تلاقی سینما و مخاطب در نقطهای به نام یأس
امروز، روز سینماست؛ همان پرده جادویی که حدود دو قرن پیش کارکردش برای هیچ کس باورپذیر نبود. جادوی این پرده آنقدر بود که تب و تاب نمایش نخستین تصاویر روی آن تا امروز هم ادامه یافته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرج، قدرت تصویر، هیچ گاه تمام نمیشود حتی اگر جامعه با فیلمها و تصاویر بی کیفیت و سطح پایین اشباع شده باشد؛ آنچه در این میان حیاتیست محتوا و منظوری است که در تصاویر گنجانده میشود. در سالهای اخیر و در پی فقر و مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و البته توسعه روزافزون بیماریهای روحی ناشی از این بحران ها، سینمای ایران درگیر ابتذال قدرتمندی شد که مردم را به سوی فیلم هایی به نام طنز اما با محتوایی اغلب سخیف هدایت کرد. مردم خسته از مشکلات و چالشهای روزمره، دیگر نایی برای به تماشا نشستن فیلم های مفهومی و اثرگذار نداشتند؛ آنها فضایی را جست و جو میکردند که برای لحظهای هم شده ذهن های پریشان و روحهای سر به گریبان رفتهشان را درگیر کند و خنده را هر چند مصنوعی و کم بها، بر لبشان بنشاند.
این شد که سینما امروز راه خود را میرود و جامعه راه خود را و تنها در نقطهای به نام یأس و خستگی به هم میرسند بیآنکه چیزی به یکدیگر اضافه کنند. این فراق و دلخوری البته برخی از مافیای سینمایی را به ثروتهای هنگفت رساند و آنها که دغدغه هنر و اعتقاد به نان هنر داشتند را از خانه اصلیشان دور کرد. دستگاههای متولی عموماً درگیر ساخت فیلمهایی شدند که عمده درآمدشان مدیون حمایتهای دولتی و اکران برای ارگانها بود و باز هم آنانکه از این غافله دور ماندند، مردم بودند.
در حالی که سینما و جادوی تصویر آن میتوانست یکی از بهترین و موثرترین ابزار برای آموزش و آگاهی باشد، تحمیل مفاهیم نخنما و کماثر در قالب برخی آثار سینمایی نیز نتوانست تاثیر مطلوبی بر مخاطبان بهجا بگذارد. تصمیمگیران اصلی در عرصه دولتی هم هیچگاه ننشستند تا با رویکردی پژوهشی و آسیبشناسانه به این حوزه بنگرند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان یکی از مهمترین ارکان تصمیمگیری در زمینه هنر به ویژه هنر هفتم تاکنون تنها به صدور مجوز و بررسی نکات ممیزی فیلمها پرداخته و اوج عملکرد این دستگاه برگزاری جشنوارههای فجر میباشد که آن نیز گاه و بیگاه و در دورههای مختلف در گیر و دار رابطه و رانت و البته بحرانهای سیاسی و اجتماعی، اسیر شده است؛ این در حالی است که این وزارتخانه با توجه به عدم بهرهمندی از بودجه اختصاصی برای تهیه فیلم، میتوانست و میتواند با تشکیل کارگروههای تخصصی و بکارگیری کارشناسان هنری وعلمی، نیازهای جامعه را بررسی کرده و لیستی از علاقمندیها و مسائل مبتلابه جامعه را برای تهیه طرح و فیلمنامه به هنرمندان ارائه دهد.
اگرچه بخشهای دولتی در این عرصهها ناموفق ظاهر شدند امّا در این میان برخی ارگانها وجود دارند که اگر بخواهند میتوانند با بودجههای فراوان خود و تعریف پروژههای پرمحتوا و ارزشمند، نه تنها حال و هوای سینمای امروز ایران را تغییر دهند بلکه میتوانند به منبعی برای کسب درآمدهای بسیار قابل توجه برای خودشان نیز تبدیل شوند. شهرداریها، از این جمله دستگاهها به شمار میآیند.
شهرداریها دستگاههایی خدماتی با بودجههای بسیار قابل توجه میباشند که بخشی از این اعتبارات باید در حوزه فرهنگ شهروندی و اطلاعرسانی هزینه شود اما عمده این مبالغ برای تولید محتواها و اجرای برنامههایی صرف میشود که نه اثرگذار است و نه ماندگار. چاپ بنر و پوستر و تولید برنامههای کممخاطب و برگزاری جشنوارههایی با جامعه هدف اندک، بیشترین این اقدامات را تشکیل میدهد و تجربه نشان داده تاثیری بسیار اندک و کوتاه مدت به همراه دارند.
در شرایطی که هر شهر به تناسب خود دارای فرهنگ خاص با هنرمندان نامدار و جویای نامیست که در انتظار و حسرت فرصتی برای کار مفید و موثر هستند، صرف این اعتبارات در رویههای تکراری و کلیشهای، اجحافی بزرگ در حق این افراد به شمار میآید.
یک اثر سینمایی، بخش بزرگی از اقشار هنری را با خود همراه میکند؛ از نویسنده و فیلمنامهنویس تا عکاس و گریمور و طراح لباس و صحنه، تدوینگر و ... این به این معناست که پکیج متنوعی از هنرمندان در یک اثر هنری، حضور مییابند و هر کدام به تناسب خود اثرگذاری و بهرهبرداری مناسبی خواهند داشت.
با این وصف، پرسش اینجاست که چرا شهرداریها، از اعتبارات خود برای ساخت یک اثر سینمایی فاخر و اثرگذار بهره نمی گیرند؟
به گفته برخی مسئولین ساخت فیلم در حیطه وظایف شهرداری نیست امّا این دستگاه میتواند در حوزههای مرتبط با حقوق شهروندی و فرهنگ شهرنشینی طرحهای مشارکتی را با تهیه کنندگان و سازندگان به اجرا در بیاورد. در دوره هایی هر چند کوتاه و محدود، ارتباط مدیریتشهری به واسطه حضور برخی مسئولان که رویکرد فرهنگی هنری و تعاملات دانشجویی و ارتباطات بیشتری با فعالان عرصه هنر داشتند، باعث شده بود هنرمندان بیشتری گرایش و سمت و سوی فعّالیتهای خود را به سمت کرج، شهری که زاده یا ساکن آن هستند، سوق دهند؛ امّا این ارتباطات طی تغییرات مدیریتی مدام در حال تغییر و البته اغلب رو به کاهش بوده است. همین امر باعث شده بودجههای فرهنگی و هنری شهر عمدتاً به سمت اجرای برنامهها و تشکلهای مذهبی سوق پیدا کند و خبری از هنرمندان و طرحها و برنامههای آنها برای ارائه به شهرداری و شورای شهر نباشد. آنهایی هم که توانمند بودهاند، چه به لحاظ حرفهای یا مالی، اندیشه و ثروت خود را به پایتخت بردهاند یا به عرصههای دیگر درآمدزایی و تجارت وارد شدهاند.
در هر حال آنچه واضح است اینکه با شرایط امروز جامعه، مردم نیازمند فضایی متنوع، شاد و در عین حال عمیق و پرمحتوا هستند و برنامههای کلیشهای با مفاهیم مصنوعی و برجسته نمیتواند خواستههای آنها را تأمین کند. اینجاست که باید ارگانها و بخشهایی که از توانمندی بیشتری برخوردارند، وارد میدان شده و برای نیازهای اجتماع پاسخ مناسب و شایستهای پیدا کنند که در این حوزه، شهرداریها مفید و اثرگذار خواهند بود.
انتهای پیام/