ظریف و پایانِ شکیبایی
روشن نگهداشتن چراغ مذاکره با آمریکا در مقاله اخیر ظریف بیش از آنکه اثری واقعی در سیاست خارجی داشته باشد، معنایی مهم در سیاست داخلی دارد.
محمد زعیمزاده در یادداشتی نوشت: «پزشکیان یکهفته قبل از انتخابات 3 درصد رأی داشت، من از او حمایت کردم، به 50 درصد رسید». اشتباه ویرایشی رخ نداده است؛ این شاید یک گزاره از صفحه 117 کتاب راز سربهمهر 2 باشد یا حتی یک پانویس در کتاب جدید خاطرات محمدجواد ظریف به نام «پایان شکیبایی» (پایاب شکیبایی 2) که احتمالاً در سال 1405 منتشر خواهد شد. او هنوز این جمله را به زبان نیاورده است؛ اما خیلی دوست دارد به تأسی از مرحوم هاشمی که در اسفند 94 پیروزی دوسال قبل روحانی را به این سبک قاببندی کرده بود، چنین اثری از خود به یادگار بگذارد.
اصل نگارش مقاله او در فارنافرز - فارغ از محتوایش - با چنین فهم روانشناختیای بهتر قابلتحلیل است. روشن نگهداشتن چراغ مذاکره با آمریکا در این مقاله بیش از آنکه اثری واقعی در سیاست خارجی داشته باشد، معنایی مهم در سیاست داخلی دارد.
بهطورکلی موضوع سیاستورزی ظریف در دوره جدید از منظر سه طیف ذینفع قابلارزیابی است؛ اول خود ظریف و حامیانش در دولت، دوم پزشکیان و سوم منتقدان ظریف.
از منظر ظریف کنشهایی اینچنینی با سه هدفگذاری انجام میشود:نخست آنکه همگان بدانند نقش او در دولت قرار نیست در حد یک معاون حاشیهای که پژوهش برای پژوهش انجام میدهد و تولیداتی برای کاغذ خردکن دفتر رئیسجمهور دارد، تقلیل پیدا کند. برای درک این موضوع آن پسزمینه روانشناسی را به یاد بیاورید.
دوم آنکه نیچه در زایش تراژدی بر مبنای الهیات یونانی دو چهارچوب تفسیری راجع به کنشها ارائه میدهد؛ نخست چهارچوب آپولونی که بر مبنای فضائلی چون قانون، چهارچوب، نظم خشک و... نظام مییابد و دوم چهارچوب دیونوسوسی که بر مبنای کنش عاطفهمدارانه، رهابودگی و آزادی صورتبندی میشود. اگر در دیپلماسی دولت پزشکیان، عراقچی نماد چهارچوب نظممدارانه و سختگیرانه است، آیا نمیتواند از بینالسطور یادداشت ظریف به نقش رهابودگی دیپلماتیک او پی برد؟ او میخواهد آلترناتیوی ناخواسته و همیشگی برای وزیر خارجه هم باشد.
سوم آنکه «چه خوش بود که برآید ز یک کرشمه دو کار»؟ حالا که منتقدان ادامه حضور او در دولت را در بستر غیرقانونی بودن تفسیر میکنند، چه راهی بهتر از انداختن توپ به زمین مذاکره؟ ظریف بااطلاع از روانشناسی منتقدان میداند با اسمبردن از مذاکره حملات به او تشدید میشود. در این وضع ماندن یا رفتن او از سمت معاونت رئیسجمهور به هرکدام از این احتمالها معنای دیگری میدهد؛ اگر با فشار منتقدان برود معنایش مخالفت با مذاکرات میشود و... با این کار او میخواهد از انگ قانونگریزی هم فرار کند.
بازیگر دوم در این ماجرا پزشکیان است. رئیسجمهور با دادن مسئولیت تزیینی به ظریف چند هدف را دنبال میکرد؛ اول اینکه با حکم دادن به ظریف از سایه سنگین او در انتخابات رها شود، دوم با حضور او در دولت بخشی از بدنه سیاسی اصلاحطلبان پایکار دولت بماند و سوم کارنامه دولت، هرچه باشد مثبت یا منفی پای ظریف هم نوشته شود. بهاینترتیب خطر حضور ظریف بهعنوان آلترناتیو درون جریانی برای آینده کم میشود. با این تفسیر احتمالاً خروج او از موقعیتی که تحقق این سه هدف را به مخاطره بیندازد مورد تأیید پزشکیان نیست.
بازیگر سوم منتقدان ظریف هستند. تبدیل ماجرای کنار رفتن ظریف به یک کنش سیاسی ابتکار اولیه تیپهایی مثل رسایی و جریان نزدیک به پایداری بود. آنها از همان روز اول میخواستند خود را آلترناتیو دولت پزشکیان معرفی کنند و این وسط راحتترین کار غیریتسازی با ظریف بود. از میانه راه قالیباف هم برای تبصره زدن به معنای وفاق ذیل ادبیات مقابله با قانونگریزی این موضوع را دنبال کرد. به نظر میرسد منتقدان حالا با سه انتخاب روبهرویند؛ اول: کنارآمدن با همین ظریف فعلی که علاوهبر معاونت حاشیهای به سیاست خارجی هم سرک میکشد. دوم: ادامه مسیر اصرار بر کنار رفتن او و کمک به جداکردن مسیرش از دولت. سوم: کنارآمدن با یک ظریف حداقلی که بهمرور بخشی از وضع موجود میشود. کدامیک عاقلانهتر است؟
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/