بازار تبریز از دوران صفویه وقف میزبانی از عزاداران حسینی است

بازار تبریز از دوران صفویه وقف میزبانی از عزاداران حسینی است

بازار بزرگ سرپوشیده تبریز از دوران صفویه تا روزگار امروز وقف میزبانی از عزاداران حسینی است که هیئات حسینی تبریز، عزای خود را از بازار صادقیه آغاز کرده و در بازار مظفریه به اوج می‌رسانند.

به‌گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، آغاز روایت به دوران صفویه بازمی‌گردد. روایتی به شکوه و عظمت تاریخ که امروز پیرغلامان دسته‌های عزاداری هیئت‌های حسینی کهن‌محلات تبریز، علم‌به‌دوش و دست‌برسینه عهده‌دار میراثی هستند که عزای حسینی را بر پا دارند.

عجیب نیست اگر بگوییم دالان‌های تودرتوی بازار تبریز، سال‌هاست بر روی اشک عاشقان اهل‌بیت(ع) بنا شده است و امروز، داغ عشق اهل بیت، نسل‌ به‌ نسل و سینه‌ به‌ سینه منتقل شده است.

هر سرای و هر دالان و تیمچه‌ای، روایت سینه‌زنی‌های مردانی است که در کشاکش تاریخ و روزهای سیاه و سفید و آغشته به خون و انقلاب، علم‌ عزای حسین (ع) را بر زمین نگذاشته‌اند‌.

رسم‌های عزای بازار، هر یک فلسفه و آدابی دارد که بزرگان و پیرغلامان، به جوان‌ها و نوجوان‌ها یاد داده‌اند و امروز جوان‌های تبریز روزگاردیده، میراث‌دار روایت‌های تاریخ روایت‌نشده عزایی هستند که از نماز ظهر تا پاسی از شب در بازار تبریز برپاست و قدم به قدم این دسته‌های عزا، هریک روایتی تکرارنشدنی است.

آغاز عزا از بازار صادقیه است. اینجا نوشته‌هایی در بالای حجره‌ها به چشم می‌خورد. نوشته‌هایی که حکایت از این دارد که این حجره‌ها و بازارها، وقف عزای حسین‌بن علی(ع) شده‌اند.

دسته‌های عزا به احترام و نوبت و وقت معین، خود را به بازار صادقیه می‌‌رسانند و یکی پس از دیگری، نوای یاحسین خود را به نوحه‌گری آغاز می‌کند.

اینجا هرکس، برای کاری آمده است. علم‌دارهای دسته‌های عزای کهن‌محلات، گاه مردان پیر و روزگاردیده‌ای هستند که بار بر دوششان، بار علم اباعبدالله الحسین(ع) است و گاه جوانان و نوجوانانی هستند که علم عزا به دست گرفته‌اند تا صاحب عزا نیز دست آنان را بگیرد.

میان‌دارهای دسته‌های عزا، حال‌وهوای دیگری دارند. این‌ها همان‌ها هستند که دسته‌های عزا را سامان می‌دهند. صفوف منظم دل‌های آشفته پریشان از غم مصیبت کربلا، با نوا و سینه‌زنی‌ها و های‌های گریه‌های میان‌دارهاست که صفای دیگری دارد.

پیرغلامان، در صف اول دسته‌های عزا هستند. پیرغلامان، شانه به شانه و دست در دست یکدیگر، قدم به قدم دستهٔ عزا را پیش می‌برند تا روزگار را شرمنده وفای سال‌های جوانی و پیری خود به اباعبدالله‌الحسین کنند.

پیرغلامانی که سفیدی گیسوانشان و سیاهی پیراهن و لباس و شال مشکی‌شان، اشک‌های جاری‌شان و صدای سوزناکشان در زمزمهٔ بیت‌ها و نوحه‌ها، دل‌های جوانان را نیز به لرزه می‌اندازد.

دسته‌های عزای عرب و عجم، هر یک به سبک و سیاقی آمده‌اند تا دست بر سینه و زنجیر بر شانه، عزای بازار تبریز را زنده نگه دارند.

نوای هیئات حسینی در بازار پیچیده است و در گوشه و کنار بازار، زنان و دختران از دورادور به تماشای دسته‌های عزا ایستاده‌اند و چادر سیاه بر صورت انداخته و اشک می‌ریزند و مجال عزای بازار، عزای دلخواه و بی‌ریای دیگری است که همهٔ تبریز را به سوی خود کشانده است.

عزای بی‌ریای بازار تبریز، درب حجره‌های مختلف را به روی عزاداران باز کرده است و حجره‌داران به رسم سال‌های دور و دراز، با هرچه که در توان دارند به میزبانی از سوگواران اباعبدالله الحسین می‌پردازند.

حجره‌های موقوفه عزای امام حسین (ع)، روایتی از دل تاریخ است که سال‌هاست این حجره‌ها با میراث‌داری مردمان تبریز برای ادای وقف و ادای احترام به سنت‌های دین‌داری، همان حجره‌های روزگار قدیم تبریز مانده‌اند که دین خود را فراموش نکرده‌اند و تداوم این عشق و وقف، روایت محبتی است که تنها در محبت به آستان اهل بیت(ع) معنا می‌شود.

حجره‌های تاجران فرش تا حجره‌های دیگر کوچک، در عزای بازار فرقی با یکدیگر ندارند و هرکدام از حجره‌داران، دست‌برسینه و بااحترام ایستاده‌اند تا بگویند ما خاک پای عزاداران حسین هستیم و منت‌دار سوگوارانی هستیم که لحظه‌ای برای استراحت و پذیرایی به حجرهٔ ما مشرف می‌شوند.

بازار روزگاردیدهٔ تبریز، مسجدهای بسیاری دارد که در ایام عزا، مردم در ورودی هریک از مساجد، به نیت نذری که داشتند، شمع روشن می‌کنند و مردان و زنان، قدم به قدم بازار تبریز را طی می‌کنند و با رسیدن به هر مسجد، شمع دیگری روشن می‌کنند.

اما عزای تبریز، میراث دیگری دارد که گره‌خورده با ادبیات آیینی آذربایجان است و نوحه‌ها و مراثی و اوخشاما، داغ بر دل مردمان می‌گذارد؛ میراث شاعران از دست رفته‌ای که هر مصراع از شعرهای آنان، هرکدام روایتی برای اشک‌های جاری است.

از حجت‌الاسلام نیر تبریزی تا صراف و شهریار و عابد تبریزی هرکدام سهمی در این روضه‌ها و اشک‌ها دارند و یاد مداحان بزرگ تبریز این‌روزها در دسته‌های عزا زنده است.

از مغازه‌های مجیدالملک و محوطه تاریخی عمارت عالی‌قاپو در حوالی استانداری تا خانه روزگاردیده مشروطه، روایت‌های عزای تبریز گرد هم آمده‌اند و هر علم و هر دسته، روایت عشق کهن‌محلات سربلند تاریخ تبریز است که با عشق به حسین(ع) زنده بوده‌اند.

هر روایت از عزای بازار، روایت تمام‌نشدنی‌ای است که گویی با تمام گفته‌ها، باز هم حرفی ناگفته مانده است و مجال ‌کلمات، یارای بیان سطر به سطر شکوه عزا را ندارند.

بازار مظفریه، بازار حجره‌های تاجران فرش است اما در ایام عزا، خاک پای سوگواران اباعبدالله الحسین(ع) است و عزای دسته‌های حسینی تبریز در این بازار به اوج می‌رسد.

درب حجره‌های پایین، هرکدام با احترام و عزت و منت‌داری به روی عزاداران باز است و حجره‌های بالای این بازار، روایت‌گاه دوربین‌هایی است که آمده‌اند تا لحظه‌هایی از روایت عشق را برای آیندگان به میراث بگذارند.

عزای بازار تبریز، رازی با خود دارد و آن راز، بی‌ریایی این عزاست که پیر و جوان و کوچک و بزرگ را با پیراهنی سیاه و اندوهی در سینه گرد هم آورده‌ است تا به سوگ حسین، دوشادوش یکدیگر اشک بریزند و عزاداری کنند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon