یادداشت دیپلمات سابق ترکیه| دیپلماسیِ تنهایی آنکارا در دنیا
سفیر سابق ترکیه در آمریکا، انزوای ترکیه در حوزه سیاست خارجی را، معلول مشی سیاست داخلی حزب عدالت و توسعه میداند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، تحرکات چند ماه اخیر ترکیه در حوزه شرق مدیترانه و شمال آفریقا و قدرت نمایی دولتمردان آنکارا در لیبی و سواحل قبرس و یونان، از سوی هر دو جناح موافق و مخالف دولت اردوغان، مورد تایید و پشتیبانی قرار گرفته است.
اما در این میان، خبری از حمایت های منطقه ای و بین المللی نیست و به قول احمد داود اوغلو رهبر سابق آکپارتی، حالا غیر از جمهوری آذربایجان، کشوری نیست که حامی سیاست خارجی ترکیه باشد.
در نتیجه بسیاری از تحلیلگران، از این وضعیت، به عنوان تنهایی و انزوای ترکیه یاد کرده اند. نامق تان، سفیر سابق ترکیه در آمریکا، یکی از افرادی است که در این مورد، قلم زده است.
نامق تان، از دیپلمات های برجسته ای بود که در دهه پایانی قرن بیستم، پله های ترقی را پیمود و علاوه بر فعالیت به عنوان دبیر اول در سفارتخانه های ترکیه در ابوظبی، واشنگتن و چند پایتخت دیگر، مدت ها رئیس دفتر افرادی همچون تانسو چیللر و اسماعیل جم بود.
او در دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه ترقی کرد و در دوران صدارت عبدالله گل در وزارت امور خارجه، ابتدا سخنگو شد و سپس به عنوان سفیر ترکیه نزد رژیم صهیونیستی خدمت کرد.
پس از رویداد داووس و شکرآب شدن روابط ترکیه و اسراییل، در دوران اوباما به عنوان سفیر ترکیه در آمریکا فعالیت کرد و پس از آن بازنشسته شد. تان، تحلیل خود را با عنوان «دیپلماسیِ تنهایی»، در پایگاه اینترنتی مراد یتکین (yetkinreport) منتشر کرده است.
از جزیره ثبات تا انزوای دیپلماتیک
سیاست خارجی ترکیه، روز به روز وضعیت تاسف برانگیزتری به نمایش می گذارد. در سوریه، اسراییل، لیبی و مصر، سفیر نداریم. در لبنان، امارات و عربستان سعودی، ظاهراً سفیر داریم ولی به معنای واقعی کلمه، فعالیتی نداریم.
در روابطمان با اتحادیه اروپا، شاهد وقفه و رکود هستیم، با یونان، فرانسه و آلمان، تنش داریم. در روابطمان با آمریکا هم مشکلات جدی داریم. این تابلویی است که تنها با واژگانی همچون تنهایی و انزوا، می توان آن را توصیف کرد.
چند سال پیش، در منطقه پرتنش خاورمیانه، ترکیه «جزیره ثبات» بود. حتی ما را به عنوان ضامن و به وجودآورنده ثبات در منطقه می شناختند. اما همچنان که بهار عربی، تبدیل به زمستان عربی شد، ما هم در تمام مشکلات و تنش های منطقه، طرف شدیم و کشورمان تبدیل به جزیره تنهایی شد و حالا نه تنها دشمنان، بلکه دوستانمان هم، بی تعارف اعلام می کنند که سرچشمه تنش و بی ثباتی هستیم.
چه شد که به این نقطه رسیدیم؟ چرا تنها ماندیم؟
پاسخ چنین است: باید ریشه اصلی این تنهایی را در سیاست داخلی ترکیه جستجو کرد.
حزب عدالت و توسعه به عنوان حزب رئیس جمهور اردوغان، نزدیک به 20 سال است که به تنهایی کشور را اداره کرده و قدرت را در دست داشته است.
این حزب پس از این دوران، نیاز به این دیده که به سوی تلفیق و استحکام صف سیاسی خود قدم بردارد. اردوغان، برای رسیدن به این هدف، به جای آن که یک سیاست فراگیر، اعتدالی و سازشکارانه را دنبال کند، استفاده ابزاری از ملی گرایی را برگزید.
در این روند، به پیش داوری ها بها داده شده و تعصبات نیز مقدس پنداشته شدند و بر آتش ملی گرایی، دمیده شد.
با آن که آکپارتی در انتخابات محلی، بسیاری از شهرهای بزرگ را از دست داد، اما با صرف هزینه و تاوانهای سنگین، ائتلاف با حزب حرکت ملی و دولت باغچلی، مورد حفاظت قرار گرفت.
چنین شد که در ترکیه، یک قطب بندی بی مانند به وجود آمد و تنش، تعصب و پیش داوری به اصلی ترین متغیرهای سیاست داخلی، تبدیل شد. در چینن فضایی، به جای آن که دیپلماتها را به عنوان گردانندگان سیاست خارجی به حوزه های ماموریت اعزام کنند، سفرا را از میان گروه های متعصب و خشمگین انتخاب کردند و انزوا در سیاست خارجی، به این شکل، با سیاست داخلی، ارتباط پیدا کرد.
زبان و ادبیات تند و حماسی
در چند سال اخیر، حزب حاکم، تمام رویدادها را مبتنی بر یک پس زمینه شعاری و حماسی توصیف می کند.
اگر چه قبلاً هم در ادبیات و گفتار آنها مشکل وجود داشت، اما حالا، این مشکل به مراتب عمیقتر شده است. گویی برخورد با نگاه فرادست و از بالا به پایین، ادبیات تحقیرآمیز، به میدان فراخواندن این و آن، به یک مزیت تبدیل شده است.
در سیاست و دیپلماسی، حرف آخر را نباید از اول زد. اما حالا در سیاست خارجی ترکیه چنین رویه ای وجود دارد و چنان شتاب زده و خشمگین، حرف آخر را از اول می زنند که جایی برای قابلیت مانور و تغییر مسیر، باقی نمی ماند.
بُعد متناقض ماجرا اینجاست، وقتی دولتمردان کشورهای دیگر به همین تندی صحبت می کنند، به شدت مورد انتقاد ما قرار می گیرند. گویی تند حرف زدن و به کاربردن ادبیات خشن و سرشار از دافعه، فقط حق ماست!
اصلاً چیزی به نام سلسله مراتب در نظر گرفته نمی شود و مشخص نیست که کدام موضع سیاسی باید از سوی کدام دولتمرد و چهره حکومتی اتخاذ شود.
قاعده غلطی شکل گرفته که بروکراتها به جای سیاستمداران حرف می زنند و موضعی که باید از سوی یک بروکرات اتخاذ شود، از جانب یک سیاستمدار شنیده می شود.
این رویه به تمامی خطاست. در چنین فضایی، هر کسی که بخواهد خود را به عنوان هوادار دوآتشه اردوغان معرفی کند یا خود را به عنوان هواخواه صادق آکپارتی نشان دهد، فارغ از سطح مسئولیت و سطح سیاسی، هر آن چه دلش بخواهد بر زبان می آورد و همین مساله باعث می شود که در جهانِ خارج، یا ندانند با چه کسی طرف هستند و یا اساساً مواضع سیاسی ما را جدی نگیرند.
اتخاذ مواضع تند، بی ثبات و غلط از سوی وزارت امور خارجه، اعتبار نهادی دستگاه دیپلماسی ما را مخدوش می کند و هزینه های بالایی بر دست کشور ما می گذارد. علاوه بر این، در حوزه بین المللی نیز، مثالها و مصادیق بدی از ما به نمایش می گذارد.
همین دو روز پیش بود که وزارت امور خارجه ما بیانیه ای صادر کرده و در آن عادی سازی روابط بین بحرین و اسراییل را محکوم کرد.
خنده دار است، کشوری که خود، با اسراییل رابطه رسمی دارد، رابطه یک کشور دیگر با اسراییل را به چالش کشیده و آن را محکوم کند.
البته وزارت امور خارجه، نیروهای توانمند و حرفه ای فراوانی دارد و حدس من این است که این موضعگیری نامرتبط و غیر حرفه ای، با دستور از بالا و تصمیم سیاسی خارج از وزارتخانه بوده است.
یکی دیگر از بیانیه های غیرحرفه ای و خنده دار وزارت امور خارجه ما، این بود که به خاطر دادن مجوز پرواز به هواپیماهای اسراییل، علیه مراکش بیانیه داده و اقدام این کشور را محکوم کردیم! این در حالی است که هواپیمایی ملی ما، روزانه 14 بار به اسراییل سرویس می دهد و پرواز رسمی با پرچم رسمی برقرار است!
حمایت از کودتاگران در مالی
مثال هایی که ذکر شد، همگی نشان دهنده فقدان بینش استراتژیک و ثبات در موضعگیری است و همچنین علامتهایی از پناه بردن به سیاست روزمره و کوتاه مدت و پاسخ دادن به انتظارات داخلی است.
این بی ثباتی، باعث می شود که کسی به سیاست ما باور و اعتماد نداشته باشد.
حالا اصول بنیادین حکومت اردوغان هم به بازی گرفته شده است. چرا که تنها به این بهانه که حکومت مصر با کودتا بر سر کار آمده، حاضر نیستیم با قاهره به سمت عادی سازی روابط برویم. اما در مالی، از اعلام حمایت از کودتاگران، ابا نکردند. وزیر امور خارجه ما به مالی رفت و از سوی کودتاگران مورد استقبال قرار گرفت.
در این چند سال، سیاست خارجی هم به عنوان ابزاری در خدمت سیاست داخلی به کار آمده و موازنه و تعادل از بین رفته و در نتیجه، در عمل، چیزی به نام سیاست خارجی باقی نمانده است.
از آنجایی که سیاست خارجی به عنوان ابزار داخلی مورد سوءاستفاده قرار گرفته، برخی از دوستان و متفقین سنتی خود را از دست دادیم، روابط ما با همسایگانمان لطمه دیده و کسی ما را به عنوان عنصر بی طرف و شایان اعتماد، نمی شناسد. برخی از دوستان، حالا در جبهه خصم جای گرفته اند و تازه ترین نمونه هم شرق مدیترانه است.
حالا به شکلی عامدانه و سیستماتیک، نهادهای ما ناکارآمد مانده اند و در گزینش افراد، توجهی به لیاقت، اهلیت و عدالت نمی شود.
جوری وانمود می کنند که گویی تنها ماندن، برای ما، یک مزیت است. یکی از وزارتخانه هایی که در انتخاب کادرها و دیپلماتهای آن، توجهی به لیاقت و تخصص افراد نمی شود، همین وزارت امور خارجه است.
بسیاری از سیاستمداران سابق را بدون داشتن تجربه، به عنوان سفیر به ماموریت فرستادند و بسیاری از پستهای تخصصی دیپلماسی و اجرایی وزارتخانه را هم به آدمهای سیاسی کارنابلد سپردند و همه اینها در سطح بین المللی بر اعتبار و کارآیی دستگاه دیپلماسی ما تاثیر منفی می گذارد.
وزارت امور خارجه، عملاً از کار دیپلماسی و سیاست خارجی کنار گذاشته شده و به یک خبرگزاری بین المللی تبدیل شده است!
یکی دیگر از خطاهای بزرگ، این است که بدون توجه به میزان توانمندی ها و ظرفیت های نظامی، سیاسی و اقتصادی کشور، در چندین جبهه، وارد عمل شده ایم.
لازم است قبل از آن که دست به چنین اقداماتی بزنیم، راه خرج و برون رفت را هم برای خودمان مشخص کنیم. نمی شود در یک آن، هم در سوریه و لیبی مبادرت به اعزام نیرو کرد، هم با یونان و فرانسه وارد فضای تنش شد، آن هم در شرایطی که با آمریکا و روسیه و اروپا، روابط حسنه نداریم.
در شرایط فعلی، ترکیه در سیاست خارجی، دو ویژگی قابل پیش بینی بودن و شایان اعتماد بودن را از دست داده و به جای قدرت نرم، قدرت سخت را در اولویت قرار داده و صرفاً به بازدارندگی قدرت نظامی می اندیشد.
این در حالی است که ترکیه باید در سطح جهان، با ارزش های فرهنگی و تاریخی اش شناخته شود و به قدرت نرم بها دهد.
انتهای پیام/