ترکیببند مستشار نظامی برای قهرمان «پاییز آمد»
نغمه مستشارنظامی شاعر، سرودهای از زبان فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی تقدیم به این شهید کرده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روز گذشته از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد» رونمایی شد. «پاییز آمد» روایت زندگی فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان است که در 240 صفحه به قلم گلستان جعفریان نوشته و توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است. احمد
نغمه مستشارنظامی شاعر پس از رونمایی از این تقریظ سرودهای از زبان فخرالسادات موسوی سروده است. مستشارنظامی درباره این سروده خود نوشته است: این در ترکیببندی با سه بند به افتخار سه رنگ پرچم میهن سر افرازمان تقدیم به شهید احمد یوسفی از زبان همسر گرانقدر ایشان سرکار خانم فخرالسادات موسوی شده است:
سبز
صدایم کردی و پاییز شد همچون بهاری سبز
شبیه سرو بودی، در لباس پاسداری، سبز
در آشوب جهان ، آرامش چشمت پناهم شد
بهشتی داشتم در سایه پر مهر یاری سبز
مرا خواندی که همراه تو باشم در غم و شادی
به عهدی سرخ ماندم با نگاهت در قراری سبز
صدا کردی مرا، "سادات خانم"، خوب دانستم
که نزد قلب پاکت دارد این دل اعتباری سبز
دلم را بیتکلف بسته آرامشت دیدم
به جا ماندهست عمری خاطرات روزگاری سبز
گذشت آن سالهای روشن کوتاه، همچون ابر
من و پاییز و یادت، در هوای انتظاری سبز
تو را در آن لباس پاسداری، باز میبینم
کنارم ایستادی مثل سرو استواری سبز
کنارت شعر میخوانم، برایم قصه میگویی
مرا راز و نیازی مانده عمری با مزاری سبز
نگاه پنجره با یاد تو تا صبح بیدار است
بخوان شعر مرا، پاییز آمد، فصل دیدار است
سپید
گل یاس سپیدم تو، امیدم تو، نویدم تو
دلاور مرد مردستان ایمان تو، شهیدم تو
شکوه داستانم تو، شکوفا در خزانم تو
بهارم تو، قرارم تو، یَلم، سرو رشیدم: تو
بهارم! در خزان رفتی، جوان ماندی، جوان رفتی
جوان تر از منی حالا، ندیدی موسپیدم تو
نوشتم: سخت دلتنگم، ببین با هجر میجنگم
به خوابم آمدی خندان، نکردی ناامیدم تو
تو استاد منی، در عشق و ایمان، در فراقت هم
همیشه جلوه گر بودی به هر خیری که دیدم تو
هنوز از نامه هایت عطر قرآن می رسد احمد
خدا راشکر در این راه دیدی روسپیدم تو
بخوان "پاییز آمد"، تا بخوانم"شعر هستی را
که از چشم تو می خواندم سرود حق پرستی را
قرمز
حنابندان برگ و سرخی این شعر پاییزی
چو نوری سرخ در جام گلستان واژه میریزی
دراین صحرا که از خون شهیدان لالهپرور شد
ازین جام پیاپی تا قیامت نیست پرهیزی
به رگهای زمین خون تو جان تازهای داده
هزاران لاله خونین کفن را بر میانگیزی
نوشتم سخت دلتنگم، کمی با ما مدارا کن
نوشتی مهربان از امتحان دوست مگریزی
شهادت نامه خواندی در زیارت، نیک دانستم
محال است اینکه از میدان و از طوفان بپرهیزی
جهان بار دگر سرخ از شراب عشق خواهد شد
در آن صبحی که با خیل شهیدان باز برخیزی
تو زیبا زندگی کردی و مرگت نیز زیبا شد
برایم جلوهای از معجزات سرخ پاییزی
بمان ای بیرق آزادگان ای پرچم ایران
به روی قله آزادگی پیروز و جاویدان
انتهای پیام/