در دیدار شاه عربستان با اوباما و السیسی چه گذشت
خبرگزاری تسنیم: تصمیم عربستان سعودی برای حمله به یمن در پی مجموعه ای از تحولات صورت گرفت که یک روزنامه لبنانی آن را به صورت کامل تشریح کرده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزنامه الاخبار لبنان در مقالهای به تشریح دیدارها و مذاکرات محرمانه بین ریاض و نمایندگان طرفهای درگیر در عرصه سیاسی یمن تا قبل از آغاز تجاوز نظامی رژیم آل سعود به این کشور پرداخت.
در این مقاله که به قلم "ایلی شلهوب" نوشته شده، آمده است: پروندههایی که در 2 سال گذشته در ویترین تحولات سیاسی منطقه قرار گرفتند، بسیار بودند: مانند سوریه و مصر و عراق و غزه و برنامه هستهای ایران و درگیری داخلی کشورهای حاشیه خلیج فارس با یکدیگر. در این میان تنها پرونده یمن بود که در زیر خاکستر آن همچنان برافروخته بود. یمن در تمامی مسائل مربوط به عربستان سعودی از آشتی با قطر گرفته تا درگیری با ایران حضور داشت و بخش اساسی از مناسبات این کشور با قاهره بود. این کشور همچنین در مناقشه عربستان سعودی با دولت آمریکا در زمینه مهار اخوان المسلمین در چارچوب پروژه تسلط مجدد آنها بر بخشی از منطقه حاضر بود.
عربستان سعودی تمامی برگههای قدرت خود در یمن را باخته است. این کشور با قطر به شدت وارد رقابت شده و نفوذ اخوان المسلمین و آل احمر را رد کرد، اینها گروه هایی بودند که ضربات سختی از جماعت انصار الله دریافت کردند. ریاض همچنین تحت فشارهای آمریکا به سرعت به دنبال تسلیم کردن دوحه برآمده و در پی آن بود با استقبال آمریکا به دنبال تشکیل جبهه داخلی در یمن برآید تا از آن با عنوان سدی محکم در برابر افزایش نفوذ انصار الله استفاده کند، اما در این زمینه ناکام ماند. جریان انصار الله روزبه روز دستاورد های بیشتری در عرصه های متعدد محقق می کرد تا اینکه وارد شهر صنعا شد. بعد از این تحولات همه گروهها در مذاکراتی وارد شدند که از زمان مرگ ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان به حالت رکود درآمده بود، چرا که پس از مرگ عبدالله، ملک سلمان کودتای خود را انجام داد. در همان روز عبد ربه منصور هادی استعفا کرد و مسائل به روز اول برگشت و کلید تفکر در زمینه تجاوز به یمن زده شد.
نقش قطر در تجاوز به یمن
منابع حوزه خلیج فارس پیگیری کننده پرونده یمن میگویند که قطر سعی کرد از طریق تحولات موسوم به بهار عربی نقش عربستان سعودی در یمن را به صورت کامل از آن خود کند. همه گروههای یمنی از جمله قبایل متعدد و جریان اخوان المسلمین و خاندان آل احمر در این درگیری در کنار قطر قرار گرفتند تا جایی که برای عربستان سعودی در یمن هیچ متحدی غیر از علی عبدالله صالح باقی نماند. این منابع میافزایند: وقتی که انصار الله موفق به از بین بردن نفوذ اخوانی ها و آل احمر در یمن شدند، عربستان آن را دستاوردی برای خود می دانست ، چرا که ضربه سختی به نفوذ قطر در این کشور وارد شده است. در این مرحله بود که پروژه آشتی بین قطر و عربستان سعودی کلید خورد.
منابع یمنی ابراز داشتند که نکته قابل توجه این بود که اندکی پیش از آزاد سازی دماج و الخمری و منطقه کتاف و حاشد در فوریه سال 2014 (مناطق تحت سلطه اخوان المسلمین و آل احمر) به دست انصار الله ، نماینده عربستان سعودی وارد یمن شد و با تمامی شیوخ قبایل و شخصیتهای مرتبط با کمکهای مالی ریاض دیدار کرد. وی این گونه وانمود کرد که ریاض به حمایت از این گروه ها در مقابله با حوثی ها تمایلی ندارد.
این اتفاقات در پی اعلام پروژه عبد ربه منصور هادی در تقسیم کشور به 6 اقلیم انجام شد، طرحی که براساس آن دست جریان حوثی از هر تأثیرگذاری بر مناطق نفتخیز در استان الجوف کوتاه می شد و همچنین آنها را از تسلط بر تنگه استراتژیک (باب المندب) نیز محروم می کرد. این طرح با حمایت جریان های داخلی از جمله حزب الاصلاح وابسته به اخوان و سکوت خاندان آل احمر و با حمایت مستقیم قطر و چشمپوشی طرف سعودی مطرح شد.
این روند در چارچوب یک بازی داخلی شکل گرفت: کنگره مذاکرات از تعیین قطعی سرنوشت تقسیم کشور ناکام ماند و به این ترتیب مسائل به کمیته ای صوری سپرده شد که ریاست آن را هادی بر عهده داشت. حزب الاصلاح بیشترین اصرار را در این طرح داشت. این حزب تصور میکرد که انصار الله و حزب کنگره به ریاست صالح را در یک اقلیم واحد محصور خواهد کرد و آن ها نمی توانند در خارج از این منطقه تأثیر گذاری داشته باشند، بر خلاف حزب الاصلاح که به اعتقاد خود آن ها تقریباً در بیشتر استان های یمن حضور دارند. ازآنجایی که این حزب سازمان یافته ترین این احزاب به شمار میرفت، در این صورت قدرت اول در تمامی استانهای یمن میشود.
منابع خلیج فارس می افزایند : واشنگتن در راستای منافع خود با اخوان المسلمین و حامی قطری آن ها در عربستان سعودی فشار وارد میکرد، این منافع البته همواره با دو مشکل عمده همراه بود: اخوانالمسلمین یمن و مصر در دوره عبدالفتاح السیسی. بنا بر اعلام این منابع ریاض به میانجی کویتی در مذاکره با قطری ها گفت که قطر باید از برگه یمن دست بردارد و آن را به عربستان سعودی واگذار کند و در آشتی با قاهره نیز در مسیر عربستان سعودی گام بردارد. این در حالی بود که خالد التویجری رئیس دفتر پادشاهی وقت عربستان سعودی و شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی نماینده امیر قطر در 21 دسامبر سال 2014 به این کشور سفر کرده بودند.
یمن تنها از زاویه تحولات مربوط به قطر باعث دردسر عربستان نشده بود، بلکه از منظر مناسبات این کشور با ایران نیز این موضوع صدق میکند. این مسئله به صورت کلی و در جریان دیدار علی اکبر صالحی وزیر خارجه سابق ایران با سعود الفیصل همتای سعودی خود در جده که در می سال 2013 انجام شد، مشخص بود. در آن زمان فیصل به شرح کاملی از تحولات منطقه گوش داد، اما غیر از یمن سخنی بر زبان نراند. وی به مهمان ایرانی خود گفت: تا کجا میخواهید بروید؟ چه کار میخواهید بکنید؟ ما احساس میکنیم که منطقه نابسامان است. امنیت خلیج فارس که شما از آن صحبت میکنید نیاز به اقدامات با هوشیاری بیشتر دارد.
در روزی که شهر عمران به دست حوثی ها افتاد، عبد ربه منصور هادی بلافاصله به عربستان سعودی رفت، فضای موجود در این کشور آکنده از خشم بود و سعودیها به وضوح در دیدار با میهمان یمنی خود خشم خود را بروز دادند. پاسخ منصور هادی ساده بود: من پشت و پناهی ندارم و کسی به من کمک نمیکند. از او پرسیدند: علی عبدالله صالح کجاست؟ پاسخ داد: در خانهاش نشسته و تحرکی نمیکند. مناقشه عمیقی در این دیدارها در مورد تحولات یمن صورت گرفت که خلاصه آن این بود که آشتی صالح با اخوانی ها و آل احمر لازم است.
منابع خلیج فارس تأکید دارند که سعودیها به ویژه ملک عبدالله و محمد بن نایف در آن زمان اعتقاد داشتند که بهترین راه تقابل با حوثی ها تشکیل جبهه داخلی درگیر با آن ها است. آمریکایی ها نیز به دنبال چنین جبهه ای بودند که بتوانند بدون دخالت ارتش یمن جلوی حوثی ها را بگیرد. به اعتقاد واشنگتن ورود ارتش باعث میشد که حوثی ها بیش از پیش از سلاح استفاده کنند و به این ترتیب امکان رسیدن به راه حل سیاسی جهت خلع سلاح آن ها براساس نتیجه بخشی گفتگوهای ملی از بین می رفت.
بلافاصله بعد از ترک ریاض از سوی هادی، سعودی ها هیئتی را متشکل از 3 نفر به ریاست علی بن محمد الحمدان به صنعا فرستادند. علی بن محمد ریاست کمیسیون ویژه پرونده یمن را در دست داشت. اولین دیدارهای این هیئت با علی عبدالله صالح بود. آنها به وی ابلاغ کردند که ریاض به دنبال توقف پیشروی حوثی ها است و از این رو از وی خواسته که با حزب الاصلاح و خاندان آل احمر آشتی کند تا بتوانند سد محکمی برای جلوگیری از پیشروی انصار الله ایجاد کنند. پاسخ رئیس جمهور سابق یمن 2 بخش داشت. وی اول گفت اگر ناگزیر از آشتی است، این آشتی باید آشتی ملی فراگیر باشد. اما آشتی بر ضد یکی از طرف ها به معنای وارد کردن کشور در جنگ داخلی است. محور دوم پاسخ این بود که این چه منطقی است که من با گروهی متحد شوم که شما آن را در لیست گروههای تروریستی قرار داده اید؟ (اخوان المسلمین). این گروه در کشور کودتا کرده اند و مستقیما من را هدف قرار داده اند.
این هیئت از منزل صالح خارج شده و از او تعهد خواستند در روند پیشروی حوثی ها به هیچ وجه تسهیل نکند و به هر طریق ممکن مانع از توسعه آن ها شود. این هیئت پس از این دیدار با منصور هادی و حمید الاحمر و علی محسن الاحمر و عبدالمجید الزندانی دیدار کرد. سعودیها همین دیدگاه را برای آن ها نیز مطرح کردند و همواره تحت عنوان ائتلاف برای مقابله با حوثی ها سخن گفتند. همه این طرفها با برخی ملاحظات ویژه هر کدام، از این طرح استقبال کردند. نقطه مشترک تمامی آنها تأکید بر این نکته بود که این اقدام در گرو ارائه پاسخ مثبت علی عبدالله صالح است.
هیئت مذکور بار دیگر با رئیس جمهور سابق دیدار کرده و نتیجه دیدارهای خود را به او ابلاغ کرد. پاسخ صالح این بود که اگر شرایط به این ترتیب است پس باید آشتی به صورت 2 مرحله ای انجام شود. وی توضیح داد که در مرحله اول آشتی بر ضد حوثی ها نخواهد بود و تنها برای ترمیم مجدد اوضاع و بهبود جراحت ها صورت می گیرد. وی با این هدف برگه آشتی تهیه کرد که حتی حوثی ها نیز به علاوه جنبش جنوبی می توانستند به آن بپیوندند.( صالح معتقد بود دو بخش از جنبش جنوبی وجود دارد، اول گروهی که وابسته به هادی است و می توان با آن تعامل کرد و دوم گروهی که وابسته به القاعده و شاخه های آن است و نمی توان به آن نزدیک شد.)
صالح خواستار آن شد که آشتی بین وی و حزب الاصلاح و آل احمر و الزندانی با حضور هادی و پادشاه عربستان سعودی باشد، البته شرط او این بود که امضای این برگ از طرف وی از سوی 10 نفر صورت گیرد و در طرف مقابل نیز 10 نفر این سند آشتی را امضا کنند. هیئت سعودی خیلی زود متوجه شد که اسامی که وی برای امضای این آشتی از طرف خودش مطرح میکند، قربانیانی است که در انفجار مسجد ریاست جمهوری زخمی شدند و در طرف مقابل نیز اشخاصی هستند که وی آنها را به انجام این تجاوز متهم میکند. این به معنی اعتراف دسته دوم به انجام این جنایت خواهد بود. به این ترتیب الحمدان برگه پیشنهادی آشتی را به ریاض برد تا آن را به مراجع ذی صلاح ارائه دهد. 3 روز پس از ترک یمن از سوی هیئت سعودی ، صلح و حمدان با هم تماس گرفتند و حمدان به رئیس جمهور سابق گفت که برگه در دست بررسی است. اما این بررسی در رکودی قرار گرفت که حدود 3 ماه طول کشید، یعنی اوایل دسامبر 2014 و بعد از اینکه جریان انصار الله وارد شهر صنعا شد.
پیشروی انصار الله در صنعا
وقتی که انصار الله در سپتامبر 2014 وارد شهر صنعا شد، سعودی ها هجمه بی سابقه ای را بر ضد صالح آغاز کردند، چرا که معتقد بودند وی به وعده خود خیانت کرده است. تنها ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان گفت که از رئیس جمهور سابق یمن دفاع می کند. منابع حوزه خلیج فارس می گویند که عبدالله معتقد بود که حقی بر گردن صالح دارد و در نهایت او همان کسی بود که در ترسیم مرزهای یمن با عربستان موافقت کرده و آن را مشروع نمود. این اقدامی بود که تمامی پادشاهان گذشته عربستان در انجام آن ناکام بودند. هنگامی که یکی از شاهزادگان آل سعود موضوع کذاب بودن صالح را مطرح می کرد، ملک عبدالله میگفت: نه نه، من او را امتحان کرده ام. او به وعده اش وفا می کند. منابع خلیج فارس معتقد بودند که تعامل عبدالله با درخواست آمریکایی ها مبنی بر آشتی با اخوانی های یمن به ضرر علی عبدالله صالح و عبدالفتاح السیسی ممکن نیست.
بعد از این مرحله سعودی ها هادی را تشویق به سستی و سهل انگاری در تسلط انصار الله بر موسسات حاکم در یمن و مهار عناصر آن ها در مؤسسات نظامی بر اساس توافق نامه سازش و مشارکت تشویق کردند. این موضوع تشنج در نزد انصار الله را باعث شد و آن ها را به تسریع در اقدامات متقابل کشاند. با افزایش شدت چالش در یمن ، صالح به سعودی ها پیشنهاد داد تا بار دیگر برگه ائتلاف یمنی بر ضد انصار الله برای باز کردن جبهه ای جدید بر ضد حوثی ها را به راه اندازند. صالح به آن ها گفت: اگر میگویید که آنها وابسته به ایران هستند، باید این خط را قطع کنید و به عنوان یک واقعیت با آنها تعامل کنید.
انصار الله چندین بار سعی در باز کردن کانالهای ارتباطی با ریاض داشتند، اما (به استثنای یک مورد ناتمام در سال 2013) همواره با مقاومت ریاض مواجه می شدند. اما در این مرحله توصیه صالح با پاسخ مثبت آل سعود همراه شد. به این ترتیب هیئتی از حوثی ها به ریاست محمد عبدالسلام به عربستان سعودی سفر کرد. این سفر 3 روز قبل از اعلام مرگ ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی انجام شد. هیئت مذکور با محمد بن نایف و خالد بن بندر رئیس سابق سازمان استخبارات دیدار کردند. در این دیدارها نگرانی های متقابل مورد بررسی قرار گرفت و موارد اطمینان بخش مطلوب از طرف هر کدام از آنها بررسی شد. تمام این روند با پیگیری مستمر و استقبال دفتر پادشاهی عربستان سعودی همراه بود.
هیئت یمنی تا زمان مرگ ملک عبدالله در ریاض حضور داشت. مذاکرات تا جایی پیشروی کرده بود که لیستی از اسامی افراد برای مناصبی که انصار الله در صنعا نیاز داشت، ارائه شده بود. اما موضوع غافلگیر کننده در مکانی دیگر بود. در همان روز ملک سلمان پادشاه جدید عربستان حتی قبل از به خاک سپردن پادشاه پیشین بر ضد وی کودتا کرد. هم زمان با این اقدام عبد ربه منصور هادی نیز از سمت خود استعفا کرد. مشخص بود که استعفای هادی در نتیجه مطالبات قطر و ترکیه برای مانع تراشی در روند آشتی یمنی بود که راه را بر پروژه بازگشت تسلط اخوان المسلمین در یمن که با رضایت و نظارت آمریکاییها همراه بود، می بست.
پیش از این زمان نیز تلاشهایی از سوی انصار الله برای همگرایی با عربستان انجام شده بود. بخشی از این تلاشها در نیمه اول سال 2013 بود. در آن زمان تماس ها با احمد بن عبدالعزیز وزیر کشور سابق عربستان سعودی بود و کار تا جایی پیش رفت که شاهزاده سعودی فرستاده ای را برای سفر به صعده جهت دیدار با عبدالملک الحوثی تعیین کرد. اما تنها چند ساعت پیش از انجام این سفر، دستور پادشاه عربستان مبنی بر برکناری احمد از این سمت صادر شد و مسایل به نقطه صفر بازگشت.
انصار الله و مصر
فضای انقلاب 30 ژوئن در مصر انصار الله را که اهمیت همگرایی با رهبران جدید مصر را درک میکردند، به آغاز این همگرایی تشویق کرد. این روند در ابتدای سال 2014 کلید خورد. نکته جالب اینکه مصر در زمان السیسی به اندازه حوثی ها به دنبال اطلاع از گرایشها و رویکردها و آرمانهای انصار الله بود و میخواست بداند این جریان فرصتی برای منافع این کشور در یمن و امنیت ملی آن است یا این که تهدید به شمار میرود. در این سال تماس هایی بین دو طرف چندین مرتبه در سطح مؤسسه ریاست جمهوری مصر صورت گرفت.
با ورود انصار الله به صنعا برخی طرفهای مربوط سعی کردند ساز تهدید باب المندب و نگران کردن مصر از انگیزه حوثی ها را کوک کنند. آنها مدعی بودند که اقدامات انصار الله یا ارتباط آن ها با ایران، آن ها را قادر میکند سلامت کشتیرانی در این منطقه را تهدید کنند. تماس ها بار دیگر انجام شد و اطمینان بخشی های گسترده ای از سوی حوثی ها به موسسه ریاست جمهوری مصر داده شد. بنا بر اعلام منابع مصری و یمنی واکنش قاهره به این موضع گیریها اظهارات مثبتی بود که از سوی وزارت خارجه مصر مطرح شد، این در حالی بود که یک سال بود که مصر بنا به دستور دفتر ریاست جمهوری این کشور نسبت به تحولات یمن به این صورت واکنش نشان نداده بود.
در دیدار شاه عربستان با اوباما و السیسی چه گذشت
روزنامه الاخبار لبنان در پایان گزارش خود اطلاعاتی از دیدار شاه جدید عربستان سعودی با رؤسای جمهور آمریکا و مصر را منتشر کرده و نوشت که اطلاعات منابع مصری نشان میدهد که نشستی که بین عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و ملک سلمان در ریاض برگزار شد ، 4 موضوع را مورد بررسی قرار داد. سلمان در این دیدار به مهمان مصری خود گفت: ما از شما دو درخواست داریم و در مقابل 2 موضوع به شما میدهیم. درخواستهای عربستان پذیرش اخوان المسلمین در عرصه سیاسی مصر از طریق تغییر نحوه تعامل با آنها تا حد امضای سند آشتی و دادن مجوز فعالیت به آن ها و تبعیت از موضع عربستان در قبال یمن بود. ملک سلمان در مقابل از "حمایت نامحدود از مصر" و همچنین "تلاش برای آشتی دادن قاهره با ترکیه و قطر" خبر داد.
منابع مطلع سیاسی در خلیج فارس گزارش دادند که دو خواسته ملک سلمان برگرفته از افکار وی نبود، بلکه مطابق با خواستههای باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا بود که در خلال سفر اخیرش به ریاض برای تسلیت گفتن به مناسبت مرگ عبدالله آن را را مطرح کرده بود. در آن زمان اوباما سه مطالبه از ملک سلمان داشت:
موضوع اول که رئیسجمهور آمریکا در این دیدار مطرح کرد، موضوع ایران بود که به اعتقاد اوباما باید بهعنوان یک واقعیت با آن تعامل کرد. وی به پادشاه جدید عربستان ابلاغ کرد که به دنبال رسیدن به توافق با تهران است. توافقی که به گفته اوباما بر مناسبات آمریکا با عربستان سعودی تأثیر نخواهد گذاشت و در صورتی که هر کدام از بندهای آن مورد توافق دولتهای حاشیه خلیج فارس که آمریکا متعهد به حفظ منافع آنها است، نباشد، از سوی باراک اوباما امضا نخواهد شد.
موضوع دوم فشار بر عربستان سعودی در قرار ندادن تمامی عناصر اسلام سیاسی در یک سبد واحد بود. اوباما ابراز داشت که مبارزه با اسلام اعتدالگرا به ویژه جماعت اخوان المسلمین باید فوراً متوقف شود. وی ابراز عقیده کرد که منزوی کردن این عده و به حاشیه راندن آن ها، باعث گرایش این گروه ها به سمت افراط گرایی می شود.
موضوع سوم کاملاً مصری بود، اوباما ملک سلمان را تشویق کرد حمایتهای خود از السیسی و دولت وی را به انجام گفتگوهای داخلی در مصر مرتبط سازد تا این روند به توقف پیگیری ها و اقدامات قضایی بر ضد جماعت اخوان المسلمین منجر شده و آشتی را ایجاد کند تا زمینه خروج آن ها از زندان و بازگشت به عرصه سیاسی را فراهم نماید.
مدتی بعد قاهره سامح شکری وزیر خارجه و سرتیپ خالد فوزی مدیر اطلاعات خود را در سفر مخفیانه برای بررسی اوضاع به ریاض فرستاد. پاسخ مقامات سعودی به سوالهای این دو مبهم بود. محمد بن سلمان وزیر دفاع عربستان و مقرن بن عبدالعزیز ولیعهد این کشور به آن ها اعلام کردند که موضع ریاض مانند گذشته است و حمایت آنها از مصر تغییر نکرده است. اما واقعیت غیر از این بود. فشارهای ملک سلمان بر السیسی برای تحقق مطالبات اوباما بود که در زمینه حمایت از رهبران اخوان المسلمین یا در مورد آشتی با ترکیه و قطر مطرح بود. در سوی دیگر السیسی نیز تلاش گستردهای برای فرار از مطالبات عربستان در دستور کار خود قرار داده است که این موضوع به صورت ملموس در صدور احکام اعدام بر ضد رهبران جنبش اخوان المسلمین که یکی از موارد آن نیز به اجرا در آمده، قابل مشاهده است.
انتهای پیام/ر