گذری بر نکات مهم جزء بیستوسوم قرآن/ منظور از پرستش طاغوت چیست؟
حجتالاسلام بطحایی کارشناس مسائل دینی به بیان نکات مهم جزء بیستوسوم قرآن کریم پرداخت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امروز یکشنبه 28 اردیبهشت مصادف با بیستوسومین روز از ماه مبارک رمضان است و طبق روال روزهای قبل صوت ترتیل جزء بیستوسوم قرآن کریم با صدای "عبدالباسط و عباس امام جمعه" جهت بهرهمندی هرچه بیشتر مخاطبان منتشر شد که در اینجا میتوانید بشنوید.
حجتالاسلام سیدعلی بطحایی کارشناس مسائل دینی در گفتوگو با تسنیم به بیان نکاتی مهم از جزء بیستوسوم قرآن کریم پرداخت که متن آن در ادامه آمده است:
***
سوره زمر آیه 17 و 18
وَالَّذِینَ اجْتَنَبُواْ الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُواْ إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ
«طاغوت» به کسى گفته مىشود که اهل طغیان و تجاوز باشد. «اجتناب» یعنى چیزى را در یک جانب و خود را در جانب دیگر قرار دادن. مراد از انابه به سوى خدا و اجتناب از طاغوت، همان است که در آیةالکرسى مىخوانیم: «فمَن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللّه» (بقره 256)
مراد از عبادت طاغوت، اطاعت از ستمگران و طاغیان است؛ زیرا در حدیثى در تفسیر مجمعالبیان مىخوانیم: «مَن اطاع جبّاراً فقد عَبَده» اطاعت از ستمگر، پرستش اوست.
در آیه 18 مىفرماید: بشارت بده به کسانى که از احسن پیروى مىکنند و در جاى دیگر سخنِ احسن را دعوت به خدا مىداند، «احسن قولاً ممّن دعا الى اللّه» (فصلت 16) و بهترین دعوتکننده را رسول خدا مىداند. «ادعوا الى اللّه على بصیرة» (یوسف 108) بنابراین باید از احسن گفتهها پیروى کرد که دعوت به خداست و بهترین دعوت به خدا، دعوت پیامبر اوست، پس پیروى از احسن، یعنى پیروى از وحى و دعوتهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله.
سوره زمر آیه 3
أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَآءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَآ إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِى مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ.
در آیه قبل به شخص پیامبر(ص) فرمود: عبادتت خالصانه باشد. «فاعبداللّه مخلصاً» در این آیه به همه مردم مىفرماید: تمام عبادتها باید براى خداوند باشد «للّه الدین الخالص»
شخصى به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: ما اموال خود را به فقرا مىدهیم تا نام ما به نیکى برده شود. حضرت فرمود: خداوند تنها کار خالص را مىپذیرد و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «اَلا للّه الدّین الخالص...»
براى بتپرستى ریشههایى گفتهاند، از جمله:
الف) براى احترام به بزرگان، مجسمه آنان را مىساختند و با گذشت زمان این مجسّمهها به صورت مستقل پرستش مىشد.
ب) بتپرستان گمان مىکردند انسان نمىتواند مستقیماً با خدا ارتباط برقرار کند و نیاز به واسطههاى مقدّس دارد، به این دلیل براى مقدّسین تمثالى مىساختند که به مرور زمان این سمبلها به صورت بت در آمد.
سوره ص آیه 24 و 25
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیراً مِّنَ الْخُلَطَآءِ لَیَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ قَلِیلٌ مَّاهُمْ وَظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعاً وَ أَنَابَ
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مََابٍ
ماجراى قضاوت حضرت داوود(ع) در تورات کنونى نیز آمده است، امّا متفاوت از آنچه در قرآن آمده که با مقام انبیا نمىسازد و کذب و دروغى بیش نیست. در فصل 12 تورات کتاب اشموئیل مىخوانیم: کسى نزد مشاور داوود آمد و گفت: در شهرى دو نفر بودند که یکى غنىّ و دیگرى فقیر، غنىّ گوسفند و گاو بسیار داشت و فقیر تنها یک برّه کوچک داشت. مسافر غریبى نزد شخص غنىّ آمد، او بخل کرد و از مال خودش خرج نکرد، بلکه برّه مرد فقیر را ذبح کرد تا از مسافر غریب پذیرایى کند، اکنون فتواى داوود چیست؟
سوره صافات آیه 161-163
فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ
مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ
کلمه «فاتن» از «فتنه» به معناى اغواگر و فریب دهنده است.
آئین شرک و بتپرستى در برابر توحید ناتوان است و اگر امروز طرفدارانى دارد، در آینده نزدیک به بنبست خواهد رسید.
کلمه «صال» از «صالى» کسى است که از روى اختیار و انتخاب ملازم چیزى باشد.
سوره یس آیه 70
لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ
حیات چند نوع است:
1. حیات نباتى. «یحیى الارض بعد موتها» (روم19) خداوند زمین را (با رویاندن گیاهان) زنده مىکند.
2. حیات حیوانى. «کنتم امواتا فاحیاکم» (بقره 28) شما مرده بودید پس او شما را زنده کرد.
3. حیات فکرى. «دعاکم لما یحییکم» (انفال24) پیامبر شما را به چیزى دعوت مىکند که (دلهاى مرده) شما را زنده مىکند.
4. حیات اجتماعى. «و لکم فى القصاص حیاة» (بقره 179) حیات سیاسى و اجتماعى شما که در سایه امنیّت به دست مىآید در قصاص و انتقام به حقّ است.
5. حیات قلبى و روحى. «لیُنذر مَن کان حیّا» (آیه مورد بحث) قرآن افرادى را که داراى دلهاى زنده و روحهاى پاک و آمادهاند هشدار مىدهد.
آرى، مؤمنان انسانهاى زندهدل و برخوردار از حیات واقعى و معقول و کافران همچون مردگان از حیات واقعى محروماند.
بر اساس روایات، منظور از «حیّاً» انسان عاقل است. (تفسیر نور الثقلین)
مسئله قهر حتمى خداوند بر کافران که در این آیه با جمله «یحقّ القول على الکافرین» آمده، در سوره زمر آیه 71 نیز مطرح است: «و لکن حقّت کلمة العذاب على الکافرین»
انذارهای قرآن از سرچشمه علم الهى و متنوّع، معروف و حکیمانه است. هشدارهاى قرآن همراه با بشارت و شیوههاى ابتکارى است. هشدارهاى قرآن همراه با نمونههاى عینى در زمین و زمان است. انذار دهنده در این آیه، «لینذر» هم مىتواند قرآن باشد، هم مىتواند پیامبر اکرم(ص) باشد که در آیه قبل مطرح بود.
سوره یس آیه 30
یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إلَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
انسانى که با موضعگیرى حقّ، مىتواند فریادگر حقّ باشد و با پیروى از انبیاء سعادتمند شود، «جعلنى من المکرمین» چگونه با لجاجت، خود را مورد قهر قرار مىدهد؟
انتهای پیام/