پرونده تسنیم؛ رابطه اسرائیل با کشورهای اوراسیا ــ ۶| تحول نرم در روابط همگرایانه اسرائیل و ازبکستان
نقش جدیدی که برای رژیم صهیونیستی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در چهارچوب راهبرد غرب در منطقه تعریف شد، مقابله با نفوذ ایران و روسیه در آسیای مرکزی است که توسعه روابط با ازبکستان نیز در همین چارچوب توسعه یافته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، نوشتار پیش رو در پی بررسی روند نفوذ رژیم صهیونیستی در آسیای مرکزی، سیاست اسلام کریماف در برابر اسرائیل و نگاهی به توسعه روابط ازبکستان و اسرائیل در دوره میرضیایف خواهد داشت.
ابتدا مراحل و چگونگی حضور صهیونیستها در آسیای مرکزی از زمان تشکیل این رژیم مورد کاوش قرار گرفته و علل اهمیت آسیای مرکزی برای صهیونیستها و همچنین چرایی جذابیت رابطه با رژیم صهیونیستی برای سردمداران آسیای مرکزی تجزیه و تحلیل شده است.
در مرحله بعد، نحوه نفوذ سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و علمی فرهنگی رژیم صهیونیستی در جمهوری ازبکستان بررسی شده است و در نهایت نگاهی به روابط ازبکستان در دوره ریاست جمهوری میرضایف با اسرائیل خواهیم داشت.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رژیم صهیونیستی با توجه به ظرفیت خاص منطقه و منافعی که این رژیم در منطقه آسیای مرکزی دارد، در زمینههای گوناگون در جمهوریهای این منطقه نفوذ همهجانبهای کرده است. سابقه روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای منطقه آسیای مرکزی در سه دوره تاریخی مجزا قابل بررسی است:
مرحله اول: قبل از روی کار آمدن گورباچف واز سال 1948 که این رژیم نامشروع به وجود آمد؛ در این دوره شوروی موضع خصمانه در قبال رژیم صهیونیستی گرفت و بالطبع جمهوری های منطقه آسیای مرکزی که هیچ گونه ارتباطی به جز از طریق حکومت مرکزی با جهان خارج نداشتند ، نیز هیچ ارتباطی با این رژیم برقرار نکردند.
مرحله دوم: دومین دوره از زمان روی کار آمدن گورباچف شروع شد و تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه داشت؛ در این دوره، سیاست شوروی در قبال صهیونیست ها 180 درجه چرخش یافت و تا پایان سال 1991 بین دوطرف سفیر مبادله شد و به یهودیان اجازه داده شد تا مهاجرت همگانی به سرزمین های اشغالی داشته باشند.
سومین مرحله با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوریهای مشترک المنافع آغاز گردید. از سال 1949 تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رژیم صهیونیستی با توجه به موقعیت راهبردی و ژئوپولیتیک خود در مقابله با کمونیسم، در جبهه غرب جایگاه منحصر به فردی کسب کرده بود.
در آن زمان، قطب غربی و در راس آن، ایالات متحده آمریکا، به تقویت هم پیمان خود یعنی رژیم غاصب صهیونیستی پرداختند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقش این رژیم نا مشروع به عنوان سدکننده توسعه نفوذ کمونیسم از بین رفت و همچنین به دلیل حمله صدام حسین به کویت در 1990 و آغاز جنگ خلیج فارس و به دنبال آن، ورود مستقیم نیروهای غربی به منطقه، نقش و جایگاه صهیونیستها در چارچوب راهبرد غرب مورد تردید قرار گرفت و مسئله فرایند صلح اعراب و رژیم صهیونیستی و لغو تحریمهای این رژیم از سوی پارهای از کشورهای عربی نیز این مطلب را تقویت کرد. لذا بعد از این موارد، رژیم غاصب به دنبال تعریف و ایجاد نقش جدیدی برای خود بود.
نقش جدیدی که برای رژیم صهیونیستی در چهارچوب راهبرد غرب و منطقه تعریف شد، مقابله با نفوذ ایران و روسیه در آسیای مرکزی است.
در گزارشهای محرمانه ای که سازمان سیا با همکاری وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی تدوین کرده بود، آمده است که باید در خاورمیانه نقش جدیدی به دولت رژیم صهیونیستی واگذار شود. این گزارش که با نظارت ساموئل برگر مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا تدوین شده است توصیه میکند که تلاشهای صهیونیست ها برای نفوذ در جمهوریهای شوروی سابق باید حمایت شود تا این رژیم در راس مبارزه علیه نفوذ روسیه و ایران قرار گیرد.
رژیم صهیونیستی از یک سو به علت ضعف ژئوپولوتیک و ژئواستراتژیک خود و از سوی دیگر به علت انزوای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در خاورمیانه، سیاست گسترش نفوذ به خارج خاورمیانه را داشته و بنا به دلایل زیادی از جمله: حضور تعدادی جمعیت یهودی در کشورهای آسیای مرکزی، نزدیکی به مرزهای کشور رقیب و دشمن (ایران) برای فشار به ایران و داشتن امتیازی در مقابل نفوذ عمق راهبردی ایران از طریق حزب الله لبنان در مرزهای سرزمین های اشغالی، استفاده از منابع و ظرفیت های کشورهای منطقه آسیای مرکزی، استفاده از بازارهای مصرفی و صادرات تکنولوژی های سرمایه بر، سرمایه گذاری خاصی برای نفوذ همه جانبه در منطقه آسیای مرکزی انجام داده است.
راهبرد رژیم صهیونیستی در توسعه روابط با کشورهای منطقه آسیای مرکزی را می توان در قالب سیاست های کلی این رژیم از ابتدای شکل گیری تاکنون تعریف کرد. در بیان ساده این سیاست، می توان نظر (بن گورین) اولین رئیس جمهور رژیم اشغالگر را مطرح کرد. وی بر اساس آموزه اتحاد پیرامونی معتقد بود سیاست خارجه این رژیم باید متکی بر کشورهای پیرامونی و غیرعرب باشد؛ زیرا سرزمین های اشغالی چون در محاصره کشورهای عرب قرار دارد، امکان توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با همسایگان را ندارد و لذا باید با کشورهای پیرامونی مرتبط گردد.
ازبکستان به دلیل همراهی حکومتش با سیاستهای غرب، مخالفت با اسلامگرایی و روابط سرد جمهوری اسلامی ایران و موقعیت خاص آن، مورد توجه رژیم صهیونیستی و غرب بوده است. روابط کامل دیپلماتیک میان رژیم صهیونیستی و ازبکستان در فوریه 1992 در سطح سفارت برقرار گردید. این کشور، نخستین جمهوری مسلمان نشین آسیای میانه است که با رژیم صهیونیستی در اسفندماه 1370 رابطه برقرار کرد. به دنبال این روابط سفارت این رژیم در تاشکند در مورخه 1371 در سطح سفیر آغاز به کار کرد و سفارت ازبکستان در سرزمین های اشغالی در بهمن 1371 افتتاح گردید.
نویسنده: محمد اسدالهپور
انتهای پیام/