مراقبت از کودک؛ آغاز تحول در سیاست‌های جمعیتی

یک کارشناس حوزه خانواده معتقد است: توجه حاکمیت به مسئله خدمات مراقبت از کودک و مهدکودک‌ها، نقطه آغاز تحول در سیاست‌های جمعیتی است و حاکمیت باید به طور جدی در بحث مهدکودک‌ها ورود کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم-طیبه مجردیان: «الگوی سوم» یعنی گفتمان انقلاب اسلامی نسبت به هویت زن، مدعی امکان، مطلوبیت و ضرورت توجه توأمان زنان به نقش خطیر مادری خود ضمن مشارکت آزادانه در سطوح مختلف اجتماعی است. این در حالی است که زنان به خصوص بعد از مادری در برقراری تعادل میان نقش‌های خانوادگی و اجتماعی خود دچار مشکلات متعددی می‌شوند. می‌توان گفت نقطه درگیری زن اجتماعی جدید و ساختارهای سنتی در مادری، نمود بیشتری پیدا می‌کند. چون برای یک خانم بعد از مادر شدن محدودیت‌هایی به وجود می‌آید و برای بازگشت به حیات اجتماعی نیاز به حمایت‌های خانوادگی و اجتماعی دارد.

بنابراین تحقق هرچه بیشتر الگوی سوم نیازمند تمهیدات ویژه در جهت کاهش فشار نقش‌های مختلف زنان است تا جایی که رهبر معظم انقلاب در آخرین دیدار خود با اقشار مختلف بانوان بر رفع تزاحم نقش‌های خانوادگی و اجتماعی خانم‌ها به عنوان یکی از وظایف دولت تأکید کردند.

ایجاد مهدکودک در سازمان‌ها از جمله کمک‌هایی است که دولت می‌تواند در راستای تحقق الگوی سوم و  افزایش جمعیت داشته باشد. به این دلیل که یکی از بزنگاه‌های اصلی بحث کاهش جمعیت و عدم تمایل زنان به فرزندآوری، تمایل زنان به مشارکت اجتماعی و مانع بودن فرزند در این موضوع است. چون از یک سو ساختارهای اجتماعی تغییر کرده و فرزندپروری هزینه‌بر و زمان‌بر شده و از سوی دیگر جایگاه زنان تغییر کرده و خواستار مشارکت اجتماعی هستند؛ طوری که خانم‌های ما در دوراهی‌های سخت انتخاب بین فرزندآوری و مشارکت اجتماعی قرار می‌گیرند. چنانچه عموم متوسط جامعه فرزندآوری را انتخاب کنند، امکان تجمیع نقش‌های خانوادگی و اجتماعی بسیار سخت است. یا باید رفاهی داشته باشند که بتوانند از امکاناتی مثل پرستار بچه استفاده کنند یا حمایت خانوادگی قوی برای نگهداری فرزند داشته باشند که به دلیل افزایش ساعت کاری مردان، این امکان برای تعداد کمی از خانم‌ها فراهم است. درنهایت یا وظایف خانوادگی زنان، مسئولیت اجتماعی آنها را به محاق می‌برد یا چنانچه بخواهند در عرصه مشارکت اجتماعی حضور فعال داشته باشند، از فرزندآوری بازمی‌مانند و یا تعداد فرزندان خود را محدود می‌کنند.

خدمات مراقبت از کودک یکی از سیاست‌های جمعیتی اصلی دولت‌‌ها در پاسخ به چالش‌های جمعیتی است که تأثیر مثبتی بر میزان‌های باروری دارد. گسترش این مراقبت‌ها خصوصاً برای جلوگیری از کاهش موالید رتبه‌های دوم و سوم از اهمیت بالایی برخوردار است. این خدمات نه‌تنها زمان‌بندی باروری، بلکه اندازه تکمیل‌شده خانواده را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. این خدمات چنانچه از کیفیت بالایی برخوردار باشد، می‌تواند از تصمیمات زوجینی که تحصیلات بالایی دارند و هر دو شاغل هستند حمایت کند، همچنین کاهش هزینه‌های مراقبتی می‌تواند تأثیر مثبتی بر باروری داشته باشد. به‌نظر می‌رسد این خدمات برای افزایش باروری برخی از اقشار به‌خصوص دانشجو و شاغل ضروری است. به همین دلیل خبرگزاری تسنیم در ادامه پرونده جمعیت و‌ زن اجتماعی جدید، بررسی مسئله مهدکودک ها را هم در دستور کار خود قرار داده است.

طبق تبصره 3 ماده 22 قانون جوانی جمعیت، تأسیس مهدکودک در سازمان‌های دولتی یک تکلیف قانونی است اما روند اجرایی شدن این قانون چندان مطلوب نیست. یکی از موانع تحقق مطلوب قانون، گره‌های ذهنی و سوالات مختلف پیرامون موضوع مهدکودک‌ها است. در همین راستا خبرگزاری تسنیم با خانم دکتر راحله کاردوانی؛ دکترای مطالعات زنان و پژوهشگر حوزه زنان گفت‌وگو کرده است که در ادامه بخش اول این گفتگو را می‌خوانید:

نقش مهدکودک در کمک به مادر و خانواده

به نظر می‌رسد نسبت به خدمات مراقبت از کودک در سطح مسئولین سیاست‌گذار در کشورمان، نگاه منفی وجود دارد که البته شاید منطقی است و به دلیل کیفیت پایین خدمات مراقبت از کودک در کشورمان است که وضعیت مطلوبی ندارد. در بسیاری از موارد، شاهد آسیب‌های فراوانی بودیم که از جانب همین مهدکودک‌ها به کودکان وارد شده است. اما آیا این مسئله به خاطر موجودیت مهدکودک است؟ یعنی ذاتاً مهدکودک بد است؟یا خیر، ما می‌توانیم مهدکودک را کمک خانواده و مکمل نقش مادری بدانیم؟

سؤال شما دو وجه دارد؛ یک بخشش به بحث سیاست مراقبت از کودک برمی‌گردد و اینکه سیاست ما در بحث مراقبت و کمک به خانواده چیست که امر بسیار مهمی است؛ می‌شود گفت مراقبت نقطه محوری سیاست خانواده در همه جهان و برای ما در ایران است.سیاست خانواده با مراقبت آغاز می‌شود و بعد از آن سیاست‌های رفاهی و حمایتی دیگر قرار دارد.

بخش دیگر سؤال برمی‌گردد به اینکه اصولاً مهدکودک‌ها، هویت‌ها و نهادهای خوبی برای جامعه هستند؟ و یا نه، حذف آنها بیشتر می‌تواند به خانواده کمک کند؟ چون یکی از بحث‌هایی که به عنوان آسیب مهدکودک‌ها مطرح می‌شد این بود که افزایش مهدکودک‌ها و رشد قارچ‌گونه آنها در کشور باعث شد خانمی که نه نیاز به اشتغال داشت و نه آنچنان تمایل و توان، به این فکر کند که با وجود اینکه در خانه است، فرزندش را به مهدکودک بفرستد. اول به بخش دوم این بحث می‌پردازم.

در پاسخ به این سوال که اصولاً مهدکودک می‌تواند کمک خانواده باشد یا خیر؟ مسئله این است که ما در عصر مدرن با خانواده هسته‌ای کوچک‌شده تنها و منزوی روبرو هستیم. مهدکودک‌ها می‌توانند حلقه‌های میانی میان خانواده‌ای باشند که به دلیل تحولات مختلف از خانواده گسترده جدا شده و با رویدادهایی مثل مهاجرت، در کلان‌شهرهایی غریب افتاده و حتی در شهر خودش هم به علت مشغولیت‌های مختلفی که خانواده‌ها دارند، دچار تنهایی و گسست شده است. با توجه به اینکه نیاز کودک فقط به 9 ماه اول تولد که به مادر مرخصی زایمان می‌دهیم، محدود نمی‌شود بلکه نیازهای او به مرور زمان افزایش پیدا می‌کند.در 9 ماه اول کودک عمدتاً نیازهای فیزیولوژیک دارد اما به مرور زمان، نیازهای روانی، رشد و تفکر در کودک شکل می‌گیرد و نیاز به ارتباط و تربیت ایجاد می‌شود؛ در حالی که ما اینجا در عمل انقطاع داریم.

از طرف دیگر کودکی که باید در این خانواده رشد کند، تا سال‌ها تک‌فرزند است‌. در حوزه آپارتمان‌نشینی هم نمی‌توان انتظار داشت که به نیازهای این کودک پاسخ داده شود. این کودک از حدود هفت سالگی باید از خانواده جدا شده و وارد مدرسه و حوزه اجتماعی شود و به مرور زمان استقلال را تجربه کند. اما آماده‌سازی کودک برای جدایی باید از سال‌های قبل اتفاق بیفتد و این کار به نفع کودک و خانواده است، از این جهت که کودک از لحاظ روانی با فضاهای اجتماعی آشنا می‌شود. بنابراین مهدکودک برای جامعه ضروری است چون هویت اجتماعی کودک، از دو سالگی به بعد کم کم شکل می‌گیرد، به مرور از مادر جدا شده و وارد فضای اجتماعی می‌شود و باید ارتباط با همسالان، بازی و کار جمعی را تجربه کند.این در حالی است که در خانه‌های کوچک و خانواده‌های امروزی با شرایط نزدیکی خانه‌ها به هم و تذکر مدام همسایه‌ها، امکان نگهداری کودکان و بازی با آنها وجود ندارد.

بهترین بستر و گزینه، مهدکودک‌هایی با شرایط خاص هستند که تعداد محدودی از مهدکودک‌ها در کشور ما چنین شرایطی دارند و خانواده‌هایی مخاطب خدمات آنها هستند که هزینه بیشتری می‌کنند.این نوع شکاف اقتصادی و شکاف طبقاتی باعث می‌شود خدمات بسیار مفید و خوب فقط برای خانواده‌های خاص باشد. البته باید دقت شود که هر مهدکودک گران‌قیمتی خدمات مفید ارائه نمی‌دهد. اما امکانات آرامش، رشد شناختی یا نظارت بر خوراک کودک در برخی مهدکودک‌ها انجام می‌شود.

طبیعتاً بخش خصوصی که هزینه بیشتری برای مهد کودک می‌کند، باید هزینه بیشتری دریافت کند تا بتواند در بخش خصوصی تاب‌آوری داشته باشد و طبیعتاً خانواده‌هایی هم که هزینه بیشتر پرداخت می‌کنند مخاطب خدمات آنها هستند اما قاعدتاً زمانی که خصوصی‌سازی اتفاق می‌افتد، یک وجه خصوصی‌سازی مخاطبان این نهادها و خدمات هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند.

واگذاری مهدکودک‌ها به بخش خصوصی از سال 84

چرا مهدکودک‌ها به بخش خصوصی واگذار شد و آیا واگذاری مهدکودک‌ها به بخش خصوصی، کار درستی بود؟

وجه دیگر مسئله مهدکودک‌ها، سیاست‌گذاری است. ببینید در دولت نهم و دهم گفتمان خانواده پررنگ شد و حتی نام دفتر امور مشارکت زنان ریاست جمهوری به دفتر امور زنان و خانواده تغییر کرد تا خانواده از این طریق مورد توجه قرار بگیرد. اولین جایی که برای اجرایی کردن طرح خصوصی‌سازی انتخاب شد، مهدکودک‌ها بود. به این ترتیب مهدکودک سازمان‌ها تعطیل و به بخش خصوصی واگذار شد و البته تأکید می‌شد که در فاصله‌های کوتاه از سازمان‌ها قرار بگیرند. یارانه‌هایی به مادرانی که فرزند زیر 6 سال داشتند، داده شد اما مسئله شکاف اجتماعی و نگرانی مادران از اینکه مهدکودک‌ها به بخش خصوصی واگذار شد، به شدت جدی بود.

در مورد شکاف اجتماعی باید دقت شود. مثلاً در کلانشهر اصفهان، مهدکودکی داریم که سالیانه 100 میلیون تومان و حتی بیشتر از خانواده دریافت می‌کند و خدمات مختلفی را هم به این کودک می‌دهد و خانواده هم رضایت دارد؛ ولی چند درصد خانواده‌ها امکان استفاده از این مهدکودک‌ها را دارند؟

امروز مادر خانه‌دار متمولی داریم که از بهترین مهدکودک استفاده می‌کند و مادر شاغل نیازمندی که اگر یک ماه شغل نداشته باشد از اجاره خانه باز می‌ماند، اما نمی‌تواند از مهدکودک استفاده کند. این، تعارض و ترویج شکاف اجتماعی است که در بسیاری از حوزه‌های جامعه مشاهده می‌شود. شکاف طبقاتی در همه حوزه‌ها وجود دارد اما این شکاف در مورد مهدکودک‌ها که مرتبط با نسل‌سازی و حوزه نرم خانواده است، آسیب‌های جدی‌تری دارد.

بخش خصوصی نیاز جامعه است و حاکمیت نمی‌تواند به تنهایی بار خانواده را به دوش بکشد اما باید در سیاست‌های حمایتی به بخش خصوصی کمک کند. همچنین حاکمیت باید بتواند استانداردهایی را تعریف کند و مهدکودک‌ها را با این استانداردها همراه کند. هزینه، استانداردها، استخدام مربی و سایر امور مهدکودک‌ها تحت نظارت باشد.

این در حالی است که یکی از مهدکودک‌هایی که خود بنده بررسی می‌کردم؛ شرط استخدام مربی این بود که ادکلن زده و آرایش کرده بیاید! به صورت یکی از مربی‌ها که نگاه می‌کردم انواع عمل‌های جراحی در صورت مربی انجام شده بود. حالا کودکی که باید در این مهدکودک جامعه‌پذیر شود و الگوبرداری کند، چنین مربی‌ای را می‌بیند و ما مسئولیت‌های اجتماعی را می‌خواهیم دست نسلی بسپاریم که در این پروسه‌ها رشد می‌کنند!

بیشتر بخوانید


مراقبت از کودک: نقطه آغاز تحول در سیاست‌های جمعیتی در ایران

به نظر من نقطه آغاز و عزیمت برای تحول در سیاست‌های جمعیتی در ایران باید بحث مراقبت از کودک باشد. حاکمیت باید به طور جدی در این قضیه ورود کند و نیازهای خانواده‌ها را در نظر بگیرد. به خصوص مادرانی که در بهترین دانشگاه‌های کشور تحصیل می‌کنند و می‌توانند یک سرمایه اجتماعی عظیم برای جامعه باشند. زن امروز –چه شاغل و چه خانه‌دار- نیاز دارد که در زمینه خدمات مراقبت از کودک حتماً مورد حمایت باشد. به دلیل اینکه ساختارهای اجتماعی ما تغییر کرده و ضرورت این مسائل امروز خیلی احساس می‌شود. پس باید اندیشه‌ورزی صورت بگیرد و حتی در مورد خدمات مراقبت از کودک و چگونگی آن می‌توان فکر و ایده‌های متنوع داشت.

هرچند طبق قانون جوانی جمعیت، ادارات مکلف به تأسیس مهدکودک هستند اما در عمل تعداد محدودی از سازمان‌ها مهدکودک دارند و موانع فراوانی برای عملی شدن این قانون وجود دارد. بر فرض که لطف بزرگی کنیم و در سازمان‌ها مهدکودک ایجاد شود اما نیروهایی که قرار است در این مهدکودک‌ها باشند، در چه پروسه‌ای باید رشد کنند و چگونه باید ارتباط مادر و کودک را فهم کنند؟ در این شرایط فراخوان و نیرو گرفتن مهدکودک‌ها را به خود آنها واگذار کرده‌ایم. بخش خصوصی بودجه و نیروی انسانی را خودش می‌آورد و برای خود برنامه‌ریزی می‌کند. نظارت بر این‌ها کم است و تنها در نظارت‌های صوری محدود شده. قطعاً این نوع نظارت کافی نیست و کیفیتی که باید نیاز مادر/کودک را با این هویت جدید زن در نظر بگیرد، روی نمی‌دهد.

خوب است به الگوهای کشورهای دیگر هم توجه کنیم. با یکی از دوستانم که به تازگی از یکی از کشورهای اروپایی آمده بود، گفتگویی در بحث مادران داشتیم. او می‌گفت در آنجا مجتمع‌های تربیتی وجود دارد، همان که ما امروز روی الگوی آنها در اندیشکده کار می‌کنیم؛ با این برنامه که ساعت آوردن و بردن کودک تعریف شده، همچنین خدمات مختلفی تعریف شده مانند اینکه خدمت به کودک بیمار با خدمتی که به کودک سالم می‌شود متفاوت است، یا نسبت به شغل و تحصیل مادران، خدمات ارائه‌شده به کودک انعطاف و سیالیتی دارد. در عین حال اسباب‌بازی‌های مهدکودک، رشدمحور و تفکرمحور هستند. به این ترتیب مادر به این نتیجه می‌رسد اگر من وارد عرصه مشارکت اجتماعی در ساعاتی از روز می‌شوم، همزمان تربیت و رشد اجتماعی کودک نیز در مهدکودک اتفاق می‌افتد.

مشوق های صرفاً مالی: فروکاهش بسیار ناشیانه نیازهای خانواده امروز

ما هنوز به این مدل سیاست‌گذاری نرسیده‌ایم. در قانون جوانی جمعیت هم عمدتاً به نیازهای اولیه خانواده پرداخته شده و تمرکز بر وام‌های بانکی، تأمین اقتصادی و سایر امور مالی خانواده است. این روند به نظر من فروکاهش بسیار ناشیانه نیازهای خانواده امروز است. کافی است چند روز پای صحبت‌های همسرانی بنشینیم که یا فرزندی ندارند یا تک‌فرزند هستند تا ببینیم چقدر موضوع اقتصادی برای این اتفاق مؤثر است و در چه اقشاری. پیش‌زمینه‌ قوانینی مانند قانون جوانی جمعیت، اصولاً صحبت با کارشناسان است و وارد لایه جامعه نشده است. مصلاً صحبتی با مادران و پدرانی که درگیر مسئله خانواده هستند، صورت نگرفته است.

برای سیاست‌گذاری جامع و خوب در حوزه مسئله زنان چند مانع وجود دارد؛ خصوصاً در زمینه تعارضات کار/خانواده و تحصیل/خانواده یا به طور کلی مشارکت اجتماعی و نقش‌های خانوادگی زنان. اول اینکه در حوزه تصمیم‌سازی، مقداری زنان را نادیده گرفته‌ایم و زنانی هم که در حوزه‌های تصمیم‌سازی وارد شده‌اند مانند نمایندگان مجلس، مدیران، دفاتر بانوان در سازمان‌ها و... این زنان هم در ساختارهای موجود هضم شدند و به اندازه کافی نگاه به مسئله زن، زنانه و خانواده‌محور اتفاق نیفتاد.

«حمایت از خانواده» باید روح حاکم بر تمام قوانین باشد نه پیوستی برای قوانین

نگاه خانواده‌محور به مسئله زن این است که هر جا، هر ساختاری، هر نهادی، هر سیاستی در هر موقعیتی می‌بینیم، انسان را بر مبنای خانواده ببیند و او را عضوی از خانواده در نظر داشته باشد. مثلا می‌خواهیم برای مردان در عسلویه کار ایجاد کنیم، در امر اشتغال‌افزایی، این فرد را در اشل خانواده ببیند، نه اینکه تنها او را یک فرد در نظر بگیرد. این در حالی است که در حوزه‌های تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، انسان‌ها در اشل فرد و حتی فردِ تنزل‌یافته از نیازهایشان دیده می‌شوند.

وقتی برای اشتغال‌زایی مردی را به عسلویه می‌بریم، می‌گوییم 15 روز در این فضا کار کند و بعد یک هفته فرصت سر زدن به خانوده می‌دهیم، آیا نیاز این آدم را به درستی تشخیص داده‌ایم؟ خیر. بسیاری از حوزه‌های مرتبط با خانواده و زنان از این مدل است که فرد را در مدل انسان تنهایی در نظر می‌گیریم که نیازهای فیزیولوژیک و روانی‌اش اهمیتی ندارد و صرفاً قرار است نیروی کار ما باشد؛ نهایتاً گاهی یک پیوست خانواده هم به او می‌زنیم.

در حالی که اگر به درستی در حوزه سیاست‌گذاری، فرد را در ساختار خانواده دیدیم، دیگر در ارتباط با خانواده به صورت پیوستی سیاست‌گذاری نمی‌کنیم. اگر میخواهیم در بحث سیاست‌های جمعیتی موفق باشیم در وهله اول باید همه افراد جامعه را در ساختار خانواده ببینیم.

 بخش دوم این گفت و گو به زودی در خبرگزاری تسنیم منتشر می‌شود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط