردم و بـا همه تـوان فر یاد زدم: «چطـور از یک گیاهخوار چنین درخواست بیشرمانهای میکنید؟» و داد زدم:«من از خون متنفرم.» بـا همه قـدرت دویـدم سمت در و بـاز خیـره شـدم بـه آن بوتـه کـه تصویرش روی دستگیره بود. در آنقدر محکم بود که با دستهای من باز نشد.
صدای مـرد شـنل پوش هـر لحظـه نزدیکتـر میشـد، مـن امـا نمیخواستم بشـنوم. بلند فریاد زدم و کمک خواستم. مثل شـبهای قبل فشـار دسـت مرد شـنلپوش را روی شـانه راستم حس کردم که یکباره پاهایم سسـت شـد. قلبم از همیشـه تندتر میزد، اما انگار در دلم نوری جوانه زده بود، نوری که کمکم همه وجودم را پـر کـرد. بـهزور خـودم را روی پـا نگـه داشتم و بـا تمام وجود دسـتگیره را فشـار دادم. در باز شد و چشمانم خیره ماند به باغی که پشت در بود.
صدای نعره مـرد شـنل پوش کـه نمیتوانسـت از در رد شـود، گوشـم را پـر کـرد. بـاغ پـر بـود از همان بوتهای که تصو یرش روی دستگیره بود، بوتههای کوتاه و بلند فیروزهای. درختچههای ظریف و شاخ وبرگهای خوشحالتِ درهمتنیدهای که عطری خوشایند داشتند. انگار قدم گذاشته بودم به بهشتی که مسیح وعده داده. آرام بودم و صبور و خرسند. بعد از دو سال در خواب میخندیدم. آن باغ عجیب با درختان و بوتههای متفاوت و منحصربه فردی که داشت، زیباتریـن باغـی اسـت کـه در تمام عمـرم دیـدهام. ...
نشر معارف «باغ اسلیمی» را در 316 صفحه و به قیمت 195 هزار تومان در شمارگان هزار نسخه در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
انتهای پیام/