آمریکا؛ دشمنی با ۲نقاب
با روی کارآمدن دولت چهاردهم، بدیهی است که برخی القائاتی درخصوص احتمال حل موضوعات فیمابین ایران و آمریکا داشته باشند اما تجربه نشان میدهد، تفاوتی میان هیچیک از آنها در تقابل و دشمنی با ملت ایران وجود ندارد.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، محمد قادری در یادداشتی نوشت: پس از سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور شهید و همراهانش که کشور بالاجبار و در راستای اجرای اصل 131 قانون اساسی وارد فرآیند برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری شد، مباحث بسیاری درخصوص آینده کشور در صدر موضوعات مورد تحلیل و بررسی کارشناسان و رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت که با پایش همزمان شرایط موجود کشور و تحولات نظام بینالملل سعی میکردند ضمن ارزیابی احتمالات ممکن، مسیر حرکت پیش روی جمهوری اسلامی ایران در دولت چهاردهم را واکاوی و بلکه پیشبینی کنند.
یکی ازمهمترین این مباحث که بهویژه با توجه به برگزاری انتخابات 2024 ریاستجمهوری در آمریکا مورد توجه و تمرکز بیشتری قرار گرفت، مناسبات آتی ایران با دولت فعلی و بعدی آمریکا بود که از قضا در برنامههای تبلیغاتی و مناظرات نامزدهای چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری نیز بهطور مفصل به آن پرداخته شد و از آنسو نیز در بسیاری از برنامههای کارشناسی شبکههای غربی ـ صهیونیستی محوریت یافت.بخش قابلتوجهی از این گفتوشنودهای کارشناسی در رسانهها و محافل مذکور اما به این سمت پیش رفت که همزمانی استقرار کدام تفکر و رویکرد در تهران و واشنگتن، مناسبات دوسویه را به سمت بهبود یا به سمت افزایش تنش پیش خواهد برد. این دست تحلیلها البته عموما بااین پیشفرض صورت میگرفت که دموکراتهای آمریکایی جبههگیری آرامتر و مناسبتری نسبت به ایران خواهند داشت ودر نقطه مقابل، جمهوریخواهان رفتاری تندتر و خشنتر از خود بروز خواهند داد.سابقه مواجهه دو کشور طی45سال گذشته وبلکه درسالهای پیش ازانقلاب امانشان میدهد که اتکا به این پیشفرضهای برساخت شده تحت تاثیر فضاسازیهای رسانهای، الزاما تحلیل درست و عمیقی رابهدست نمیدهد و هیچیک از دو جریان اصلی قدرت درکاخ سفید ضرورتا رفتاری مطابق این برساختهای ذهنی ــ رسانهای نداشته و ندارند.
ازهری ترومن(دموکرات) و دوایت آیزنهاور(جمهوریخواه) دردهه30 وماجرای کودتای 28 مرداد 1332 علیه محمد مصدق ملیگرا گرفته تا الگوی رفتاری کندی و جانسون (دموکرات)، نیکسون و فورد (جمهوریخواه) و جیمی کارتر (دموکرات) در بازه زمانی بازگشت مجدد محمدرضا پهلوی به قدرت تا سالهای اول پیروزی انقلاب، نشان از ضدیت راهبردی آمریکاییها با هرگونه رشد و پیشرفت ملت ایران در سالهایی که پهلوی دوم عملا ارادهای از خود در برابر آنان نداشت، دارد.پس از کارتر هم ریگان و بوش پدر (جمهوریخواه) نه در بازه زمانی جنگ تحمیلی که میرحسین موسوی نخستوزیر بود و نه در سالهای ابتدایی پس از جنگ که مرحوم هاشمیرفسنجانی با سیاست تعامل با دنیا سعی در تغییر فضای بینالمللی داشت، عملا دست از دشمنیهای خود برنداشتند.بیل کلینتون (دموکرات) هم که ریاستش با هاشمی و خاتمی مقارن بود، بالاترین رژیم تحریمی تا آن زمان را با طرح قانون داماتو علیه کشورمان تصویب و اجرایی کرد تا در همان دورانی که خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخن از لزوم فروریزش دیوار بلند بیاعتمادی میان دو کشور کرده بود، مثال نقض دیگری باشد بر خوشخیالانی که تصور میکردند کنار آمدن با آمریکا مانع بروز دشمنیهای بیشتر آنها علیه ملت ایران میشود.
پس از آن هم وقتی بوش پسر (جمهوریخواه) در سخنرانی سالانه خود در کنگره به تاریخ 29 ژانویه 2002 ایران را محور شرارت نامید، هنوز خاتمی اصلاحطلب در تهران قدرت داشت اما خبری از کوتاه آمدن آمریکاییها نبود. رفتار اوبامای (دموکرات) با شعار «تغییر» هم در دو دوره احمدینژاد و روحانی نیز به همین منوال بود و گرچه در ظاهر فرآیند مذاکرات هستهای ازسوی او دنبال میشد اما خود او ازجمله طراحان فتنه سال88 درایران و اولین ناقض برجام در مهرماه سال 1394 یعنی تنها سه ماه پس از امضای آن میان ایران و گروه 1+5 بود.دشمنیهای علنی دونالد ترامپ (جمهوریخواه) درست در زمانی که حسن روحانی در بالاترین سطح ممکن تلاش خود را برای حل موضوعات فیمابین به کار بسته بود نیز حدیث مفصلی است، بهویژه وقتی در اردیبهشت 1397 برجام را پاره و با پروژه تابستان داغ، تحریمهای ضدایرانی را تشدید کرد و بعدا هم با خباثت تمام و با اعلام علنی دست به ترور فرماندهان ارشد مقاومت یعنی سردار شهید سلیمانی و حاجابومهدی المهندس زد.جو بایدن (دموکرات) هم البته گرچه مجددا شعار تغییر را تکرار کرده بود اما در عمل نشان داد که چنانچه در پروژه براندازانه «زن، زندگی، آزادی» اراده کرده بود، هیچ ابایی از تلاش برای براندازی، تجزیه و آشوب و اغتشاش در ایران ندارد. اینها همه مصادیقی است که هر ناظر منصفی را بر این نکته متوجه میسازد که دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکایی، گرچه درخصوص تقابل با ایران تفاوتهای تاکتیکی در اجرا دارند اما راهبرد تغییرناپذیر همه آنها چیزی جز تضعیف و شکست ملت ایران نیست.
رهبر انقلاب نیز بهدرستی بارها همین تجربیات تاریخی را در مواضع خود تکرار و بر عبرتآموزی از آنها تاکید کردهاند، چنانچه در دیدار پایانی خود با اعضای هیأت دولت دوازدهم به ریاست حسن روحانی فرمودند: «این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هرجا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هرجا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربه بسیار مهمی است.»
اکنون نیز با توجه به آغاز دورهای جدید در حوزه اجرایی کشور و روی کارآمدن دولت چهاردهم،بدیهی است که گرچه برخی در داخل و خارج کشورمیکوشند القائاتی درخصوص احتمال حل موضوعات فیمابین دو کشور داشته و با احتمال دموکرات یا جمهوریخواه بودن مستاجر بعدی کاخ سفید پیشبینیهایی در این خصوص ارائه دهند،اما چنانچه تجربه نشان میدهد،تفاوتی میان هیچیک از آنها در تقابل و دشمنی با ملت ایران وجود ندارد.
منبع: جامجم
انتهای پیام/