چگونه مشارکت به یک انتخاب سازنده تبدیل میشود؟
مشارکت سیاسی در انتخابات موضوعی جز خیر عمومی ندارد. موضوع خیر عمومی از طریق مباحثه، گفتوگو و تلاش برای فراهم کردن استدلالهای منطقی درباره کشور یا واحد سیاسی در انتخابات جستوجو میشود.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، حمید ملکزاده، پژوهشگر اندیشه سیاسی در یادداشتی نوشت: روایتی از سیاست وجود دارد که بر مبنای بازار، پایه گذاشته شده است. در این روایت دولت به عنوان بازار فهمیده میشود و کالایی که در این بازار مبادله میشود چیزی جز قدرت سیاسی نیست. در فهم بازارپایه از سیاست، احزاب سیاسی نقش فروشندگان، واسطهها، تسهیلگران و بنگاهدارهای بازار را برعهده دارند. همانطور که میتوانید انتظار داشته باشید رسانهها بنگاههای تبلیغاتی بازار سیاست هستند و سازوکارهای رسانهای را باید به عنوان مکانیسمهای تبلیغ و فروشی که در اختیار بنگاهدارها قرار میگیرد فهمید. تصویری که از سیاست به مثابه بازار ارائه کردیم تقریبا کامل است، تنها به یک عنصر دیگر نیاز دارد؛ عنصری که من در این یادداشت بنا دارم به آن بپردازم: مردم، سرمایهگذاران، خریداران، مشتریها و مصرفکنندگانی که باید متقاعد شوند. برای اینکه بتوانم به شکل معنادارتری از استعاره بازار در این یادداشت استفاده کنم بیشتر بر فهم از مردم به عنوان سرمایهگذار متمرکز خواهم بود؛ هر چند تلاش میکنم دلالتهای معنایی مردم به عنوان خریدار، مشتری و مصرفکننده را نیز به بهانههای مختلف مورد توجه قرار دهم.
* مردم، حق حاکمیت و بازار دولت
مردم در مقام سرمایهگذار گروهی از افراد هستند که از سرمایهای گرانبها برخوردارند؛ حق حاکمیت یا حق تعیین سرنوشت. حق حاکمیت، بر حق انحصاری افراد یک جامعه برای اداره امور عمومی جمعیت، به اندازه مشارکتی که در آن دارند، دلالت میکند. در عین حال حق حاکمیت بر حق انحصاری مشارکت در بدنه کلیای که به نام جمعیت میشناسیم نیز هست. از آنجا که هر کدام از افراد یک جمعیت به تنهایی نمیتوانند امر ناشی از حق حاکمیت و تعیین سرنوشت خود را به شکل مؤثری دنبال کنند و برای جلوگیری از تعارض میان ارادههای منفرد در حضور افرادی که هر کدام به شکلی انحصاری حامل این حق هستند، در دموکراسیهای لیبرال یک شرکت سرمایهگذاری بزرگ به نام دولت تأسیس شده تا ضمن استفاده از سازوکاری مبتنی بر نمایندگی، امکان محقق کردن عملی یا جاری کردن اراده ناشی از این حق و بهرهمندی از آن را برای افراد یک جمعیت فراهم کند. از آنجا که فعالیت معنادار نهاد نمایندگی مستلزم وجود کارگزارانی حرفهای است، یکجور سازمان تخصصی برای به کار انداختن سرمایههای مردمی در بازار سیاست تأسیس شده که از آن به عنوان نظام حزبی یاد میکنند. در این معنا احزاب کارگزاران مالی متشکل از متخصصان سیاست هستند که هر بار، در فرآیندهای انتخاباتی سعی میکنند بیشترین میزان سرمایه افراد را در قالب برگههای رأی به خود اختصاص دهند. این در یک دموکراسی مبتنی بر نهاد نمایندگی، انتخابات محلی، انتخابات شهرداریها و مجموعه متنوعی از رخدادهای انتخاباتی به عنوان نشانههای قدرت یا ضعف بنگاههایی که پیشتر توانستهاند بیشترین میزان سرمایه افراد جمعیت را به خود اختصاص بدهند فهم میشود و در نهایت انتخابهای بزرگ ملی را میتوان به عنوان صحنه افت یا رشد شرکتهای مختلف، احزاب و سیاستمداران فهمید.
* مردم و بازار سرمایههای خیالی
گزارشی که درباره روایتهای بازارپایه از سیاست دادیم از جهات زیادی ممکن است جذاب باشد. بیش از همه لیبرالها هستند که این روایت را میپسندند، چرا که وقتی بتوانیم ماجراهای پیچیده سیاست را در روایت ساده شده بازار ارائه کنیم، دیگر کار زیادی برای انجام دادن باقی نمیماند. چیزهایی درباره دست پنهانی که بازار را تنظیم میکند و سوژه عقلانی انتخابگر یا فایدهگرا را میشود به این روایت سادهشده اضافه کرد و گفت این الگوی بازارمحور از سیاست به خوبی میتواند از اصل رقابت آزاد هر کس برای حضور در قدرت دفاع کند. همینطور چیزهای زیادی درباره مشارکت افراد جمعیت در بازی سیاست را میتوان از چشماندازی لیبرال به این روایت اضافه کرد و توضیح داد چطور مردم در دولت، درست مثل مشتریها در بازار بر پایه داوری روشنی که از نیاز یا نفع خصوصی خود دارند حول محور مقدورات بازار سازمان پیدا میکنند و بعد ادعا کرد هر چیزی را که مانع شکلگیری این رقابت آزاد و مشارکت آزادانه مردم در بازار سیاست میشود باید به عنوان شر مطلق نفی کرد. با این وجود چیزی در این روایت از بازار هست که لیبرالها علاقه زیادی به صحبت کردن درباره آن ندارند: فرآیندهای بازار بر سیاستزدایی و انسانزدایی از عمل و حیات انسانی مبتنی هستند. این عمل سیاستزدایی و انسانزدایی از دولت بیش از هر جای دیگری در فهم پنهان موجود در روایت بازارپایه از سیاست خانه کرده است؛ درست در صورتبندی ویژهای که این روایت از مردم پیشفرض کرده و بر اساس آن عمل میکند.
اگر دولت یک بازار بزرگ سرمایه و سرمایه جاری در آن ناشی از حق حاکمیت و تعیین سرنوشت افراد جمعیت برای اداره امور عمومی باشد و اگر احزاب کارگزارانی حرفهای باشند که میتوانند این سرمایه را برای بیشینه کردن قدرت سیاسی خود به کار بیندازند، آنگاه افراد از زمینه سیاسی، فرهنگی، مذهبی، شخصی و هویتی ویژه خودشان منتزع و به حاملان صِرف سرمایه، یعنی حاملان حق تصمیمگیری درباره امر عمومی تبدیل میشوند. آنها در بازار سیاست بدون توجه به عناصر بنیادین هویتی خود به عنوان اعدادی با باری خاص در معادلات شکلدهنده به بازار تبدیل میشوند. حاملان سرمایهای که باید متقاعد شوند این یا آن بنگاه یا کارگزار سیاسی برای نمایندگیکردن یا اداره سرمایه آنها مناسبتر است. پس در درجه اول مردم از چیزی که در واقعیت زندگی روزمره هستند تهی شده و به یک عدد، عددی با بار مشخص که میشود توان آن را از آن خود کرد یا نه تبدیل میشوند. در مرحله دوم رابطه بین مردم و احزاب، به عنوان کارگزاران بازار دولت جابهجا میشود. در این روایت از سیاست، مکانیسمهای تولید نیاز کاذب بیش از مباحثات معنادار درباره خیر عمومی از اهمیت برخوردار میشود. اتفاقی که در نهایت در رقابتهای انتخابی رخ میدهد، چیزی نیست جز فاصله گرفتن سیاست از واقعیت زندگی روزمره و محوریت پیدا کردن قواعد بازی قدرت که از طریق تولید جهانی خیالی با قواعد خیالی حول محور منافع کارگزاران سیاسی شکل میگیرد. درست در همینجاست که جای مردم، خواستههای واقعی و شخصیت حقیقی آنها در زندگی روزمره با منافع کارگزاران، ویژگیهای آنها و ادعای صلاحیت خیالیای که برای اداره کردن امور مردمی منتزعشده از واقعیت زندگی روزمره دارند تغییر میکند. در این روایت مردم به یک هستی انتزاعی تبدیل میشود. به یک نام تهی که محتوای آن را اراده کارگزاران و واسطههای بازار در قالب انواع رسانههای مجازی یا غیرمجازی پر میکند. این وجه سازنده استعاره بازار در سیاست در قبال مفهوم مردم است. در این روایت مردم ضعیف و بیاثر میشود.
* مردم قوی، انتخابات قوی
استعاره بازار تنها تمهید شناختی نیست که سیاست و مردم را به اعتبارش میشناسیم. تمهیدات شناختی دیگری وجود دارد که فراتر از این روایت ضعیف از مردم، امکان ارائه درکی معنادارتر از سیاست را برای ما فراهم میکند. تا جایی که به نوشته حاضر مربوط میشود بر اساس مهمترین روایتی که در مقابل روایتهای بازارپایه از سیاست مطرح میشود، سیاست موضوعی مربوط به تربیت است. یعنی سیاست چیزی بیش از مشارکت در یک بازار سرمایهگذاری با عناصر و مشخصههای خاص آن، یکجور فرآیند تولید انسان است؛ فرآیندی که به شکل بنیادینی با واقعیت زندگی روزمره و عناصر هویتی افراد یک جمعیت پیوند خورده و مسائل مربوط به آن را مورد توجه قرار میدهد. در چنین روایتی قانون مهمترین عنصر تربیتی در شکل بخشیدن به انسان در فرآیندهای سیاسی است. از طرفی سیاست در مقام سازوکار تربیت، یا شکل بخشیدن به انسان رابطهای یکسویه از طرف مجموعهای از قوانین نوشته شده یا گروهی از حاکمان نیست، بلکه عرصه مشارکت عمومی آحاد مردم در فرآیندهای سیاسی، به عنوان مهمترین زمینه شکلگیری انسان مدنی است.
در این فهم از سیاست مشارکت سیاسی متضمن حضور واقعی افراد یک جمعیت در فرآیندهای سیاسی است. نفسِ این مشارکت 2 حیثیت بنیادین دارد؛ در درجه اول به مردم به عنوان چیزی که هستند، یعنی به عنوان یک مجموعه متکثر که حاملان ارزشهای هنجاری مشخصی است، شکل داده و شرایطی را به وجود میآورد که افراد یک جمعیت هر کدام بتوانند در مسیر مشارکت سیاسی جایگاه ویژه خود و نقش روشنی را برای خودشان در بدنه ملت پیدا کنند و از طرفی زمینهساز شکلگیری یک هستی به همپیوسته جمعی به نام «مردم» میشود. در اینجا مردم به عنوان کارگزاران سیاست، در کنار یکدیگر قرار میگیرند و در فرآیندهای مشارکتی یک واحد متکثر را برمیسازند. این مشخصه دوم شرایطی را به وجود میآورد که بر اساس آن، مردم در مقام «ما» حدود دوستی و دشمنیشان با دیگری خارجی را تعیین کنند. از این جهت، مشارکت قدرتمند در فرآیندهای انتخاباتی میتواند به عنوان سازوکاری برای دفاع از کثرت یک مردم، تحدید حدود آنها و عامل اصلی برای تعیین سرنوشت مشترک آنها به حساب بیاید. بر اساس این فهم از سیاست و مساله مشارکت سیاسی است که: الف - انتخابات به «مظهر نشان دادن و به رخ کشیدن قدرت ملی کشور» تبدیل میشود؛ و ب - «رشد سیاسی شرکتکنندگان در انتخابات، بویژه جوانها» را میتوانیم از مسیرهای مشارکت سیاسی در انتخابات سیاسی، چه در سطح محلی باشد و چه در سطح ملی، انتظار داشته باشیم.
یکی از مهمترین آوردههای این روایت متفاوت از سیاست اهمیتی است که در آن برای سیاست به مثابه عمل سیاسی مشترک مجموعه مردم در نظر گرفته شده است. برخلاف آنچه در استعاره بازار دیدیم، در اینجا عاملان سیاسی را دیگر به عنوان افراد منفرد و تکافتادهای نمیبینیم که بر اساس منفعت شخصی ضمن استفاده از عقل ابزاری برای بیشینه کردن منفعت شخصی دست به کنش سیاسی میزنند. در اینجا با کنشی جمعی، به نام مردم و برای پیشرفت امور ملت سروکار داریم. در این روایت دیگر سازوکارهای سیاستزدایی و انسانزدایی از مردم را مشاهده نمیکنیم.
این مساله به خوبی در بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره موضوع مشارکت مشاهده میشود. در بخشی از بیانات ایشان درباره انتخابات هم عنصر آموزشی و تربیتی سیاست و هم عنصر جمعی و مساله بنیادین سیاسی بودن مشارکت سیاسی از طریق فرآیندهای انتخاباتی را میتوان مشاهده کرد. ایشان در دیدار جمعی از رأی اولیها و خانوادههای شهدا اینطور فرمودهاند: «من واقعا خرسندم از اینکه میبینم بعد از انقلاب جوانهای ما از لحاظ میل به استدلال و میل به تحقیق و دقت، چندین برابر پیشرفت کردهاند... یعنی جوان در عین اینکه در میدانهای مختلف اهل هیجان و نشاط و شور و جوانی است، در عین حال، اهل استدلال هم هست، اهل منطق هم هست. اگر بخواهیم راجع به اهمیت انتخابات پرشور و قوی عرض کنیم، باید بگوییم انتخابات قوی و پرشور یکی از ارکان اداره درست کشور است ـ که من بعدا در خلال صحبت، مختصر توضیحی [در این باره] خواهم داد ـ یکی از ارکان اصلی پیشرفت کشور است، یکی از مهمترین وسیلههای رفع موانع پیشرفت است. حضور مردم در صحنه، پای صندوق رأی نشانه حضور ملت در صحنههای مهم اداره کشور است؛ این برای کشور ثروت بزرگی است».
از آنچه به طور خلاصه از بیانات ایشان آوردیم مشخص میشود مشارکت سیاسی در انتخابات موضوعی جز خیر عمومی ندارد. موضوع خیر عمومی از طریق مباحثه، گفتوگو و تلاش برای فراهم کردن استدلالهای منطقی درباره کشور یا واحد سیاسی در انتخابات جستوجو میشود. همین فرآیندهای مبتنی بر گفتوگو درباره خیر عمومی در مباحثات انتخاباتی است که زمینهساز رشد عمومی اعضای یک جمعیت و برساخته شدن مفهوم مردم به عنوان یک هستی مدنی میشود که مساله خیر عمومی را به عنوان ارزش اساسی و اصل راهنمای مشارکت سیاسی در مقابل خود دارد. در اینجا مردم، یک مردم قوی است و این مردم قوی برای تقویت خودش به عنوان یک هستی سیاسی در قبال دولت، تلاش میکند تا درباره روایتهایی قابل دفاع از خود به گفتوگو بپردازد. این گفتوگو و نتایج ناشی از آن امکان تحقق انتخابات قدرتمند را به وجود میآورد. انتخابات قدرتمند در اینجا به معنای مشارکت عمومی آحاد مردم برای تولید روایتهایی از مفهوم «ما» است که در آن موضوع مشارکت چیزی جز بیشینه کردن قدرت دولت، به عنوان عرصه وحدتیابی مردم و شکلگرفتن مردم به عنوان مفهومی پیوسته با آن نیست. در این روایت مردم از یک هستی خنثی یا تهی به مفهومی سیاسی یا مدنی تبدیل میشود که به طور مدام در جریان کنشهای مشارکتی خود در حال ساخته شدن، جرحوتعدیل و بالنده شدن است.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/