ترکیه در جهانِ چندقطبی؛ چالشها و موانع- پایانی
ترکیه در جهان پساغربی، کنشگر مهمی است که در یک موقعیت کلیدی منطقهای قرار دارد و در سیاست خارجی خود از خودمختاری استراتژیک استفاده میکند. با این حال، گذشته از فرصتهای جدید، با خطر و چالش نیز مواجه است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، تحولات جدید جهان و افول قدرت آمریکا، سیمایی از یک جهان چندقطبی را فراهم میآورد که همه تحلیلگران و نظریه پردازان روابط بین الملل را به اندیشه واداشته است. ترکیه نیز به دنبال آن است تا در نظم نوین، جایگاه و موقعیت خود را بازتعریف کند.
در بخش نخست این مقاله، دیدگاههای پروفسور فواد کِیمان استاد روابط بین الملل و معاون رییس دانشگاه سابانجی ترکیه را مرور کردیم. کیمان بر این باور است که نظم جدید را باید به نام جهان پساغربی بشناسیم.
یعنی همان پدیدهای که در جنوب جهانی در حال ظهور است و ارتباط و انطباق خاصی با دموکراسی ندارد و زمینه مهیاست که رهبران قوی بر صحنه حضور یایند و دولتهای استبدادی در مقیاس جهانی، قویتر و گستردهتر میشوند.
در این میان ترکیه طی سالیان گذشته، بیش از هر چیزی به دنبال «استقلال استراتژیک» بوده و میخواهد علاوه بر آمریکا، به چین و دیگر کشورهای آسیایی نیز نزدیک بماند. اما آنکارا در این راه، با چالشها و موانعی روبرو خواهد بود و نمیتواند از کنار آنها به سادگی بگذرد.
تاثیر فزاینده انتخابات آمریکا بر معادلات جهان
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در 5 نوامبر پیش رو برگزار میشود، نقطه عطف مهمی از نظر تدام قدرت رهبران مستبد و دولتهای تمامیت خواه خواهد بود.
اگر ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شود، در بسیاری از کشورهای برجسته پساغربی، احتمال قدرت گرفتن رهبران قوی و دولتهای مستبد بیشتر خواهد شد. برتری ترامپ نسبت به بایدن به خاطر حضور ایدئولوگ محافظه کار جدید جی.دی.ونس، به عنوان نامزد پست معاون رئیس جمهور، توجه همه را جلب کرد و مسلم بود که ترامپ در انتخابات پیروز خواهد شد.
با این حال، پیشبینی احتمال شکست دموکراتها در انتخابات با بایدن، روز به روز بیشتر شد و بایدن به دلیل بیماری کووید و مشکلات جسمی از نامزدی کنارهگیری کرد و سپس کامالا هریس معاون رئیس جمهور را به عنوان نامزد معرفی کرد.
این یک واقعیت است که هریس از حمایت بسیار قوی حزب خود برخوردار است و حمایت مالی فراوانی کسب کرده است. هریس میتواند با آمریکای سفید پوست صحبت کند و به اندازه ونس، معلمی که در ارتش کار میکرد، مؤثر باشد. حضور او در مناطق محافظه کار موفق بوده، چین را به خوبی میشناسد و نامزدی برای معاونت انتخاب کرده که کل بازی انتخابات ریاست جمهوری را تغییر داد.
از حالا میتوان پیشبینی کرد که پیروزی هریس در انتخابات ریاست جمهوری نه تنها بر آمریکا، بلکه بر اروپا، ناتو، اتحادیه اروپا و بازیگرانی مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان نیز تأثیر زیادی خواهد داشت.
جنگ اوکراین محور اصلی خواهد بود و آمریکا در این جنگ عقب نشینی نمیکند و نمیخواهد رهبری خود را در دنیای پساغربی از دست بدهد. ادامه بازی تحت تاثیر دو وضعیت است: در یک طرف رهبر- دموکراسی قوی، در طرف دیگر، حکومت قدرتمند – رهبر اقتدارگرا. به همین دلیل، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از نظر چگونگی شکلگیری جهان پساغربی از جمله اروپا، ناتو و اتحادیه اروپا از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
اقتدارگرایی، در اروپا و آمریکا، به ویژه در نمونههای آلمان و فرانسه، وضعیت جدیدی دارد. در کشورهایی مانند ایتالیا و هلند، حمایت از راست افراطی، خصومت با بیگانگان و مهاجران، اقدامات نژادپرستانه، دامن زدن به اسلام هراسی و هنجارهای غیر لیبرال، گستردهتر میشود. چشم بستن بر تراژدی انسانی و فضایی ایجاد شده توسط رژیم نسل کش اسرائیل در غزه و رفح، آسیب بزرگی به غرب و ایده مدرنیته غربی وارد کرده است.
تمایز و تضاد هنجارها بین غرب و حوزه غیرغربی، رفته رفته از میان میرود. تفاهمی که ارزشهای غربی را به عنوان معیارهای جهانی میپذیرفت، به خاطر چشمپوشی بر جنایات اسرائیل در غزه به پایان رسید. ما اکنون یک اروپای غیر لیبرال داریم که از مسیر دموکراسی منحرف شده است، اختلافات را به حاشیه رانده و حتی از شیوههای نسل کشی حمایت میکند. اروپا از هنجارهای حقوق بشری خود فاصله گرفته و در عین حال، وارد فرآیند به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان یک کشور شدهاند و گویی روابط آنها با اسرائیل، دچار چالشهای فراوانی شده است.
ترکیه و استقلال استراتژیک
مفهوم دیگری که در دنیای پساغربی اهمیت فزایندهای پیدا کرده است، مفهوم استقلال استراتژیک پایدار همراه با اقتدارگرایی است که اخیراً به یکی از عناصر تعیینکننده سیاست خارجی ترکیه تبدیل شده است.
سیاست خارجی ترکیه در چند سال گذشته، بر اساس تغییر مناسبات قدرت مدیریت شده و بر اساس این چهار محور، هدایت میشود:
الف) پذیرش این دیدگاه که ما در دنیای پساغربی زندگی میکنیم.
ب) اتخاذ قاطعانه این تصمیم که استقلال استراتژیک، انتخاب درستی در این جهان است.
ج) اعمال حکومت استبدادی و تمامیت خواهانه به منظور حفظ بقای رژیم، کاملاً مشروع است.
د) جا افتادن این ایده که سیاست خارجی را میتوان در چارچوب عامل داد و ستد پیش برد.
ترکیه بازیگر مهمی در جهان پساغربی است که در یک موقعیت کلیدی منطقهای قرار دارد و در سیاست خارجی خود بر استقلال استراتژیک پافشاری میکند. با این حال، گذشته از فرصت های جدید، با خطرات و چالش هایی نیز مواجه است. ما باید این واقعیت را ببینیم که هم اکنون، در حال عبور کردن از دوره گذار هستیم و در این دوران، چالشها و خطرات برای ترکیه، بسیار بیشتر از فرصتها و امتیازات است.
ترکیه در احاطه جنگها و تنشهایی قرار گرفته که هر کدام از آنها به نحوی، به دنبال تغییر وضعیت موجود است:
روسیه - اوکراین.
اسرائیل – ایران.
آذربایجان – ارمنستان.
وضعیت افغانستان.
با توجه به اهمیت تنشهای بالا، ترکیه در تعیین مسیر سیاست خارجی خود، مقطع حساس و مهمی را در پیش رو دارد و در چنین شرایطی باید به این موضوعات مهم بها بدهد:
قرائت صحیح، واقع بینانه و خردمندانه تحولات پیش رو و فهم این که جهان پساغربی، چگونه شکل خواهد گرفت.
در مدیریت سیاست خارجی، بر اساس شایستگی و کفایت عمل کند و در راهبرد دیپلماتیک، از نیروی تخصصی و کارشناسی بهره بگیرد.
میزان دانش و اطلاعات خود را توسعه دهد.
یک سیاست خارجی فراگیر مبتنی بر دیدگاههای مختلف را پیش ببرد.
نه تنها ترکیه، بلکه کشورهایی که بهعنوان قدرتهای متوسط یا قدرتهای در حال توسعه در جنوب جهانی شناخته میشوند، ترجیح میدهند به جای پیروی از یک سیاست آمریکا یا چین محور، سیاستهای خارجی خود را تعیین کنند و در این راستا عمل کنند.
دولتهای استبدادی متعددی داریم که موضوع استقلال استراتژیک را اعمال و پیگیری میکنند، اما برخلاف ترکیه، توجه چندانی به مسائل داخلی ندارند. برای مثال در هند، برزیل و آفریقای جنوبی، انتخاب استقلال استراتژیک، به خاطر منافع ملی است و ربطی به حفظ بقای حزب حاکم ندارد.
اما در مورد ترکیه، ارتباط زیادی بین خودمختاری استراتژیک در خارج و بقای دولت اردوغان در داخل وجود دارد. در همین حال، سیاست داخلی میتواند در گفتمان و نگرش سیاست خارجی بسیار تأثیرگذار باشد که منجر به از دست دادن نفوذ، ناهماهنگی و مشکلات اعتماد در سیاست خارجی میشود.
در میان کشورهایی که استقلال استراتژیک دارند، ترکیه تنها کشوری است که با غرب، اتحادیه اروپا و ناتو پیوندهای تاریخی، نهادی و استراتژیک دارد. ولی اهمیت این تفاوت توسط سیاستگذاران سیاست خارجی ترکیه به اندازه کافی درک نشده است.
از این حیث، در چارچوب ترجیح استقلال استراتژیک سیاست خارجی ترکیه، لنگر غربی از اهمیت و جایگاهی برخوردار است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. حتی اگر روابط ترکیه و غرب به بن بست برسد، باز هم باید این میزان اهمیت پابرجا بماند. من فکر میکنم این تصمیم درستی است که همچنان غرب را به عنوان لنگر استراتژیک در در مقیاس جهانی و منطقهای انتخاب کنیم.
در حالی که روابط با اتحادیه اروپا، ناتو، اروپا و آمریکا به عنوان یک چشمانداز استراتژیک و لنگر تلقی میشود، روابط با جهان غیرغربی و جنوب جهانی باید بر اساس همکاری توسعه یابد. در حالی که این کار انجام میشود، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باید با دقت بسیار نظارت شود. بیشک روابط با غرب باید به گونهای اجرا شود که میزان رابطه بده و بستان و ائتلافهای منعطف با دنیای قوانین در کنار هم اجرا شود و سیاست خارجی و منافع ملی، خرج حفظ بقای حزب حاکم ترکیه نشود.
انتهای پیام/