آدرس کوچه بن‌بست ترامپ از زبان غربگرایان

تجویزکنندگان ترک مخاصمه با ساده‌سازی مسئله و ارائه برساختی مستقل از ترامپ، یک تصویر غیرواقعی از امکانات حل و فصل مسائل با آمریکا ارائه می‌دهند.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، احسان صالحی در یادداشتی نوشت: نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به عنوان یک متغیر جدید در روابط بین‌الملل موضوع بحث و بررسی‌های مفصل در جهان است و دولت‌ها و صاحبنظران اصطلاحاً در حال سمت‌گیری در قبال این پدیده هستند. در ایران نیز با توجه به سابقه خصومت‌های دولت آمریکا و به‌طور خاص تجربه پروژه فشار حداکثری ترامپ، این بحث یک بحث کاملاً داغ است.

در میان بحث‌های در گرفته، یک خط واضح تحت صورت‌بندی کلی «مذاکره و ترک مخاصمه» از طرف جریان سیاسی مایل به غرب در حال ترویج است. خلاصه این خط سیاسی و رسانه‌ای عبارت است از اینکه «ترامپ و آمریکای 2024 با ترامپ و آمریکای 2016 متفاوت است و او با تمرکز بر داخل آمریکا (اول آمریکا) به دنبال بستن و محدود کردن گزینه‌ها و پرونده‌های جنگ و تحریم است لذا باید با غنیمت شمردن این پنجره راهبردی و همچنین بهره‌گیری از شخصیت معامله‌گر و قابل تعامل ترامپ، مخاصمات سابق را کنار گذاشت و بدون فوت وقت، با مذاکره مستقیم، مسائل کهنه و پیچیده میان دو کشور را حل کرد.»

تجویز سیاستی مذکور، تجویزی تقلیل‌گرایانه، شتابزده و عقیم است. اما چرا؟

فرض و اصطلاحاً کبرای سیاست فوق‌الذکر که «آمریکای امروز ضعیف‌تر از آمریکای 2016 و 2020 است» فرض صحیحی است. اساساً سربرآوردن ترامپ و پیروزی ترامپیسم و رضایت دادن جامعه آمریکا به این وضعیت ارتجاعی، نمایشی عریان از واقعیت‌های آمریکا و ضعیف‎تر شدن آن است. قماری که دولت آمریکا در یک سال گذشته به نفع رژیم صهیونیستی کرد و بهای آن را با بی‌اعتباری خود و نهادهای بین‌المللی‌ای داد که برای استقرار نظم آمریکایی پس از جنگ دوم ساخته بود، یک شکست تاریخی و تمدنی است. این قمار هویتی، در رقابت‌های داخلی آمریکا هم بی‌تاوان نماند و دولت دموکرات و نماینده آن در انتخابات، بهای قمار خود با خون کودکان غزه را با شکست در انتخابات داد. (کاهش حدود 13 میلیونی رأی هریس در مقایسه با رأی بایدن به اندازه کافی در این زمینه گویا است.) تشدید قطبیدگی جامعه آمریکا و بالا آمدن مجدد تصویری منفور از آن که قرار است دوباره شخصیتی با ویژگی‌ها و مفاسدی عیان همچون ترامپ آن را در عرصه جهانی نمایندگی کند، از دلالت‌های دیگر تضعیف آمریکا است.

اما آیا می‌توان از روند رو به ضعف آمریکا به امکان معامله مستقیم و سودمندانه با آن نتیجه گرفت؟

افرادی که این پیشنهاد را مطرح می‌کنند عامدانه یک فاکتور مهم و اساسی را نادیده می‌گیرند؛ آن فاکتور عبارت است از نقش کلیدی کانون‌های صهیونیستی در ساختار سیاسی و مالی ایالات متحده و برکشیدن مهره‌ای همچون ترامپ. تجویزکنندگان ترک مخاصمه (که این تعبیر هم انحرافی و غلط‌انداز است چرا که عامل و منشأ خصومت رفتارهای استکباری آمریکا است نه ایران) با ساده‌سازی مسئله و ارائه برساختی مستقل از ترامپ، یک تصویر غیرواقعی از امکانات حل و فصل مسائل با آمریکا ارائه می‌دهند. در حالی که مرور دوره اول ترامپ (2016- 2020) و اقدامات بی‌سابقه او در تثبیت سیاسی رژیم صهیونیستی (انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس، به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان، پیمان ابراهیم...) تردیدی باقی نمی‌گذارد که او ابزار و مهره‌ای کاملاً در اختیار کانون‌های صهیونیستی است.

اما برداشت‌های ساده‌انگارانه از صحنه بین‌الملل و نادیده گرفتن تجربیاتِ گران‌قیمت سال‌های نزدیک، چه آسیب‌هایی برای کشور به دنبال دارد؟

1- قطبی‌سازی فضای کشور: قابل انتظار است که مجدداً بخشی از وقت و انرژی کشور صرف کشمکش و بگومگو حول مذاکره/ نفی مذاکره خواهد شد.

2- چشم‌انداز موهوم و فرصت‌هایی که از دست می‌رود: معلّق ماندن سیاستگذار و امید واهی او، باعث خواهد شد طرف مقابل بتواند از فرصت تعلیق و انتظار به نفع پیشبرد طرح‌های خصمانه خود استفاده کند. در فاصله سال‌های 1392- 1400 کشور دو نوبت درگیر این تعلیق‌های پر آسیب شد. یک بار در دوره برجام و انتظار حل مشکل اقتصاد از طریق رفع پایدار و غیرقابل بازگشت تحریم‌ها، و بار دیگر در دوره ترامپ که سیاستگذار در اثر دریافت‌ها و برآوردهایی اشتباه از جمله احتمال استیضاح و برکناری ترامپ و یا کارا بودن سازکارهای اروپا در مقابل موانع آمریکا، وارد چرخه معیوبی از آسیب‌پذیری‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی شد.

3- از دست دادن زیرساخت‌های مقابله با تحریم: توهّم امکان معامله مستقیم و موفق، ممکن است سیاستگذار را برای صرف‌نظر کردن از برخی عوامل توفیق یا اقتدار خود دچار خطای محاسباتی کند. به عنوان نمونه در دوره برجام، زیرساخت‌های مهمی که پیش از آن برای مقابله و خنثی‌سازی تحریم‌ها در زمینه فروش نفت و تبادلات مالی شکل گرفته بود، کنار گذاشته شد در حالی‌که با خروج ترامپ از برجام، کشور به سرعت با چالش‌هایی مواجه شد که در صورت حفظ ساختارهای گذشته امکان عبور کم‌هزینه‌تر کشور از آن مقطع وجود داشت.

برجسته‌سازی ادبیات و ایده‌های سیاستی که به دنبال حل فوری مسائل ایران و آمریکای ترامپ است، ساده‌انگارانه و غیرمنطبق با واقعیات و تجربیات جهان و ایران است. این خطوط تبلیغاتی اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت آورده‌های سیاسی برای فرصت گرفتن از افکار عمومی برای التیام انتظارات ایجاد کند اما در بلندمدت، این‌گونه تجویزهای ناشیانه سیاسی، امکان‌ها و گزینه‌های سیاستگذار را به مراتب محدودتر، و او را در مواجهه با انتظارات تشدید شده با دشواری‌های مضاعف و بن‌بست‌های ناگزیر در میدان سیاست مواجه می‌کند. راه مواجهه با شرایط بسیار پیچیده پیش‌رو، ساده‌انگاری و تحلیل خطی و کوچه بازاری از صحنه نیست بلکه باید با درس گرفتن از تجربه‌های گذشته و پافشاری بر مؤلفه‌ها و ابزارهای اقتداری، قدرت کشور را به صورت همه‌جانبه در دنیایی که فقط زبان قدرت را می‌فهمد، ارتقاء داد.

منبع: کیهان

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط