دیپلماسی بیکلام
افتتاح شبکه تلویزیونی فارسیزبان TRT و ریختوپاش رسانهای اردوغان برای مردم کشورهای فارسیزبان آسیای مرکزی و خاورمیانه اگر با خوشبینی در راستای فعال کردن گسلهای اجتماعی میان مردم و دولتها نباشد، قطعا در راستای منافع ملی ترکیه معنا میشود.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، افتتاح شبکه تلویزیونی فارسیزبان TRT از جانب دولت ترکیه و پیوست آن با اتفاقات و تحولات منطقه را نمیتوان صرفاً یک اتفاق غیرمنتظره در نظر گرفت. ریختوپاش رسانهای اردوغان برای مردم کشورهای فارسیزبان آسیای مرکزی و خاورمیانه اگر با خوشبینی در راستای فعال کردن گسلهای اجتماعی میان مردم و دولتها نباشد، قطعاً در راستای منافع ملی ترکیه و سیاستهای حزب عدالت و توسعه معنا میشود. از طرف دیگر، رسانههای داخلی و خارجی ما در شرایط خوبی به سر نمیبرند و دست آنها برای مواجهه با حوادث مختلف چندان پر نیست. برای مثال، درست دو روز پس از افتتاح رسمی شبکه TRT فارسی، خبر قطع پخش تلویزیونی شبکه برونمرزی «جامجم» و اینترنتی شدن آن در 29 آذر چندان سروصدایی هم به پا نکرد. شبکهای که از سال 1376 برای ایرانیان خارج از کشور برنامه تولید میکرد و حتی در بعضی از بزنگاهها نظیر نوروز عملکرد بهتری نسبت به شبکههای داخلی تلویزیون داشت. اگرچه پخش اینترنتی برنامههای شبکه جامجم امکان دسترسی به آن را راحتتر از گذشته میکند، ولی محتوایی که این شبکه در اختیار ایرانیان خارج از کشور قرار میدهد، جای سوالهای زیادی را در ذهن باقی میگذارد.
در سوی دیگر ماجرا، باید گفت صرف بودجههای دولتی برای ایجاد و راهاندازی شبکههای خارجیزبان از طرف ما تا این لحظه حامل چه دستاوردی برای حوزه تمدنی ایران بوده است؟ آیا ما به واسطه فرهنگ و زبان مشترک با کشورهای افغانستان و تاجیکستان توانستهایم جای امنی در میان خانوادههای تاجیک و افغان براساس منافع ملی خود به دست بیاوریم؟ یا حتی با ساخت برنامههای سرگرمکننده در زمینه تاریخ اسلام، نگاه شیعیان و حتی اهل تسنن را به محتوای فرهنگی ایرانی جلب کنیم؟ صورت و شکل مواجهه ما در دوره گذار از جهان تکقطبی به چه شکل بوده است؟ نقش رسانهای ایران در آمریکای جنوبی و حیاطخلوت سابق آمریکا در این سالها چگونه پیش رفته و دشمن و همینطور دولتهای رقیب چه آرایشی در عرصه نمادین در مقابل ما گرفتهاند؟ در این گزارش قصد داریم به بهانه افتتاح رسمی رسانه فارسیزبان دولت ترکیه به حضور رسانهای ایران در منطقه و جهان بپردازیم و نقاط قوت و بهخصوص ضعف آن را برای شما روشن کنیم، اما اجازه دهید پیش از آن زمین بازی قدرتهای جهانی و منطقهای در عرصه نمادین و شکل تأثیرگذاری آنها بر ذهن و روان مخاطب ایرانی را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم.
دورهات گذشته رادیوجان!
با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و مطرح شدن شعار «نه شرقی، نه غربی» بهعنوان یک استراتژی سیاسی در روابط خارجی جدید مطرح شد. در وجه نمادین قضیه، سرنگونی یکی از بزرگترین متحدان نظم آمریکایی در جهان برای دولتهای منطقه و بهویژه همسایگان ما حامل این پیام بود که بهزودی نوبت آنها نیز خواهد رسید و مردم حسابشان را با این دیکتاتورها صاف خواهند کرد. اما پس از پیروزی انقلاب، سوای ایجاد جنگ تحمیلی از طرف رژیم بعث عراق علیه نظام تازهتأسیس جمهوری اسلامی، توپخانه رسانهای غرب و در رأس آن یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل فعال شد. آنها اندکی پس از آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی و همزمان با تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان موسوم به خط امام، دور تازهای از فعالیتهای رسانهای را با پخش جهتدار اخبار ایران و دنیا کلید زدند و برای مخاطبان داخل کشور به برنامهسازی در قالب رادیویی پرداختند.
«رادیو اسرائیل به زبان فارسی» یکی از سه شبکه اصلی فارسیزبان در زمینه تولید محتوا علیه سیاستهای نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود؛ اما بخش فارسی این رسانه سالها پیش از انقلاب و از سال 1338 آغاز به کار کرد. مؤسس این شبکه یک یهودی ایرانیتبار به اسم «ناصر سلوکی» (امنون نتصر) بود که در ادامه جای خود را به یک چهره تماماً رسانهای به نام «منشه امیر» داد. بخش مهم فعالیت رادیو فارسی اسرائیل نیز در دوران مدیریت منشه امیر رخ داد و او را بهعنوان یک عنصر فعال رسانهای در میان بخش مهمی از ایرانیان و حتی سیاستمداران رده بالای جمهوری اسلامی مطرح کرد. برنامههای بخش فارسی این رادیو هرچند توسط طیفی از مردم ما شنیده میشدند، ولی اثرگذاری آنها در بین اکثریت مخاطبان ایرانی چندان زیاد نبود. چون نظام برآمده از انقلاب اسلامی در سال 1357 ضامن حفظ یکپارچگی کشور در آن ایام بود و ثبات اقتصادی مردم در وضعیت جنگی را هم در پی داشت.
فقدان برنامههای سرگرمکننده از طرف رسانه ملی در روزگاری که پای عزیزترین فرزندان این مملکت در جبههها بر روی میدانهای مین ضدنفر میرفت، چندان وقع و اهمیتی برای افکار عمومی نداشت و آنها این مسئله را بهخوبی درک میکردند. باری، پس از قبول قطعنامه و پایان جنگ، اقدامات رادیو فارسی اسرائیل برای ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت در عصر رسانههایی نظیر تلویزیون و رشد شبکههای فارسیزبان لسآنجلسی به در بسته خورد و درنهایت چراغ استودیوی رادیو اسرائیل در 20 اردیبهشت 1396 خاموش شد. منشه امیر بلافاصله پس از تعطیلی این رسانه، «رادیو پیام اسرائیل» را افتتاح کرد؛ رادیویی که نام و آوازه شهرت چندانی ندارد و به گوش نسل جدید ایرانیان هم نخورده است. دلایل زیادی برای ناکامی رادیو فارسی اسرائیل وجود داشت که یکی از مهمترین آنها مواجهه سفت و سخت گردانندگان این شبکه با مسئله ایران بود. از طرف دیگر، مخاطبان هدف این رسانه هم فارغ از علاقه به غرب، چندان تمایلی به پیگیری اخبار سیاسی از جانب کسانی که متهم اصلی جنایت در منطقه بودند (و هستند) نداشتند و دست منشه امیر یا همان «منوچهر ساچمهچی» را با بیاعتنایی در پوست گردو گذاشتند. بازسازی چهره اسرائیل نیاز به ریبرند و فکر تازه داشت که تاسیس شبکههای «ایران اینترنشنال» و «منوتو» این موقعیت را برای این دولت جعلی فراهم کرد.
«رادیو فارسی بیبیسی تعطیل شد»؛ این خبر در ششم فروردین 1402 بر روی خروجی سایت بیبیسی فارسی قرار گرفت و نگاه بسیاری از مخاطبان بیبیسی را متعجب کرد. بخش فارسی رادیو بیبیسی یک سال پیش از اشغال ایران توسط قوای متفقین با هدف تأثیر بر روان ایرانیان و آمادهسازی برای حمله نظامی به کشور و خلع رضاشاه از مقام سلطنت راهاندازی شد و در طول نزدیک به 83 سال کار مداوم، درنهایت به خاطر آنچه «تغییرات راهبردی با هدف تمرکز بر پایگاههای دیجیتال» اعلام گردید، رسماً با خاموش کردن چراغ برنامه «چشمانداز بامدادی» -بهعنوان واپسین برنامه بهجا مانده از عصر طلایی رادیو بیبیسی- کارش را به پایان رساند. این شاید طبیعی بهنظر برسد که رادیو دیگر همچون سابق نمیتواند در جذب مردم به خود موفق عمل کند و در عصری که ما در آن بهسر میبریم و نفس میکشیم، حوزههای دیجیتال مانند «صفحات مجازی در شبکههای اجتماعی» امکان بهتری را برای میزبانی از مخاطبان -از هر گروه سنی- به وجود خواهند آورد، ولی این تنها دلیل خداحافظی بیبیسی با اولین پایگاه رسانهای فارسیزبانش نبود. «مجید تفرشی» پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ایران در مصاحبه با خبرگزاری «خبرآنلاین» در این باره گفت: «یکی از مهمترین دلایل تعطیل شدن رادیو بیبیسی تنگنای اقتصادی دولت بریتانیا است. بودجه دولتی سرویس جهانی بیبیسی که رادیوی بیبیسی فارسی یکی از بخشهای آن است، مستقیماً از مالیات ماهانه 12 یا 13 پوندی مردم تأمین میشود. بنابراین، ریزش چشمگیر مخاطب میتواند باعث محدود شدن بودجه بخشهای سرویس جهانی شود. روشن است که رادیوهای خارجی موج کوتاه و اینترنتی با وجود برنامههای تلویزیونی با ریزش مخاطب دستوپنجه نرم میکردند و رادیو بیبیسی فارسی هم از این قاعده مستثنی نبوده است.» البته تنگناهای اقتصادی موجود در دولت بریتانیا و همچنین لزوم سرمایهگذاری در بخش رسانههای دیجیتال دلایل مهمی در اجرایی شدن این تصمیم به حساب میآمدند، ولی این همه ماجرا نبود.
بیبیسی فارسی چه در قالب یک شبکه تلویزیونی و چه در قالب یک فرستنده رادیویی همواره شبکهای بود که ظاهر خود را حفظ میکرد و در مسیر تولید محتوا برای بینندگان و شنوندگانش حداقلِ احترام را قائل بود، هرچند در پس ماجرا، هدف دیگری دنبال میشد که چندان خوشایند اغلب ایرانیان بهنظر نمیرسید. اما با روی کار آمدن شبکههایی رادیکالی همچون «منوتو» و «ایران اینترنشنال»، توقع مخاطبان بیبیسی از این شبکه تغییر کرد و رعایت توازن رسانهای به هر قیمت، ریزش هواداران و دنبالکنندگان بیبیسی فارسی را در پی داشت. با وجود این، نقش بیبیسی فارسی در بزنگاههای تاریخی در زمینه انتقال خبر و تولید برنامههای نسبتاً سرگرمکننده سر جای خود مشخص است. از زمان تأسیس رادیو فارسی بیبیسی به دست «حسن موقر بالیوزی» و «مجتبی مینوی» تا حضور چشمگیر «مسعود بهنود»، «شاهرخ گلستان»، «صادق صبا»، «محمود کیانوش» و... در بخش تلویزیونی و رادیویی این شبکه در دورههای مختلف، همواره بخشی از مردم، بهویژه جامعه شهری ایران شنونده و بیننده برنامههای بیبیسی بودهاند و با برنامههایی نظیر «تخت گاز»، «پرگار»، «تماشا»، «جام جهاننما» و... ارتباط گرفتند. بیبیسی در بیان اخبار هم با درهمآمیختن دروغ و راست و بیان پُرجزئیات اتفاقات نظر بسیاری را به خود جلب کرد و در راستای زیباییشناسی کار خبری هم سرآمد شبکههای دولتی بود، ولی همه اینها از تعطیلی رادیوفارسی بیبیسی و کمرونق شدن تلویزیون این رسانه براساس آنچه پیشتر گفته شد، جلوگیری نکرد.
رادیو فردا در میان شبکههای رادیویی فارسیزبان تا امروز به دلایل گوناگون دوام پیدا کرده است. بخش فارسی رادیو اروپای آزاد، موسوم به رادیوفردا، از سال 1382 و در زمان ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش در آمریکا تأسیس شد. همزمانی تأسیس این رادیو با حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق بدون برنامهریزی نبود و آمریکاییها که بودجه رادیوفردا توسط آنها تأمین میشد، برای اهداف بعدیشان در منطقه نیاز به برنامهریزی و سوار شدن بر موج اعتراضات احتمالی داشتند. رادیوفردا با تولید برنامههای موسیقیمحور و سرگرمکننده و همینطور کادرسازی از چهرههای رسانهای کارش را پیش برد و کماکان هم با پخش برنامههای خود در شبکهای تلویزیونی ماهوارهای به این روند ادامه میدهد. رادیوفردا برخلاف اسلاف خود، یعنی رادیوفارسی اسرائیل و بخش فارسی رادیو بیبیسی، مدام آپدیت شد و در قالب فضای مجازی هم حضوری مهم و تأثیرگذار داشت.
ایران کجای این داستان قرار دارد؟
با تاسیس و راهاندازی گسترده شبکههای تلویزیونی فارسیزبان در اروپا و آمریکا از اواخر دهه 70 و داغ شدن بازار رقابت میان تولیدات صداوسیما در داخل و خارج از کشور با این رسانهها، اوضاع دگرگون شد. از طرف دیگر ترکها و اعراب خلیجفارس هم به پایگاههای جدید رسانههای فارسیزبان در منطقه بدل شدند و حلقه محاصره فرهنگی را دور ایران تنگ و تنگتر کردند. ابتدا اینطور تصور میشد که شبکههایی مثل «تپش»، «itn»، «امید ایران»، «جامجم لسآنجلس»، «پارس»، «اندیشه» و... تهدید زیادی برای تولیدات فرهنگی و هنری رسانه ملی محسوب میشوند ولی این گمان چندان درست نبود چون اتکای این شبکههای ماهوارهای تنها به حضور چهرههای خاطرهساز قدیمی استوار بود و گذشت زمان از جذابیت آنها کاست و این رسانهها هم در نبود یک خط مشخص کاری و فقدان ایدههای جذاب تصویری و برنامههای مفرح از رقبای فارسیزبان خود در اروپا، ترکیه و جنوب خلیجفارس جا ماندند و فضا را برای یکهتازی «منوتو»، «ایراناینترنشنال»، «بیبیسی»، «مجموعه جِم» و... مهیا کردند. تاثیر منوتو در این میان به حدی بود که حتی ایدههای تصویری و زیباییشناسانه آن صداوسیما و فرمت برنامههایش در ابتدای دهه 90 را تحت تاثیر قرار داد و شکل سنتی و دمده پخش برنامهها را عوض کرد. صداوسیما در بخشهای مختلف، بهویژه در «مجله خبری شبکه یک سیما» در آن ایام متاثر از «اتاق خبر» شبکه منوتو بود و حتی در قالب برنامههای طنازانهای همچون خندهبازار به وجود آن واکنش نشان میداد. از سوی دیگر شبکه نوپای خانگی در ایران هم بهواسطه پخش «بفرمایید شام» به تولید کپی این برنامه پرداخت که در ابتدا بازخورد نسبتا بدی هم از مردم نگرفت. اما نقش رسانه دولتی ایران در این میان چه بود؟
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/